سی و چندسال است که طنز و چيزهاي ديگر از جمله نمايشنمامه طنز مي نويسم.در همه اين مدت همراه شوراي ملي مقاومت بوده ام زيرا معتقدم رژيم آخوندي بايد در تماميتش سرنگون شود و يک جمهوري سکولار سر کار بيايد

یکشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۸۵

پاسخي به مزدوران وزارت اطلاعات

30 آوریل 2006




طفلکی مش غضنفر!!

تعریف و تشویقهایی که مش غضنفر از خانم شیرین عبادی کرده باعث حسادت بعضی سایتهای وزارت اطلاعات شده است. البته مش غضنفر همینطور الکی و به قول معروف آبدوغ خیاری این تشویق و تعریفها را نکرد. بلکه به دنبال مصاحبه مطبوعاتی خانم عبادی در پاریس و بیان جملات وطن پرستانه نظیر اعلام آمادگی برای فداکردن خون در مقابله با سربازان امریکایی (البته اگر به ایران حمله کنند) و همچنین شهادت اینکه فعالیتهای هسته ای رژیم آخوندی کاملا صلح طلبانه هستند، مشدی برخودش واجب دیده بود که وارد گود بشود. میگویم مش غضنفر اینها با شما چه پدرکشتگی دارند؟ شما که تعریق و تشویق کردی!
میگوید:
-حالا بفرما چه گفته اند پدرجان. ما تا نفهمیم چه گفته اند که نمیتوانیم چیزی بگیم.
میگویم:
- ولش کن مش غضنفرجان. از قدیم گفته اند پاسخ ابلهان خاموشی است.
میگوید:
- آقاجان چرا به مردم بیخودی تهمت میزنید. از کجا میدانید اینها ابلهند. این حرف را نزن. شاید نباشند و مشغول ذمبه بشی. نزن پدرجان نزن. بفرما چه گفته اند و اینقدر با اعصاب من پیرمرد بازی نفرما. نفرما پدرجان. نفرما.
میگویم:
- حالا که اصرار میکنی از روی نوشته برات میخوانم.
سايت کانون آوا در تاریخ 28.04.2006 نوشته است:
"در يكي از سايت هاي عراقي ـ ايراني فرقه مجاهدين يكي از مزدوران اين جريان وطن باخته نسبت به خانم شيرين...
حرفم را قطع می کند و میگوید:
"وطن باخته" دیگر چه صیغه ایست آقاجان؟ نکند یارو...
نمیگذارم حرفش را ادامه بدهد. میگویم:
- مشدی جان چرا توی ذوق بچه میزنی. خواسته است کمی ادبیات نشخوار کند که هی نگویند اینها بیسوادند و فلانند. تو که به روز قیامت اعتقاد داری دیگر چرا؟ نمیگویی چشمه ذوق بچه مردم خشک میشود و به قول خودت مشغول ذمبه میشوی. د نکن همچین قربانت بروم.
چیزی نمیگوید و من ادامه میدهم. بله. میفرماید:
يكي از مزدوران اين جريان وطن باخته نسبت به خانم شيرين عبادي برنده جايزه صلح نوبل اظهارات سخيفي را بيان داشته كه باعث شرم خواننده مي گردد .
اين قلم به مزد مريم رجوي از اظهار نظر خانم عبادي در مورد خطر حمله احتمالي آمريكا به سرزمين ايران بسيار گزيده شده است، به ويژه و از جمله شجاعانه و ميهن پرستانه خانم عبادي كه در مصاحبه مطبوعاتي گفته بود :
" ما ااجازه نمي دهيم كه هيچ يك از سربازان آمريكايي در ايران گام نهند ، ما تا آخرين قطره خون خود از ايران دفاع مي كنيم "
گوشه هايي از لودگي ومسخرگي اين مامور رجوي ها نسبت به خانم عبادي را جهت قضاوت مردم ايران در زير مي اوريم ."
میگوید:
- ببخشید آقاجان حرفت را قطع می کنم. در باره صلح آمیز بودن فعالیتهای هسته ای آخوندها چیزی نگفته؟
میگویم:
- نه مشدی جان نگفته. لابد لازم نبوده. اجازه بده ادامه بدهم.
در سایت ایران اینترلینک هم در تاریخ 30 آوریل 2006نوشته اند:
"از سخنان شیرین عبادی گزیده شده اند، از جمله سایت های وابسته به مجاهدین به توهین و بی ادبی پرداخته اند. مجاهدین خطاب به خانم عبادی نوشته اند...همچنین مجاهدین در جای دیگر با کنایه و لودگی به مواضع میهن پرستانه و ضد جنگ شیرین عبادی تاخته و می نویسند.."
باز هم بخوانم یا کافی است؟
میگوید:
- خیر آقاجان بس است. متوجه شدم که کجایشان سو...
حرفش را قطع می کنم و تذکر میدهم که رعایت ادب را بکند چون ممکن است بین خوانندگان این سایتهای " عراقی – ایرانی!!!" جوانان کم سن و سال هم باشند که فارسی بلدند. شنیدن این کلمات باعث بد آموزیشان خواهد شد.
میگوید:
- آقاجان این فلان فلان شده ها هرچه لایق ولی فقیه شان بوده به ما گفته اند آنوقت نوبت ما که میشود جنابعالی میشوی معلم اخلاق. حالا که ما را سانسور میکنی خودت یک چیزی بگو و خیال ما را راحت کن.
میگویم:
- راستش مش غضنفرجان من فکر میکنم اینها همه نشانه های پیشرفت صنعتی وزارت اطلاعات است.
میگوید:
- چه ربطی به صنعت دارد آقاجان. مارا دست انداختی. د سنگ ننداز آقاجان.
میگویم:
د دارد عزیزم. د دارد جانم. یک لحظه گوش مبارک را باز بفرما تا ببینی که دارد. به نظر میرسد که موفقیتهای وزارت اطلاعات در غنی سازی "رو"! و تولید "سنگ پای غنی شده"! بسیار بیشتر از موفقیتهای سپاه در غنی سازی اورانیوم بوده. کسانی که از عراق به ایران رفته و به خدمت رژیم درآمده اند، پس از غنی سازی "روی" شان به میزان هزاردرصد در سانتریفیوژهای اوین و هتل استقلال، با کمک وزارت اطلاعات به خارج آمده و مدعی میشوند که از راهها مخفی و از کوهها خود را از عراق به اروپا رسانده اند. حالا هم شده اند "بچه پررو" و...
حرفم را قطع می کند و میگوید:
- شعار نده آقاجان. از شما بعید است آقاجان. مشغول ذمبه میشی ها!!
میگویم:
- خوب شما بفرما. جنابعالی که از حرفهای خانم عبادی تعریف فرمودی. چیزی دیگری نگفتی که. حالا احمدی نژاد حرفهای هیتلر را دارد تکرار میکند چه ربطی به شیرین خانم دارد. عوضش صلح آمیز بودن فعالیتهای هسته ای را یاد آوری کرده تا مردم اروپا خیالشان راحت باشد. خوب 55 هزار نفر فقط در تهران برای عملیات استشهادی ثبت نام کرده اند. خانم عبادی و شما هم روش. این که حرف بدی نیست. حالا اگر خانم عبادی یادش رفته یک اشاره ای به دخالتهای آخوندها در عراق و جریان حذف اسرائیل از نقشه جغرافیا و عملیات تروریستی آخوندها در سرتاسر دنیا بکند که گناه نکرده. لابد فرصت مناسب نبوده. همانطور که فرصت مناسبی برای یاد آوری 5 میلیون معتاد و 400 هزار زن خود فروش و بچه های خیابانی و غیره نبوده. وگرنه کسی که جایزه صلح نوبل را برده که اینقدر سرش میشود که به این چیزها هم باید اشاره کند و یادآوری کند که یک چیزی از آن میلیاردها دلاری که صرف پروژه هسته ای شده را به کارگران شرکت واحد بدهند و یک چیزیش را هم به...
حرفم را قطع میکند و میگوید:
- آقاجان شما خونت را کثیف نکن. اینها ماموران وزارت اطلاعات هستند که بلا نسبت، بلا نسبت، روم به دیوار، گه زیادی میخورند.
میگویم:
- مش غضنفر قرار شد حرفها بی ادبی نزنیم. البته حالا که گفتی عرض می کنم که من با این حرف جنابعالی صددرصد..
حرفم را قطع میکند و میگوید:
- میدانم آقاجان. میدانم که با حرف من صددرصد موافقی این که گفتن ندارد.
میگویم:
- ایندفعه شما زود قضاوت کردی مشدی. میخواستم بگم که.... با کمال عذرخواهی باید عرض کنم که.... با حرف جنابعالی صددرصد مخالفم.
قیافه اش در هم میرود. میگویم:
اخم نکن، خشم نکن، لب ورنچین مشدی غضنفر. جیگرم را آتیش میزنی.
میگوید:
- این بود رسم رفاقت. اینجوری رعایت سن و سال من را می کنی. من فکر میکردم شما انسان فرهیخته ای هستی. از شما انتظار نداشتم.
میگویم:
- می بخشید مشدی. قصد اساعه ادب نداشتم. اما خود سرکار به بنده چندین بار یادآوری فرمودید که در این موارد آدم باید رک و راست باشد. خوب من هم رک و راست بودم مشدی جان. این که گله ندارد.
میگوید:
- گله دارد و خوبش هم دارد. گفتم رک و راست باشی اما نه با خودم آقاجان. حالا حرفت را بزن. نظرت را بگو. رک و راست بگو ببینم که اینها به نظر شما چی هستند؟
میگویم:
- با کمال معذرت مشدی جان اینها ماموران وزارت اطلاعت نیستند، بلکه مزدوران وزارت اطلاعاتند. گه زیادی هم نمیخورند، بلکه گه مفت میخورند.
مدتی چپ چپ نگاهم میکند و بعد لبخندی میزند و میگوید:
- سنگ ننداز قربانت بروم. قرار نشد ما را دست بیندازی آقاجان. بریم یه چایی بخوریم حالمان جابیاد. بریم آقاجان. بریم.



پنجشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۵

مصاحبه با دکتر منشور وارسته



چشم انداز روابط ایران و امریکا (قسمت آخر

آیا رژیم قادر است در آخرین لحظه جام زهر سر بکشد و تن با سازش و مذاکره با امریکا بدهد؟

گفتگوی حسین پویا با دکتر منشور وارسته
27 آوریل 2006

حسین پویا
از زمانی که مصاحبه قبلی را انجام دادیم تا بحال اتفاقات مهمی افتاده است که هم در سرنوشت و آینده منطقه تاثیر دارند و هم در سرنوشت و آینده ایران. باید بگویم که پیش بینی شما در مصاحبه قبلی درست درآمد ومذاکره ایران و امریکا در عراق با شکست مواجه شد. از اتفاقات دیگر میتوان از مشخص شدن وضعیت دولت عراق نام برد. بحثی که ما برای این مصاحبه در نظر گرفته ایم همان مطلبی است که در پایان مصاحبه قبلی به آن اشاره کردم یعنی چشم انداز مذاکره بین امریکا و ایران. همانطور که در پایان مصاحبه قبلی گفتم تعدادی از سياستمداران آمريکايی خواستار گفتگوی مستقيم کشورشان با جمهوری اسلامی شده اند تا راهی برای پايان دادن به اين مناقشه پيدا شود. این سیاستمداران از هردو حزب بزرگ امریکا هستند. هم از جمهوریخواهان، یعنی حزب بوش و هم از دموکراتها. آیا سران رژیم در آخرین لحظات تن به خواسته های امریکایی ها نخواهند داد و پای مذاکره نخواهند رفت و مثل خمینی دجال دروغگو، در آخرین لحظه، یعنی وقتی که خطر را جلوی درب خانه شان ببینند جام زهر را سر نخواهند کشید؟ و به این ترتیب باز هم با پرداخت از کیسه مردم ایران به حکومت ننگینشان ادامه نخواهند داد؟
اما قبل از شروع بحثمان در این زمینه اجازه بدهید دو سوال را که خوانندگان مصاحبه قبلی مطرح کرده اند خدمتتان بگویم.
سوال اول در خصوص آن بخش از مصاحبه قبلی بود که شما گفتید:
"منابع تهدید رژیم به دو محور بیرونی و درونی دسته بندی میشوند.
در محور درونی، همانطور که عرض شد یک تهدید عمده نارضایتی عمومی است. تهدید دیگر پایداری و عدم نابودی ارتش آزادیبخش ملی و شورای ملی مقاومت در بحرانهایی که طی این سالها شاهد آنها بوده ایم است. پیوند مقاومت سازمان یافته با عنصر اجتماعی موجودیت رژیم را به چالش گرفته که به سرنگونی آن منجر خواهد شد."
به گفته آن خواننده محترم در این تحلیل شما همه مبارزاتی که برعلیه رژیم توسط مخالفین رژیم، بخصوص در خارج کشور انجام میشود را در آنچه ارتش آزادیبخش و شورای ملی مقاومت می کنند خلاصه کرده اید. آیا نظر شما واقعا همین بوده است؟ از جمله مبارزات ایرانیان خارج کشور که قابل توجه است میتوان به مبارزات فرهنگی و جنگ تبلیغاتی اشاره کرد. این مبارزات در جهت خنثی کردن تبلیغات دجالگرانه دستگاه حاکمه آخوندی و آگاه سازی هموطنانمان چه در داخل و چه در خارج کشور تاثیرات قابل توجهی داشته است. اجازه بدهید در این مورد کمی گفتگو کنیم.

دکتر منشور وارسته
با تشکر از شما و از اظهار لطف و اظهار نظر دوستان عزیزی که از طرق مختلف نسبت به این سری گفتگوها ابراز عقیده کرده اند باید عرض کنم که منظور من این بود که جدی ترین و سازمان یافته ترین نیرویی که در همه این سالها در جهت براندازی رژیم بیشترین بها را داده (یک قلم صد و بست هزار شهید از بهترین فرزندان ایران جزو همین مقاومت بوده اند) و از روش ها مختلف مبارزاتی در این زمینه سود جسته همانا همین شورای ملی مقاومت است.
دلیل اصلی من برای این ادعا همانا عکس العمل های رژیم چه در داخل و چه در خارج از ایران بوده است. بطور مثال در دیدار رئیس کمیسیون امنیت ملی ایران با وزرای خارجی سه کشور مهم اروپا یعنی انگلستان و آلمان و فرانسه که برای مذاکرات مسئله سلاح اتمی ایران صورت گرفت یکی از شروط رژیم این بود که بایستی از فعالیت شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق در اروپا جلو گیری شود. نکته دیگر قرار دادن نام مجاهدین در لیست گروهها تروریستی که به تایید جک استراو وزیر خارجه انگلیس به خواست رژیم صورت گرفت. البته من منکر جنگ تبلیغاتی هموطنان در خارج کشور و مبارزات هموطنان در داخل کشور هم نیستم. خاصه آنکه این مبارزات در بزنگاه تاریخی به مقاومت سازمانیافته وصل خواهد شد.

پویا
من هم فکر میکنم نظر شما این نبود که مبارزات دیگران را در هر اندازه و هر زمینه ای نادیده بگیرید. بخصوص همین تلاشی که میدیای ایرانی خارج از کشور برای آگاهی دادن به مردم می کنند و تلاشی که در رو کردن دست آخوندها در تبلیغات دجالگرانه شان دارند. البته در این زمینه هم تلاشهای شورای ملی مقاومت قابل ذکر و تقدیر است.
سوال دوم از هموطنی از داخل ایران برایم رسیده. ایشان می پرسند:
"من فکر می کنم امریکا نه تنها نگران پرخاش و گستاخی ایران نیست بلکه حتی برای نقشه هایی که دارد (و من دقیقا نمی دانم ان نقشه ها چیست؟) احتیاج به جنجال و جیغ وداد رزیم و مخصوصا یک آدمی مثل احمدی نزاد دارد. من فکر می کنم الان آمریکا جوری دارد با ظرافت برنامه هایش را پیش می برد که یک وقت نکند رزیم ملاها کم بیاورد و تسلیم بشود. مثلا یک قطعنامه بر ضد اینها تصویب می کند و بعد فوری خودش با دستگاه تبلیغاتی اش به اینها القا میکند: چیزی نشده حالا معلوم نیست روسیه و چین هم همراهی بکنند یا نه؟ و خلاصه یک جوری بازی در می اورند که انگار در مقابل اینها خیلی ضعیف و مستاصل هستند".

وارسته
با تشکر از این هموطن باید عرض کنم که به باور من مسئله عکس چیزی است که ایشان مطرح کرده اند. با توجه به مشکلاتی که امریکا در عراق دارد، از یکطرف و ازطرف دیگر فشار افکار عمومی داخلی امریکا این بحث مطرح شده است که امریکا حتی الامکان تلاش خواهد کرد تا مشکل پروژه هسته ای رژیم را از طریق راههای دیپلوماتیک حل و فصل کند. اما اینکه مسئله برعکس بوده یعنی اینکه این رژیم ایران است که به دنبال راه انداختن جنگ به منظور حفظ بقاء ولایت فقیه است. اگر لازم میدانید این بحث را بیشتر باز کنیم. در این مورد قبلا گفتگو کردیم.

پویا
با توجه به چشم اندازی که از گفتگومان دارم فکر میکنم که فعلا لزومی به باز کردن بیشتر این بحث نیست و در آخر گفتگو اگر مسئله به اندازه کافی روشن نشده بود بازهم در این باره صحبت خواهیم کرد. حالا برویم سر موضوع اصلی گفتگوی این بارمان یعنی مسئله چشم انداز مذاکره رژیم با امریکا. این چیزی است که برخی از سیاستمداران امریکایی هم نسبت به آن خوشبین هستند و آنرا حلال مشکلات می دانند. از جمله این سیاستمداران میتوان از مادلن آلبرایت وزیر خارجه کلینتون و برژینسکی مشاور امنیت ملی دولت کارتر و سناتور لوگار رئیس کمیسیون خارجی سنای امریکا از جزب حاکم جمهوریخواه نام برد. بخصوص اینکه مسئله مذاکرات ایران و امریکا چیز جدیدی نیست و حتی بعد از شروع جنگ اخیر عراق یعنی در سال 2003 هم هنوز مذاکرات مخفی و محرمانه بین نمایندگان دو کشور صورت گرفته است. قراردادن نام شورای ملی مقاومت ایران و سازمان مجاهدین خلق در لیست گروههای تروریستی وزارت خارجه امریکا در زمان کلینتون نیز محصول همین مذاکرات محرمانه بوده است. سوال اول این است که آیا امریکاییها و رژیم بر سر میز مذاکره خواهند نشت یاخیر و اگر بنشینند مذاکره مخفی خواهد بود یا علنی؟

وارسته
همانطور که قبلا هم توضیح دادم اگر مذاکراتی بخواهد انجام شود این بار نمیتواند شکل مخفی داشته داشته باشد. اولا به دلیل شرایط بحرانی منطقه و توجه خاصی که وسایل ارتباط جمعی جهانی به موضوع دارند و ثانیا به خاطر مسائل سیاسی داخلی امریکا و از جمله نزدیک بودن انتخابات میان دوره ای کنگره امریکا. و دیگر اینکه اگر قرار بود مذاکرات مخفی صورت بگیرد نیازی نبود که مسئله مذاکرات ایران و امریکا در مورد عراق علنی اعلام شود. که بعد هم این مذاکرات نتوانست صورت بگیرد.
اما اگر فرض کنیم که دو کشور بپذیرند که ملاقات و مذاکره کنند. علیرغم فشارهای لابی ایران در امریکا، به عقیده من این مسئله در دوران بوش صورت نخواهد گرفت.

پویا
منظور شما از لابی ایران در امریکا افرادی نظیر امیر احمدی و دوستانش هستند یا کسانی دیگر؟

وارسته
این افراد در قیاس با سازمانها و شخصیتهای امریکایی که برای مذاکره ایران و امریکا لابی میکنند اصولا وزنه ای نیستند و اهمیتی ندارند. منظور من از لابی ایران در امریکا شخصیتهایی چون برژینسکی که در حال حاضر مشاور کمپانی نفتی آماکو است و مشاور اطاق بازرگانی دولت آذربایجان. برنت اسکوکرافت مشاور امنیت ملی در دوران بوش پدر و از سهامداران نفتی پنزاویل. ژنرال هیگ وزیر خارجه اسبق امریکا از سهامداران کمپانی نفتی شورون که در نواحی نفتی آسیای میانه فعال است، خانم آلبرایت وزیر امور خارجه کلینتون که از وکلا و مشاورین برخی کمپانیهای نفتی است. گری سیک که گروه گلف 2000 را دارد و در کشورهای خلیج فارس فعال است. در کنار این افراد انستیتوی شورای روابط خارجی در نیویورک، انستیتوی گروه بحران در امریکا، دیده بان حقوق بشر و فدراسیون تجارت امریکا که پانصد کمپانی امریکا عضویت آنرا دارند را نیز باید قرار داد. برخی از اربان وسایل ارتباط جمعی جهانی نظیر سی ان ان و بی بی سی را هم باید به عنوان حامیان خط سازش با رژیم نام برد.

پویا
این را هم نباید اضافه کنیم که اروپاییها هم همیشه یاری رسان رژیم بوده اند؟

وارسته
دقیقا همینطور است. تجربه بیست و هفت سال گذشته ثابت نمود که سیاست مماشات اروپا با رژیم زیر عنوان گفتگوی انتقادی در واقع نوعی همکاری جهت انتقاد از سیاست امریکا در قبال رژیم بوده است.

پویا
با وجود چنین لابی قوی، سوال من اینست که چرا دو کشور روابطشان به حد نرمال و داشتن روابط دیپلوماتیک نرسید و همیشه مجبور بودند که مذاکراتشان را مخفیانه انجام بدهند؟ آیا این مخفی نگه داشتن مذاکرات فقط به خصلت دجالگری ولایت فقیه و ماهیت این رژیم برمیگردد و یا منافع خاص دیگری را دنبال میکرده است؟

وارسته
با توجه به الگوی رفتار در تمامیت نظام میتوان با قاطعیت گفت که رژیم ظرفیت برقراری رابطه سیاسی با امریکا را ندارد. بعد از بیست و هفت سال سرمایه گذاری روی شعارهای ضد امریکایی در ایران و کشورهای اسلامی. این مسئله نه برحسب اتفاق یا عوامفریبی صرف بلکه با یک تحلیل مشخص از شرایط مشخص است که مبتنی است بر ایدئولوژی بنیادگرای ولایت فقیه. با اتکا به همین الگو است که رژیم نیروهای خود را تغذیه ایدئولوژیک میکند. البته پارادوکس در دستگاه آخوندی موجب رفتار دوگانه در قبال امریکا شده است. از یکطرف مجبورند سیاست ضد امریکایی خود را پیش ببرند و از طرف دیگر به خاطر خنثی کردن تهدید امریکا و به منظور متقاعد ساختن امریکا در پذیرش مذاکره با ایران، دست به دامان کشورهای غربی شده اند.

پویا
ببخشید که حرف شما را قطع می کنم. به این ترتیب برمیگردیم به سوال اصلی که شرایط ایران در این مذاکرات چه خواهد بود. یعنی وقتی احمدی نژاد میگوید امریکا باید شرایط ما را برای برگذاری مذاکرات بپذیرد منظورش چه شرایطی است؟

وارسته
همانطور که قبلا هم گفتم رژیم ولایت فقیه از امریکا چند خواسته دارد که تلاش دارد تا با استفاده از اهرم مذاکرات آنها را به امریکا تحمیل کند. تا بعد در مذاکرات در مورد مسائل دیگری که معلوم نیست چیست چانه بزند. این شرایط عبارتند از:
1- به رسمیت شناختن و عدم دخالت در امور داخلی رژیم. به معنای آنکه از هرنوع موضعگیری و حمایت از مخالفین در جهت تضعیف نظام خودداری کند.
2 – نیروهای امریکا از خلیج فارس خارج شوند. یعنی اینکه خاک عراق را نیز ترک کنند.
3 – تعین تکلیف ارتش آزادیبخش در خاک عراق.
4 – آزاد کردن پولهای بلوکه شده ایران در امریکا.

پویا
خوب اگر قرار باشد امریکا اینها را بپذیرد پس مذاکرات برای چیست؟

وارسته
تنافض و ابهام در رفتار رژیم یعنی همین.

پویا
خوب شاید رژیم به این ترتیب میخواهد وقت تلف کند تا زمان کافی برای ساختن بمب اتم را داشته باشد. تا پس از ساختن آن با دست پرتری بتواند سر میز مذاکره بنشیند.

وارسته
البته این بحث وجود دارد که اگر عراق اتمی بود امریکا همانطور که با کره شمالی وارد جنگ نشد شاید با عراق هم وارد جنگ نمیشد. رژیم داشتن سلاح اتمی را برگ ضمانت ماندن خودش میداند. البته باید پارامتر دیگری را نیز در نظر بگیریم و آن مسئله کشور اسرائیل است که به نظر من حالا وارد این بحث نشویم.

پویا
بسیار خوب این را میگذاریم برای بعد. اگرچه که مسئله بسیار مهمی است و به نظر من یکی از فاکتورهای تعیین کننده در منطقه است. حال اگر در یک فرض خوشبینانه تا پایان حکومت بوش اتفاقی برای رژیم ایران نیفتد و بعد از بوش دموکراتها که ظاهرا خواهان مذاکره هستند به قدرت برسند، در آنصورت چشم انداز توسعه روابط دو کشور را چگونه می بینید؟ با فرض اینکه ایران سلاح اتمی داشته باشد و یا نداشته باشد.

وارسته
اگر سلاح اتمی داشته باشد طبعا از موضع بالاتری با امریکا برخورد خواهد کرد اما در ورای هر سناریوی مفروضی الزامات همکاری با امریکا در ظرفیت این نظام ولایت فقیه نیست. به دلایل زیادی از جمله:
1 – از نظر فرهنگی
برقراری رابطه با امریکا موجب تحلیل رفتن ارزشهای ایدئولوژیک و جایگاه دینی ولایت فقیه میشود.
2 – به لحاظ اقتصادی
این مسئله موجب غیر دینی شدن جامعه میشود. در تاریخ 23 می 1997 یک کارشناس ارشد "سیا" در امور ایران به نام ادوارد شرلی در روزنانه وال استریت ژورنال اینگونه نوشت:
"مثلا اگر ملاها آنقدر احمق هستند که ورود امریکائیها را به تهران آزاد کنند خوب بگذارید با شیطان به رقص در بیایند."
بنا بر یکی از اصول جامعه شناسی اقتصادی آزادسازی اقتصادی در موقع مناسب خود یک طبقه اجتماعی تکنوکرات را بوجور میاورد که در نهایت امر میخواهد در نحوه تصمیم گیری کلان مملکتی نقش داشته باشد. با توجه به خصلت انحصارطلبانه نظام ولایت فقیه این ممکن نیست. در واقع گسترش نفوذ اقتصادی، نفوذ فرهنگی را نیز به دنبال خواهد داشت.
3 – از نظر سیاسی
ضدیت بیست و هفت سال گذشته با امریکا به استناد مواضع نخبگان رژیم عامل ثبات و وحدت درونی نظام بوده است. توجه شما را به این مثالها جلب می کنم:
خامنه ای در بیست و نهم دیماه 1376 میگوید:
"مقابله با امریکا یکی از وسایل وحدت این ملت بوده است. اینها میخواهند با این جنجالها همین وسیله وحدت را به وسیله اختلاف تبدیل کنند."
شمخانی وزیر دفاع خاتمی در سال 1374 اینگونه اظهار داشته است:
"امروز بحث ما فقط بحث آرمانها و ایدئولوژی نیست. ما منافع ملی داریم که اگر از آنها عقب نشینی کنیم درگیری را تا خانه خود آورده ایم. اگر انرژی که امروز پیرامون بحث اعراب و اسرائیل متمرکز است مهار شود این علیه ماست. روزی که این تهدیدات به سوی مرزهای ما کشیده شود، بحث مذاکره با امریکا معنا ندارد. ما را تمام شده فرض می کنند".
توجه شود که این صحبتها مربوط به ده سال پیش است که در آن موقع نه امریکا در مرز های شرقی و غربی ایران بود و نه روابط اعراب و اسرائیل در حد فعلی.

پویا
حالا برویم سر خواسته های دموکراتهای امریکا از ایران در آن مذاکره فرضی.

وارسته.
با درنظر گرفتن آن فرض خوشبینانه که شما اشاره کردید چنانچه دموکراتها به قدرت برسند با شناختی که از الگوی رفتار آنها چه در دوران کلینگتون و چه در دوران انتخاباتی جان کری داریم اینطور استنباط میشود که اصول پذیرفته شده از طرف دموکراتها برای توسعه بازار جهانی از طریق نیل به دموکراسی که روی چند اصل بناشده است میباشد:
1 – قدرت بخشیدن به بازار آزاد از راههای دموکراتیک
2 – ایجاد دموکراسی های جدید و بازار اقتصاد متکی به آن
3 – مقابله با بنیادگرایی و تروریسم و حمایت از لیبرالیزه کردن دولتهایی که خواهان تجارت آزادند.
4 – گسترش تز حقوق بشر از طریق تلاش برای کسب دموکراسی و راه یافتن به اقتصاد بازرگانی منطقه ای.
5- استقرار صلح و امنیت در خاورمیانه.
6 – اقدام ضروری جهت جلوگیری و ممانعت از توسعه سلاحهای تخریب و کشتار جمعی.
با عنایت به فضای حاکم بر استراتژی دموکراتها که مبتنی بر مسائل فوق است،و با توجه به منافع حیاتی امریکا که فراحزبی میباشد و قبلا توضیح دادم، سوال این است که آیا رژیم ظرفیت پذیرش چنین خواسته هایی را دارد؟ اگر میداشت که زمان کلینتون بزرگترین شانس تاریخی نصیبش شده بود و از آن استفاده میکرد.
یک نکته دیگر را هم تاکید کنم و آن نقش کنگره و سنای امریکا در سیاست گذاری در امریکاست. تا آنجایی که من می فهمم کنگره امریکا و سنا در خصوص تهدید رژیم علیه منافع امریکا اجماع کامل دارد. کنگره همواره طرفدار تحریم اقتصادی ایران بوده و در این مورد لوایحی طی سالهای اخیر تصویب کرده است. مثل قانون داماتو.

پویا
منظورت همان لایحه تحریم سرمایه گذاری کمپانیهای امریکایی در ایران است. بخصوص در زمینه صنعت نفت. در این مورد صحبتهای اخیر سناتور کندی که از سناتورهای با نفوذ حزب دموکرات است قابل توجه است. وی میگوید امریکا در دوران بوش اگر بخواهد حمله ای هم به ایران بکند نباید از سلاح اتمی استفاده کند. یعنی وی استفاده از زور و جنگ را علیه رژیم نفی نمی کند و فقط مخالف استفاده از سلاح اتمی است. این درواقع تاییدی بر حرف شماست که سیاستمداران هر دو حزب امریکا در خصوص تهدید ایران متفق النظر هستند.
باز هم بحث به درازا کشید. اگر بخواهیم در چند خط نتیجه گیری کنیم چه میگویید. مذاکره انجام خواهد شد یا نه؟

وارسته
اولا من مذاکره را در چشم انداز نمی بینم و ثانیا رفتن رژیم پای میز مذاکره را جام زهری برای رژیم میدانم. جام زهری که ایندفعه عمل خواهد کرد و به عمر رژیم پایان خواهد داد. متشکرم

پویا
با تشکر ازشما به خاطر انجام گفتگو


ای مایل حسین پویا برای ارسال سوالات و نظرات
Hosseinpouya66@yahoo.co.uk

یکشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۵

سخنان شیرین خانم عبادی و گرفتاری مش غضنفر


حسین پویا
23 آوریل 2006
سخنان شیرین خانم عبادی و گرفتاری مش غضنفر
!
سخنان خانم شیرین عبادی؛ برنده ایرانی جایزه صلح نوبل در مصاحبه مطبوعاتی اش در پاریس مش غضنفر پیرمرد را هم مثل بسیاری دیگر از هموطنان شوکه کرده است. البته شیرین خانم زیاد حرف نزده اما حرفهایش را زده. بقول شاعر "کم گفته و گزیده گفته". میگویم پدرجان، مش غضنفر عزیز چه شده؟ چرا بهم ریخته ای مرد؟ خودت را جمع و جور کن. سگرمه هایت را باز کن. حرف بزن. میگوید ای آقاجان چه گویم که نا گفتنش بهتر است. حرفش را قطع میکنم و میگویم:
- پدر جان شما سنی ازت گذشته. این چه حرفی است میزنی. مردم میروند پول میدهند به روانشناس که بنشینند و با خیال راحت حرف بزنند و به اصطلاح تراپی می کنند. چه کسی گفته که ناگفتنش بهتر است. به جان عزیزت گفتنش خیلی بهتر است. گوشم را مجانی در اختیارت می گذارم. حالا حرف بزن بگذار دلت باز بشود.
میگوید:
- ای آقا جان ما آن موقعی که به این خانم شیرین عبادی جایزه دادند تحت تاثیر تبلیغات ضد انقلاب قرار گرفتیم که الهی چشمانش باباقوری بشود. (البته منظورش چشمان ضد انقلاب بود). خدا از سر تقصیراتمان بگذرد. ما هم اینطرف و آنطرف نشستیم و گفتیم آقا این جایزه در خط همان حمایت از خاتمی چیهاست. میخواهند رژیم را باز هم سرپا نگه دارند. وگرنه این خانم اگر آنقدر در جهت حمایت از حقوق بشر در ایران کار کرده بود که لایق گرفتن جایزه نوبل میشد، می بایستی اقلا سه بار توسط سربازان گمنام ولی فقیه سرش گوش تا گوش بریده میشد. گفتیم این خانم توی کدام پستو از حقوق بشر حمایت کرده که ما که مثلا بشریم خبری از ایشان نشنیدیم. چیزهای دیگر هم گفتیم آقاجان که حالا خجالت می کشیم بگیم. خدا از سر تقصیراتمان بگذرد آقا جان با آن حرفهایی که زدیم. نگرانیم آقاجان که فردای قیامت سر پل صراط اگر این خانم با آن روسری که توی ایران روی سرش میگذارد و در خارج توی کیفش؛ یقه ما را چسبید، چطور یقه مان را از دستش خلاص کنیم. اگر هلمان داد از آن بالای پل صراط افتادیم توی طبقه هفتم جهنم کی به دادمان میرسد؟ اصلا تصمیم گرفته ایم که برای جبران مافات امسال پیشنهاد کنیم که به خود آقای احمدی نژاد هم یک جایزه نوبل بدهند شاید در روز محشر ضمانت ما را پیش خانم عبادی بکند تا از سر تقصیرات ما بگذرد.
میگویم:
- حالا آرام باش و بگو بدانم کدام حرف و حرکت شیرین خانم اینقدر روی سرکار تاثیر گذاشته؟
میگوید:
- هم اش آقاجان، همه اش. حرکاتش شیرین. سکناتش شیرین. کلماتش شیرین. از همه شیرینتر اینکه فرموده اند:
"ما اجازه نمی‌‏دهیم هیچ یك از سربازان آمریكایی در ایران گام نهند، ما تا آخرین قطره خون خود از ایران دفاع می‌‏كنیم".
خوب اینطوری چشم ما را باز کرد که برخلاف این تبلیغات ضد انقلاب؛ که جنگ امریکا و رژیم به مردم ربطی ندارد، کاملا هم ربط دارد. ربط دارد پدرجان. ربط دارد آقاجان. ما هم تصمیم گرفته ایم برویم ایران و در کنار خانم عبادی تا آخرین قطره خونمان از ایران دفاع کنیم. شاید هم برویم در گردانهای استشهادی اسم بنویسیم.
میگویم:
- غضنفرجان کمی آرام بگیر. همه کسانی که دلشان برای وطنشان می تپد با هر حمله ای به آن کشور مخالفند. اما رژیم آخوندی است که با دخالتهای تروریستی اش در عراق و حمایت هایش از تروریستها در همه جای دنیا و با تهدید از روی نقشه حذف کردن یک کشوری که پنج شش میلیون جمعیت دارد و با دنبال کردن پروژه ساختن سلاح اتمی، زمینه را برای حمله امریکا به ایران آماده می کند. حمله هم که نکنند، ممکن است محاصره اقتصادی بکنند و کلی برای مردم مشکلات درست بشود. خوب آدمی که جایزه صلح نوبل را هم برده قبل اینکه این حرفها را بزند، خوبست اقلا یک هشدار آبکی هم به سران رژیم بدهد که این کارها را نکنند. یک چند قطره از آن خون گرانقیمت و خیلی رنگی شان را هم برای دفاع از حقوق مردم ایران بدهند.
میگوید:
- آقا جان شما دیگر حرفهای ضد انقلاب را نزن. خدای نکرده سوسک میشوی ها!! خانم عبادی فرموده اند:
‏" هدف ایران - آنگونه كه مقامات می گویند- استفاده از برنامه هسته‌‏ای برای اهداف صلح‌میز است"
آنوقت شما باز میگویی سلاح اتمی. نگویید آقاجان نگویید. دهانتان را آب بکشید. فکر آخرتتان باشید. کدام سلاح اتمی. صدها بار خود ولی فقیه و دیگران گفته اند و قسم هم خورده اند که هدفشان ساختن بمب اتمی نیست. یعنی دروغ میگویند؟ شما حتما یک چیزتان میشود. حرفهای این آدمهای مومن و مقدس را قبول نمی کنید. حرفهای شیرین خانم عبادی را هم که قبول نمی کنید. شک ندارم که شما یک چیزیتان میشود. آقاجان از خر شیطان پیاده شوید. آخر قیامتی هم توی کاره آقاجان. مشغول ذمبه میشوید ها!!
میگویم:
- شاید هم راست میگویی. شاید هم حق با خانم عبادی است. هرچه باشد ایشان در داخل هستند و ما در خارج. خونشان هم که از خون ما رنگینتر است. اما آخر همین دیروز مهدی طباطبایی یكی از اعضا مجلس، از زنان و دختران جوانی كه حاضر نیستند زیربار تحمیلات حکومت در زمینه حجاب اجباری بروند، خواست از ایران بیرون بروند.
میگوید:
-این چه ربطی به خانم عبادی دارد. با ایشان نبوده اند که. ایشان در داخل حجابشان را کاملا رعایت می کنند. خوب حکومت است و قانون خودش را دارد و ایشان هم که همیشه تابع قانون هستند. نمیشود که قانون را رعایت نکرد. بلبشو میشود آقاجان. هرکی هرکی میشه. میگویم:
شما بزرگتر ما هستی. حالا میفرمایی چه کنیم.
میگوید:
- عرض می کنم که شما هم بیایید با هم برویم در یکی از این لشگرهای سپاه برای فدا کردن خون ثبت نام کنیم. هم دنیامان درست میشود هم آخرتمان. از این خارجه نشینی هم خلاص میشویم.
بد هم نمیگوید. وقتی خانم عبادی آماده فدا کردن خون هستند ما چرا نباشیم. البته شاید بهتر باشد بعدش هم از ولی فقیه درخواست کنیم که حالا که خانم عبادی به این خوبی مواظب رعایت حقوق زنان و حقوق بشر و حقوق حکومت مذهبی، همه باهم، هستند، ایشان را به عنوان وزیر امور زنان و حقوق بشر اسلامی در دولت احمدی نژاد منسوب کنند.

چهارشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۵


17 آوریل 2006
گفتگوی حسین پویا و دکتر منشور وارسته در خصوص دکترین امنیتی رژیم و چشم انداز آینده


"این نعره های جنگ طلبانه ای که سران رژیم سر میدهند برای چیست؟".
"رژیم برای حفظ مبانی قدرت خود دست به صف آرائی زده است".

حسین پویا:
- ضمن تشکر مجدد برای انجام این گفتگو، باید عرض کنم که طی چند روزی که از مصاحبه قبلی ما در رابطه با چشم انداز رابطه سیاسی ایران با غرب و بخصوص امریکا گذشته دو اتفاق مهمی رخ داده است.
اول اینکه رژیم آخوندی رسما اعلام کرده است که آزمایشات مربوط به غنی سازی اورانیوم در حد قابل استفاده برای نیروگاههای هسته ای به نتیجه رسیده و توانسته اند مقداری اورانیوم غنی شده تهیه کنند. این البته علیرغم همه هشدارهایی بوده که غربی ها و بخصوص سازمان جهانی انرژی اتمی و شورای امنیت به آخوندها داده اند. به نظر می رسد که رژیم به دنبال ادامه تحقیقاتش در زمینه غنی سازی اورانیوم هست و می رود تا اورانیوم غنی شده برای استفاده در سلاح هسته ای را تهیه کند. البته اینکه چه میزان وقت لازم دارد تا به این نقطه برسد گمانه زنی های متفاوتی شده است ولی قدر مسلم اینکه تا این زمان رژیم در این زمینه عقب نشینی نکرده است.
دوم اینکه یک بار دیگر رئیس جمهور و سران رژیم صحبت از جنگ با اسرائیل و نابود کردن آن کشور کرده اند و حتی به نوشته هفته نامه انگليسي ساندي تايمز در 16آوریل: رژيم ايران اعلام كرد كه تيپهايي از بمبگذاران انتحاري براي حمله به اهداف آمريكايي و اسرائيلي تشكيل داده است تا در صورت حمله به تاسيسات هسته ايش آنها را به كار ببرد.

اولین سوال اینست که این نعره های جنگ طلبانه ای که رژیم سر میدهد برای چیست؟ آیا واقعا اینها در پی راه انداختن جنگ هستند. در حالیکه از سوی دیگر رژیم با تحریک احساسات ضد جنگ برخی از روشنفکران و مردم عادی غربی و برخی هموطنان میخواهد یک فضای ضد جنگ غرب با ایران را راه بیندازد و اینگونه نشان بدهد که این غرب و امریکا هستند که قصد جنگ دارند تا از این طریق بتواند دولتهای غربی و امریکا را زیر فشار قرار بدهد.

دکتر منشور وارسته:
آقای پویا بنده هم از زحمتی که شما برای انجام این مصاحبه ها می کشید متشکرم. مقدمتا عرض می کنم که شرایط سیاسی ایران به اعتراف غالب تحلیلگران مسائل ایران بسیار حساس شده است. اکنون قدم به قدم شاهد شکل گیری تفاهم جهانی علیه رژیم می باشیم. واقعیت این است که پروژه "امنیت سازی" در ساختار حکومتی ملاها مهمترین اولویت تحلیلگران و نخبگان نظام محسوب میشود. مفهوم امنیت نیز یعنی بقای ولایت فقیه. با توجه به اینکه مسائل مردم ایران برای رژیم در عداد مسائل امنیتی محسوب میشود، مقابله با آن نیز در دستور کار قرار میگیرد. بارزترین وجه شناخت استراتژی امنیت رژیم درک و تحلیل صحیح از ماهیت نظام است. حکومت "عقل خمینی"! مبتنی بر جهانبینی ی است که معتقد است که دامنه نفوذ و هژمونی خود را باید در سرتاسر جهان اسلام گسترش بدهد. باورهایش نسبت به تمدن غرب منافات دارد و در تضاد است با اندیشه مدرنیسم.

پویا:
به نظرم اینجا می بایستی این جهان بینی که به قول شما حکومت "عقل خیمنی" (که لابد منظورتان همان ولایت فقیه تعریف شده توسط خمینی است) مبتنی بر آن است را کمی بیشتر توضیح بدهید.

وارسته:
این رژیم برای حفظ مبانی قدرت خود دست به صف آرائی زده و در این رابطه استراتژی خود را چنین تبیین می کند:
1- ترویج نظام متکی بر الگوی ولایت فقیه
2- تفهیم جامعیت و قابلیت تفکر خمینسم در پاسخ به نیازهای مسلمین جهان.
3- مبارزه با هرنوع گرایش دینی دیگر که وضعیت کنونی اداره امور مسلمانان را مطلوب جلوه بدهد.
4- توسعه بدبینی به نظامهای غربی و مدرنیسم، به خصوص امریکا.
5- نابودی اسرائیل و برقراری یک نظام اسلامی بنیادگرا در فلسطین.
6 - تلاش جهت دستیابی به منابع قدرت به منظور حفظ و تثبیت نظام. در این رابطه محمد جواد لاریجانی از مشاوران ارشد خامنه ای و از استراتژیست های رژیم میگوید:
"وظیفه ما حفظ ام القراء است. حفظ حکومت است. و در راس آن ولی مشروع مسلمین قرار گرفته است. بدون شک ما باید توسعه پیدا کنیم. کشوری قوی بشویم. بدون این لوازم حفظ ام القراء میسر نیست. برای توسعه هم سرمایه میخواهیم و هم تکنولوژی و هردو را باید جذب کنیم."

پویا:
اگر درست فهمیده باشم شما میخواهید بگویید که این نعره های جنگ طلبانه رژیم در جهت حفظ قدرت است. یعنی به این ترتیب چون ماهیتا دنبال بدست آوردن هژمونی و رهبری در جهان اسلام است میخواهد جنگی راه بیندازد که جهان اسلام را هم به دنبال خودش وارد جنگ با غرب بکند؟ این حرف با بخشی از ادعاها و رفتار رژیم نظیر آماده کردن نیروهای انتحاری و تهدید "از نقشه پاک کردن" اسرائیل و بخصوص با اصرار رژیم به دستیابی به فناوری و سلاح هسته ای همخوانی دارد. اما آیا واقعا رژیم توهم دارد که اولا میتواند در مقابل نیروهای نظامی غرب و بخصوص امریکا پایدار و مقاومت بکند و ثانیا جهان اسلام را به حمایت از خودش بکشاند؟

وارسته:
به عقیده من اینظور که شما نتیجه گیری کردید نیست. همانطور که قبلا عرض کردم پروژه "امنیت سازی" در ساختار حکومتی ملاها مهمترین اولویت تحلیلگران و نخبگان نظام محسوب میشود. نظام مبتنی بر ولایت فقیه میداند که ساختار امنیتی اش بر فقدان تهدید داخلی و خارجی متمرکز است. در این گفتمان به کار گیری تاکتیکهای مقابله با آن تهدیدها را در محورهای مختلف بکار گرفته است. به این ترتیب تلاش دارد تا تمام امکانات مکتبی و ملی را در خدمت حفظ نظام بکار بگیرد.

پویا:
اگر درست فهمیده باشم میخواهید بگویید که تهدیدهای داخلی و خارجی برای امنیت نظام است که عامل اتخاذ سیاستهای جنگ طلبانه رژیم است؟

وارسته:
برای روشنتر شدن بحث اجازه بدهید که کمی بیشتر وارد جزئیات بشوم. درحال حاضر رژیم وارد فاز بحرانی حادی شده است و در مقابل آزمون حیاتی قرار گرفته است. این بحران دو خصیصه عمده دارد:
الف – بحران در قابلیت: عدم کارایی احمدی نژاد در برآوردن خواسته های به حق مردم موجب رشد تضادهای میان مردم و حکومت شده و ژشت پوپولیستی احمدی نژاد نیز نتوانسته معضلات اقتصادی مردم را رفع کند.
ب – بحران در مقبولیت: به دلیل رشد فزاینده ناهنجاریهای اجتماعی سطح مبارزه مردم ارتقاء یافته است. در یک سال اخیر شاهد بیش از چهار هزار حرکت اعتراضی مردم از جمله حرکت کارکنان شرکت واحد بوده ایم.
حاصل جمع دو محور فوق مساوی با نامشروع بودن حاکمیت استبداد دینی در ایران است. به هرنسبت که میزان مشروعیت نظام تنزل یابد طبعا ضریب امنیت نظام پایین میاید. احمدی نژاد با اتکا به حمایت ولایت فقیه تلاش دارد تا با خلق بحرانی بزرگ و بیرون از نظام بحران داخلی را تحت الشعاع قرار بدهد تا از این طریق ضریب امنیت رژیم تقویت شود.

پویا:
منظور شما چیزی شبیه همان وضعیت و دلایلی است که خمینی بر اساس آنها به جنگ هشت ساله با عراق دامن زد و آنرا ادامه داد؟ به این ترتیب بحث ساختن سلاح اتمی را هم باید در همین چارچوب دید.

وارسته:
کاملا درست است. طبق فرمول فوق رژیم به این نتیجه رسیده است که تنها راه به تعویق انداختن روند سرنگونی و دفع عنصر تهدید، همانا فعال نمودن عنصر اجتماعی در چارچوت نیازهای امنیتی ایدئولوژیک نظام است. در واقع انرژی عنصر اجتماعی را که طی مدتها جمع و تبدیل به پتانسیل انفجاری شده را تلاش دارد تا به انحراف بکشاند و حول و حوش "منافع ملی" هزینه کند. به عبارت دیگر به دلیل عدم مشروعیت در نزد مردم و به منظور خنثی کردن عوامل تهدید داخلی تلاش دارد تا با کانالیزه کردن اوج احساسات توده ای در حول مسائل ملی برای خودش زمان ذخیره کند.

پویا:
اگر بخواهیم این تهدیدهایی را که رژیم را وادار به دست یازیدن به اینگونه سیاستهای جنگ طلبانه کرده است دسته بندی کنیم، عناصر تهدید به لحاظ عینی کدام هستند؟

وارسته:
منابع تهدید به دو محور بیرونی و درونی دسته بندی میشوند.
در محور درونی، همانطور که عرض شد یک تهدید عمده نارضایتی عمومی است. تهدید دیگر پایداری و عدم نابودی ارتش آزادیبخش ملی و شورای ملی مقاومت در بحرانهایی که طی این سالها شاهد آنها بوده ایم است. پیوند مقاومت سازمان یافته با عنصر اجتماعی موجودیت رژیم را به چالش گرفته که به سرنگونی آن منجر خواهد شد.
در محور بیرونی، حضور ارتش امریکا در غرب، شرق و جنوب ایران مهمترین تهدید امنیت نظام محسوب میشود.

پویا:
به نظر میرسد با توجه به جهانبینی به اصطلاح اسلامی رژیم که ادعای تکیه گاه مسلمین جهان بودن را نیز دارد (ام القراء) تقویت قدرت نظامی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار باشد. این تکیه گاه مسلمین بودن نیاز به تشریح بیشتری دارد. این سوال نیز مهم است که آیا دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی و بخصوص سلاح اتمی فقط در جهت حفظ نظام و بدست آوردن هژمونی در جهان اسلام است و یا مقاصد دیگری را نیز دنبال دارد؟ در این چاچوب دلایل تهدید ازمیان برداشتن کشور اسرائیل نیز می بایستی مورد بحث و گفتگو قرار بگیرد. یادآوری کنم که شما البته در مورد عکس العملهای امریکا و دلایل آنها توضیح دادید و تصور نمی کنم نیازی به تکرار باشد.

وارسته:
ابتدائا این را بگویم که بدست آوردن هژمونی جهان اسلام معنی اش این است که حکومتهای مسلمان چه در خاورمیانه و چه در آفریقا و چه در آسیای میانه و دور می بایستی خود را با دستگاه ولایت فقیه تنظیم کنند. بطور مثال در عراق رژیم تلاش دارد تا حکومت مورد قبول خود را به قدرت برساند. و درنهایت "خلافت اسلامی" را بار دیگر در جهان پدید آورد و تبدیل به ابرقدرت اسلامی بنیادگرا بشود. کاربرد سلاح اتمی در خدمت منافع ایدئولوژیک را در چنین چشم اندازی میتوان دید.

پویا:
برخی از رسانه ها غربی بدون توجه به تحلیل فوق اینگونه القاء می کنند که گویا اکثریت مردم ایران از پروژه هسته ای رژیم به عنوان یک دستاورد ملی حمایت می کنند و البته بدون اینکه مدرک و سندی برای این ادعای خود ارائه بدهند. به نظر شما آیا مردم ایران فریب این ژست "ملی گرایی" احمدی نژاد در رابطه با انرژی هسته ای را خواهند خورد؟ در حالیکه این حکومت هرکجای دیگر که بحث ملی و ملی گرایی پیش میاید با آن به عنوان یک پدیده ارتجاعی برخورد می کند.

وارسته:
اولا به باور من اکثریت مردم ایران با این رژیم مخالفند و این رژیم مشروعیت خود را سالهاست که از دست داده است. دلیل این ادعا هم همان بیش از چهار هزار حرکت اعتراضی علیه رژیم در سال گذشته است.
ثانیا بر فرض آنکه کسانی نیز به دلیل عدم آگاهی از نیت واقعی رژیم در این مورد از رژیم حمایت بکنند، وظیفه نیروهای مبارز است که در جهت آگاهی مردم کوشش کنند. ولی فقیه و عواملش دائما تلاش می کنند که به مردم ایران بقبولانند که تکنولوژی هسته ای را جهت توسعه منابع انرژی ایران ضروری دانسته و به سود رشد کشور میدانند. حتی اگر فرض کنیم که رژیم در پی دستیابی به سلاح هسته ای نیست؛ دستیابی به فناوری استفاده از انرژی هسته ای نه تنها به سود مصالح ملی مردم ایران نیست بلکه برعکس به ضرر منافع ملی ایران است. چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ خطرات جانی که داشتن نیروگاههای هسته ای برای مردم به وجود میاورند.

پویا:
به نظرم لازم است در این مورد بیشتر توضیح بدهید. به هرحال داشتن نیروگاههای هسته ای که از برق آنها میتوان جهت پیشبرد صنعت در کشور استفاده کرد یک ارزش ملی است. نه که بخواهم بگویم که رژیم یک رژیمی است که به فکر منافع ملی است اما خود این پروژه میتواند به نفع کشور و مردم ایران باشد.

وارسته:
بنده با این حرف شما موافق نیستم. بر اساس منابع علمی موجود که در دسترس عام نیز هست:
1- ذخایر اورانیوم در ایران محدود است و حدس زده میشود که کفاف بیشتر از ده سال نیاز ایران را ندهد. درحالی که ذخایر گاز ایران به میزانی که کشف شده است حداقل برای سیصد سال کافی است. که البته نفت را هم باید به آن اضافه نمود.
2- کشورهای اروپایی همچون اطریش، ایرلند، دانمارک، یونان، ایسلند، لوکزامبورگ، نروژ، لهستان و پرتقال و دیگران اصلا از انرژی هسته ای استفاده نمی کنند. ایتالیا چهار نیروگاه خود را پانزده سال پیش بست. آلمان تا سال 23 تمام نیروگاههای هسته ای خود را خواهد بست.
3- هزینه مدرن کردن نیروگاههای گازی در ایران شش میلیارد دلار است در صورتی که هزینه ساخت نیروگاه هسته ای که همان مقدار برق تولید کند 30 میلیارد دلار تخمین زده میشود.
4 – هدر دادن سرمایه عظیم برای تولید برق هسته ای با تو جه به درآمد ارزی محدودی که ایران دارد از نظر اقتصادی اصلا به صرفه نیست و با این سرمایه میتوان صنایع مادر مانند پتروشیمی و الکترونیک را تقویت کرد که پایه صنایع دیگر هستند.
5 – تکنولوژی تولید برق هسته ای یک تکنولوژی شکست خورده است چرا که مشکل تشعشعات هسته ای باقیمانده سوخت این نیروگاهها هزاران سال ادامه خواهد داشت.
6 – اگر انرژی هسته ای برای پیشرفت صنعتی لازم است چرا کشورهای پیشرفته ای چون اطریش و دانمارک . و نروژ و ایتالیا و استرالیا نیروگاه اتمی ندارند و چرا آلمان و سوئد به دنبال تعطیل کردن نیروگاهها خود هستند؟
7 – به علت مدیریت غلط و عدم توجه به منافع ملی، کشور ایران که خود دارای ذخایر عظیم نفت و گاز می باشد، تبدیل به وارد کننده بنزین شده است. مصرف روزانه بنزین در ایران 66 میلیون لیتر است که درصد زیادی از آن از خارج وارد میشود و 3 میلیارد دلار هزینه به گردن مردم ایران میگذارد. یک دولت مردمی میبایستی در این زمینه سرمایه گذاری میکرد.
8 – استفاده از انرژی خورشیدی و انرژی باد کم خرج ترین و سالمترین آلترناتیو نیروگاههای سوخت فسیلی میباشد و اروپایی ها سالهاست در این زمینه تلاش کرده و به پیشرفتهای خوبی نیز رسیده اند.

پویا:
به این ترتیب رفتن به دنبال راه اندازی نیروگاه هسته ای برضد منافع ملی است. بنابراین به نظر من به این لیست شما می بایستی مسئله فرار مغزها از ایران که سالهاست ادامه دارد را نیز اضافه نمود. در واقع رژیم بابت تربیت نیروی متخصص برای کشور دیگر سالانه چند میلیارد دلار از کیسه مردم هزینه می کند. من فکر می کنم که اکثریت مردم ایران این مسائل را خوب میدانند و مشکلات اقتصادی ناشی از حضور رژیم را با گوشت و پوست خود احساس کرده اند و بنابر این فریب ادعاهای احمدی نژاد در زمینه غرور ملی و منافع ملی را نخورده اند و نخواهند خورد و میدانند که نیت رژیم تهیه سلاح هسته ای است. آنهم به منظور حفظ نظام و پیشبرد هدفهای جاه طلبانه و ضد انسانی خود.

وارسته:
در تایید حرفهای شما نقل قولی از تئودور شولتز یکی از استادان علم اقتصاد می آورم. وی میگوید: "کلید توسعه اقتصادی خود انسان است و نه منابع مادی". نتیجه آنکه امنیت اقتصادی موقعی فراهم میشود که فضای سیاسی، حقوقی و اجتماعی مناسب وجود داشته باشد. در واقع شرط لازم برای منافع ملی در ایران، تامین عدالت اجتماعی و در یک کلام برقراری نظام دموکراتیک و مردمسار میباشد و نه ولایت فقیه. به این ترتیب میتوان تشخیص داد که خائن به منافع ملی ایران چه کسانی هستند. این را هم باید در نظر داشت که بحران موجود در رژیم نتیجه بلافصل مبارزات مردم و بخصوص نیروی پیشتاز این مبارزات، شورای ملی مقاومت میباشد.

پویا:
در ادامه گفتگومان می خواستم بحث جدیدی را مطرح کنم. در حالی که پاپ بنديکت شانزدهم، رهبر کاتوليک های جهان از جامعه بين المللی خواسته است تا بحران هسته ای ايران را به صورتی آبرومندانه پايان دهند، تعدادی از سياستمداران آمريکايی خواستار گفتگوی مستقيم کشورشان با جمهوری اسلامی شده اند تا راهی برای پايان دادن به اين مناقشه پيدا شود. به نظرم موضوع چشم انداز مذاکره بین امریکا و ایران موضوع مهمی است که باید بطور ریشه ای آنرا مورد بررسی قرار داد. اما به دلیل طولانی شدن بحثمان به نظرم این موضوع را به زمان و گفتگوی دیگری موکول کنیم.
وارسته:
بله با تمام کردن گفتگوی این بارمان در همین جا موافقم. امیدوارم فرصت باشد که ادامه گفتگو را در روزهای آینده انجام بدهیم.
پویا:
ممنون و خسته نباشید.
ای مایل حسین پویا برای ارسال سوالات و نظرات
Hosseinpouya66@yahoo.co.uk
وبلاگ حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/




دوشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۵

اين مطلب در "ندا" شماره 18 ضميمه ادبي فرهنگي نشريه مجاهد چاپ شده.


مبارزات نوروزی آقای سیاسی نژاد
نوشته حسین پویا
هشتم فروردین 85

آمدن عید نوروز بهانه خوبی است که آدم خبری از دوستان قدیمی بگیرد. ضمنا یک روز تعطیل، فرصتی هست که آدم با خیال راحت بنشیند و با همرزمان و همسنگران برای آینده کشور تصمیم بگیرد. بسیاری از دوستان و آشنایان و بخصوص هواداران گروه ما هم فرصت می کنند که در این روز، تلفنی، عید را به ما رهبران گروه تبریک بگویند. ما که نمیتوانیم آدرسمان را برای همه علنی کنیم. دور از احتیاط است. البته گاهی هم یک کسی شماره آدم را اشتباهی میگیرد و فرصتی است که آدم تنهایی یا با دوستان سر به سر تلفن کننده بگذارد و ملات خندیدن سرتاسر تعطیلات تهیه شود. نه که بنده اصولا دوست داشته باشم که مردم را دست بیندازم اما خوب پیش میاید دیگر. ما سیاسیون به علت پیچیدگیهای خاص خودمان مجبوریم از برخی فرصتها استفاده کنیم و گاهی که حالمان خوش و کیفمان کوک است بعضی ها را دست بیندازیم. ببخشید که قدری بیراهه رفتم. میخواستم داستانی که روز عید اتفاق افتاد و باعث سرگرمی بنده و یکی از همسنگران گروهی شد را برایتان بگویم. مختصر اینکه بعداز ظهر روز عید در محضر این همرزم گرانسنگ، بعد از خوردن یک نهار مفصل و دسر و قهوه و غیره، روی مبل لم داده و هرکدام سیگار برگی گیرانده و دودکش وار دود به هوا میدادیم و در باره سیاست و آینده کشور و تصمیمات مهم سیاسی که باید میگرفتیم، مشغول صحبت بودیم که تلفن زنگ زد. گمان دارم که قبل از ادامه داستان لازم است که برخی از موضوعاتی که در باره شان صحبت شد را خدمتتان بگویم زیرا که به هرحال غرض از این نوشته ها دادن گزارشی از برخی کارهای مبارزاتیمان به محضر شما عزیزان است. نه که بخواهم منتی گذاشته باشم اما خوب این چیزها را برای ثبت در تاریخ باید گفت. فرزندان و نسلهای آینده ایران باید در جریان باشند که "ما برای آنکه ایران کشور شیران شود" چه خون دلهایی خورده ایم. عارضم به حضورتان که بحث اصلی بر سر این بود که اعضای گروه ما کدامیک از دو پرواز آزادی که برای آزاد کردن ایران از دست حجج اسلام و برادران پاسدار به زودی راهی ایران خواهند شد را باید انتخاب کند. پرواز اول توسط مبارز بزرگ هخا رهبری میشود که البته با توجه به اینکه ایشان یکبار زیرش زده اند و پرواز را منتفی کرده اند می بایستی با قدری احتیاط با آن برخورد شود و از پرداخت پول بلیط هواپیما قبل از پرواز خودداری شود. پرواز دوم اما مربوط است به یک "سازمان سلطنت طلبان بی شاه" که هنوز تاریخش را نداده اند اما خوب اینطور که از برنامه ی تلویزیونی شان فهمیده می شود خیلی جدی هستند و می خواهند یک پرواز میلیونی (منظور تعداد نفرات است و نه مخارج پرواز) را ه انداخته و با صدها هواپیمای مسافربری (البته پر از مسافر و نه خالی) در یک روز و یک ساعت به ایران رفته و در فرودگاه مهرآباد نشسته و ایران را آزاد کنند. حسن کارشان هم در این است که شاهزاده را همراهشان نمی برند. چون طرف واقعا بچه ننه است و بعد از بیست سال هنوز حاضر نشده که دستور قیام عمومی بدهد و مردم همینطور بلاتکلیف مانده اند که قیام بکنند یا نکنند. حسن دیگر کارشان روراستی با مردم است. دمشان گرم که کلی اطلاعات در مورد تاکتیک و استراتژی شان برای سرنگونی در اختیار عامه گذاشته اند. توجه بفرمایید که برخی از این احزاب به اصطلاح چپ و کارگری که قربانشان بروم ماشاءاله دائم دم از سرنگونی رژیم می زنند. بدون وقفه مدعی میشوند که نزدیک به هشتاد نود درصد مردم در داخل و خارج ایران و حتی صددرصد کارگران ایران و امریکا و اروپا و استرالیا طرفدار و منتظرشان هستند. آنوقت حتی یک کلمه نمیگویند که تاکتیک و استراتژی شان برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و به دست گرفتن قدرت چیست. شاید هم آنها از ما زرنگ تر باشند و برنامه شان این است که با همین پروازهای آزادی راه افتاده توسط این "سازمان سلطنت طلب بدون شاه"، عازم ایران خواهند شد و در فرودگاه مهرآباد با یک کلکی زودتر از بقیه از هواپیماها پیاده شده و قبل از بقیه، ایران را آزاد خواهند کرد و دست ماها را در پوست گردو خواهند گذاشت. ببخشید که حرف توی حرف آمد. داشتم قضیه تلفن عوضی را عرض میکردم. باز هم ببخشید، تا یادم نرفته یک گزارش دیگر هم در مورد گروهمان و برنامه آینده مان بخصوص بعد از سرنگون شدن رژیم حجت الاسلامها باید خدمتتان بدهم. عارضم به حضور سروران خودم که ما قصد داریم که اگر بشود با پرداخت یک کمک مالی چشمگیر به رهبر این سازمان اسم خود اینجانب را به عنوان یکی از داوطلبان شاه شدن جا بزنیم. البته رئیس این گروه که خودش هم کاندید شاه شدن است درخواست ما را نپذیرفته و گفته است که بر سر پست شاه معامله نمی کند اما حاضر است پست نخست و زیری و یا وزارت هر وزارتخانه ای را که بخواهیم با ما معامله کند. ماهم گفته ایم که در موردش فکر خواهیم کرد. خوب گزارش تا همینجا کافی است و برویم به سراغ تلفن عوضی. داشتم می گفتم که بعداز ظهر روز عید در محضر یکی از همرزمان گرانسنگ، بعد از خوردن یک نهار مفصل و دسر و قهوه و غیره، روی مبل لم داده و هرکدام سیگار برگی گیرانده و دودکش وار دود به هوا میدادیم و در باره سیاست و آینده کشور و تصمیمات مهم سیاسی که باید میگرفتیم مشغول صحبت بودیم که تلفن زنگ زد. گوشی را که برداشتم طرف با لحنی بسیار دوستانه، درست مثل دوستی بسیار نزدیک که سی چهل سال است که آدم را میشناسد سلام و علیکی کرد و عید را تبریک گفت. من هم بدون اینکه طرف را شناخته باشم یا اصلا صدایش برایم آشنا باشد، به خاطر رعایت ادب، متقابلا عید را تبریک گفتم. طرف بدون اینکه به من فرصت حال و احوال بیشتری بدهد و یا به خودش فرصت کافی بدهد که بفهمد که من واقعا همان کسی هستم که او میخواهد، نه گذاشت و نه برداشت و گفت « آقای محترم ممکن است بفرمایید چرا جنابعالی و دوستاتون قبول ندارید که داشتن امکانات اتمی حق مردم ماست و انرژی هسته ای یک مسئله ملیه...» من که مطمئن شده بودم که طرف من را با کس دیگری عوضی گرفته، تصمیم گرفتم که روز عیدی طرف را کمی دست انداخته و سوژه ای برای خندیدن با همسنگران جور کنم. بالاخره ما که بیخودی سیاستمدار نشده ایم. ضمنا برای اینکه همسنگر حاضر در منزل هم در این حال کردن شریک باشد دکمه تلفن را زدم تا صدا از بلند گو پخش بشود. طرف داشت همچنان صحبت میکرد. «آقا مردم دارن واسه ی انرژی هسته ای تظاهرات می کنن. شده عین قضیه ملی شدن نفت. اونوقت این دوستای سرکار میرن اطلاعات مملکتی رو میدن به امریکاییای جنایتکار. اگه این جاسوسی نیس پس چیه؟». همسنگر گرامی با دست محکم جلوی دهانش را گرفته بود که صدای خنده اش در نیاید و طرف متوجه موضوع نشود. من هم تصمیم گرفتم که کمی نقش بازی کنم. بنابراین با لحنی عصبانی گفتم: من منظور شما را نمی فهمم. من از هرکس که صلاح بدانم حمایت می کنم و به کسی هم مربوط نیست.
طرف انگار منتظر این حرفها نبود چون جا خورد. با لحن آرامی گفت « البته هرکس حق دارد عقیده خودش را داشته باشد. اما من میخواستم بگویم که خوب آدمی مثل شما چه ضرورتی دارد که اینقدر برعلیه جمهوری اسلامی فعالیت بکند. بهرحال حالا دیگر همه میدانند که مجاهدین به جایی نخواهند رسید. شما هم با حمایت از اونا وقت ذیقیمتتان را تلف می کنید.» گفتم: مثلا میفرمایید چکار کنیم؟ گفت «هیچی آقا زندگیتان را بکنید. خود من سالها علیه اینها مبارزه کردم. اما دیدم فایده ای ندارد گذاشتم کنار. بیزنسم را میکنم و گاهی هم به ایران میروم و برمیگردم. شما هم میتوانید بیزنس راه بیندازید. دوستان سفارت هم کمکتان می کنند که بیزنستان زودتر راه بیفتد. چرا اینقدر با رژیم مخالفت می کنید.» گفتم: این چه حرفیه میزنید دوست عزیز. بنده اصلا با رژیم مخالف نیستم. من خودم هم رژیم لاغری دارم. هم رژیم قند دارم و هم رژیم کلسترول. کی گفته من با رژیم مخالفم. من قصد داشتم که به این حرفها ادامه بدهم اما در این وقت دوست همسنگر دیگر طاقت نیاورد و پقی زد زیر خنده. حالا نخند کی بخند. طرف گویا از صدای خنده و جوابی که من دادم متوجه قضایا شد چون با لحن عصبانی گفت «ای برپدر هرچی مردم آزاره لعنت» و گوشی را محکم به زمین کوبید. جایتان خالی آنروز تا شب آی خندیدیم. آی خندیدیم. ضمنا دوست همسنگر پیشنهاد کرد که بد نیست با سفارت یک تماسی در رابطه با بیزنس بگیریم. به هرحال بیزنس را نباید با سیاست قاطی کرد. کار و بیزنس سر جای خودش. مبارزه هم سرجای خودش. موفق باشید.




شنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۵



15 آوریل 2006
مصاحبه زنده ی بی بی سی با ملاحسنی

گوینده: شنوندگان عزیز همانطور که قبلا قول داده بودیم در این قسمت از برنامه جام جهان نما مصاحبه زنده ای داریم با حضرت آیت اله العظمی حسنی معروف به ملا حسنی امام جمعه ارومیه در باره پیشرفتهای هسته ای ایران و سیاستهای آقای دکتر احمدی نژاد. حضرت آیت اله سلام عرض می کنم و متشکرم که دعوت ما را برای مصاحبه زنده پذیرفتید.
ملا حسنی: اولا عرض می زنم که بنده هم متشکرم که زنده هستم. البتن در اسلام زنده و مرده برابرند و ما مرده هم که باشیم باید مواظب حرف زدن خودش باشیم که ملائکه اشتباها چیزهایی را غلط یاد داشت نکنی و ما مسئول نشویم.
گوینده: منظورم این بود که مصاحبه زنده است. بهرحال متشکرم. اجازه بدهید که شما را قدری خدمت شنوندگان معرفی کنم. تا آنجا که ما در بی بی سی و دوستانمان در وزارت خارجه میدانند حضرت آیت اله العظمی حسنی هم مثل حضرت آیت اله مصباح از شاگردان زنده یاد مرحوم آقای خمینی هستندو...
ملاحسنی: اجازه بفرمایید. ترمز بزنید. شما با ما قرار بود تیک تاک نباشیم. شما فرمودید که ما در حرفهامان زینده باد و مرده باد نزنیم اما خودش زینده باد میزنی و این تیک تاک بی ناموسی به حساب میشود.
گوینده: عذر میخوام حضرت آیت اله. نخواستم که به شما تاکتیک بزنم. عرض کردم زنده یاد. یعنی چون آقای خمینی مرحوم شده ما از ایشان با احترام نام می بریم. هرکسی دیگر هم مرحوم باشد ما از او با احترام نام میبریم.
ملاحسنی: یعنی ما هم اگر بخواهیم از هر الاخی که مرحوم شده نام ببریم باید بگویی زینده یاد؟ یعنی نباید بگویی شاه خائن بلکم باید بگویی زینده یاد شاه خائن؟
گوینده: تقریبا. عرض می کردم که جنابعالی سالهاست که امام جمعه ی ارومیه هستید و به دلیل اینکه به کشاورزی خیلی علاقند هستید در موقع خواندن خطبه نماز جمعه بجای کلاشینکف یک بیل دستتان میگیرید. به نظر شما آمدن آقای دکتر احمدی نژاد چه تاثیری در کشاورزی منطقه دارد؟
ملاحسنی: اولا این بیل خودش سلاح است. و من چند تا کیلاشنکوف در طویله برای روز مبادا قایم کردی. ثانیا بنده که در علوم کشاورزی متخصص دارم به تو می گویم که وقتی احمدی نژاد انتخابات شد من یکدفعه اینطور احساس کردم که خداوند یک گاو به ما هدیه زد. البته در قد ایشان کوتاهی شده اما در گوش ایشان کوتاهی نشده و اسلامی رعایت شده. اما این گاو از تراکتور رومانی هم مقوی تر و پرمفیدتر است. و ما امیدواریم که با یک گاوی مثل ایشان، در کشاورزی از امپریالیس سبقت بزنیم.
گوینده: تا آنجا که ما میدانیم و همواره به شنوندگانمون هم گفته ایم همه انتخابات هایی که تا بحال و در دوران حکومت علمای عالیقدر در ایران صورت گرفته هم دموکراتیک بوده و هم منصفانه. به نظر شما انتخاب ایشان دموکراتیک بوده است؟ملاحسنی: راستیش من اولش به ایشان اعتقاد نمی زدم زیرا دموکراتیکی کم بود و استراتيژیک نداشت. اما وقتی برای یک کار سری که نباید بگویم که مربوط به این بود که پولی از مرحوم ایمام خامنه ای برای ساختن چاه جمکران در ارومیه گرفته باشد رفته بودم و به ایشان اعتراض انداختم. مرحوم ایمام خامنه ای قسم انداخت که اینتخابات عدالت بوده و حتی برای اینکه تقلب نباشد و کسی تقلب نیندازد، به خود برادران پاسدارها ماموریت کرده که در حوزه ها برای مردم بیسوات و کم سوات، رایشان را می نوشتند تا کلاه بر سر مردم بیسوات نرفته باشد و تقلب نزده باشند.
گوینده: فرمودید مرحوم امام خامنه ای؟
ملاحسنی: آنکه گفته شد که مرحوم ایمام خامنه ای این تیک تاک بود. نه اینکه ایشان به رحلت افتاده باشد، بلکم از این بابت که به ایشان رحمت افتاده باشد.
گوینده: اجازه بدهید برای آگاهی هموطنان ما در انگلستان یک سوال تاریخی از شما بپرسم. بفرمایید که پانزده خرداد یعنی روزی که مرحوم امام خمینی علیه ظلم قیام کردند چه روزی است؟
ملاحسنی: واله سوال سختیه اما فکر می کنم که یا بیست و دوی بهمن باشه و یا دوازدهم فروردین.
گوینده: میدانیم که روحانیت حاکم بر ایران همواره در حمایت از ورزش جوانان کوشا بوده اند و بخصوص از فوتبال حمایت کرده اند. حضرت آیت اله نظر شما راجع به فوتبال چیه و شما طرفدار چه تیمی هستید.
ملاحسنی: بنده اگر فوتبالش اسلامی باشد و بی ناموسی نبشود طرفدارش هستم. من طرفدار تیم آسد میلان هستم که از سادات است.
گوینده: نظر شما در باره غنی سازی اورانیوم چیست؟
ملاحسنی: البته آقای رفسنجانی که رئیس جمهور بودی خداوند خیرش بدهد، یک استراتیژیک این بود که همه جانبه غنی میکردی. هم اورانیون غنی میکرده و هم خانواده اش غنی میکردی هم روحانیت غنی میکردی اما آقای احمدی نژاد که وعده زده بود عدالت اجتماعی بشود فعلا فقط اورانیون غنی کردی و غنی سازی روحانیت نکردی که این تیک تاک اشتباه است و باید روحانیت هم غنی سازی بشود.
گوینده: ما در بی بی سی میدانیم که روحانیت حاکم بر ایران صلح طلب هستند و داشتن بمب اتم را خطرناک میدانند و اصلا مخالف ساختن بمب اتم هستند و نمیخواهند که دیگران آنها را جنگ طلب قلمداد کنند زیرا که اصولا جنگ طلب نیستند. نظر جنابعالی در این مورد چیه ؟
ملاحسنی: عرض می کنم ما این بمب اتم که همینطوری نمیخواهیم. ما بمب اتم برای مسائل صلح طلبانه لازم داریم و جایی نمی اندازی که ضد انقلاب به ما گذاشته. بلکه جایی می اندازی که امپریالیس به ما مجبور کرده. پس ما صلح طلبی هستیم و ما اگر بخواهی جنگ طلبی باشیم با همین بیل جنگ طلبی می کنیم. و شما نگویید که ما اورانیون راه انداخته ایم. شما که خودش از معتقدین ایمام خمینی هستی باید در رادیونتان بگویی که ولی فقیه ما دعا کرده و اورانیون در اندرونی ولی فقیه پیدا شده. بنده به آقای احمدی هم یک استراتیژیک زدم که شما هر روز اعلام بزنید که ایدئولوژیک ما این نیست که بگویی جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم بلکم این است که صلح صلح تا رفع فتنه از عالم. استراتژیک ما هم این نیست که بگویی راه قدس از کربلا می گذرد. بلکم این است که را ه قدس از کربلا نمی گذرد. البته وقتی ما با خودش تنها هستیم شما به ما میگویی که ایدئولوژیک ما همان حرف زنده باد ایمام که فرمود جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم هست و راه قدس از کربلا میگذرد.
گوینده: پس شما موافق داشتن تکنولوژی هسته ای برای مصارف صلح طلبانه هستید؟
ملاحسنی: البتن که ما صلح طلبانه هستی. ما البتن در اسلام هم تکنولوژیک هسته ای داریم و هم تکنولوژیک بسته ای که مخصوص ولایت فقیه و علمای ماست. و اما در مسئله تکنو لوژیک هسته ای من خودش سه سال است که هسته هلو و زردآلو و گیلاس و آلو و بالو و آلبالو جمع میکنی و در گوشه طویله انبار داریم که اگر امپریالیس بی ناموسی بکنی و به ما هسته ندی ما برای ساختمان تکنولوژیستی هسته ای بی هسته نمانید. شما هم نگرانی نباش که تا حسنی زنده است هیچکس نمیتواند به ما محاصره هسته ای بگذارد.
گوینده: ما البته کاملا مطلع هستیم که شما کلاهک هسته ای ندارید اما جهت اطمینان شنوندگاه بفرمایید که آیا شما کلاهک هسته ای دارید؟
ملاحسنی: اولا کلاهک و کلاه یک استراتژیک غربی است و بی ناموسی است و ما در حکومت اسلامی کلاه نداری و عامامه داری. پس عامامه هسته ای داریم که هم سیاه دارد و هم سفید دارد که آیت اله نمیشود و آن سیاه که هم هسته ای میشود و هم آیت اله میشود.
گوینده: ما میدانیم که شما و همه روحانیون مخالف جنگ با اسرائیل و نابود کردن اسرائیل هستند.به نظر میرسد که آقای احمدی نژاد همینطوری از روی نفهمی و بدون اطلاع روحانیت مترقی و عزیز صحبت از نابود کردن اسرائیل کرده. نظر شما چیست؟
ملاحسنی: شما توجه کنید که همه حرفهای ما و برادر احمدی نژاد و دیگران روحانیت استراتژیک ندارد بلکن بعضی از حرفها تیک تاک داره و من تیک تاک می زنم. یک تیک تاک این است که انسان در واقع حکم آدم را دارد و شماهم که یک آدم هستی تیک تاکت این است که نگویی ما میخواهیم اسرائیل نابود کنیم بلکه باید بگویی که ما یک کشوری میخواهیم نابود کنیم ولی اسمش نمیگوییم که اسرائیل است. اما در واقع ما میخواهیم که اسرائیل نابود بشود ولی تیک تاک می زنیم و میگوییم نمیخواهیم نابود شود. حالا من خسته شدم و به شما دیگر مصاحبه نمی اندازم و باید دولت انگلیستان به ما از کشاورزی و هسته ای کمک باشد.
گوینده: با کمال میل. متشکرم و خدا نگهدار.

برای دیدن نوشته های حسین پویا به وب لاگ زیر مراجعه کنید
http://hosseinpooya.blogspot.com/

سه‌شنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۵

شعري در باره طرح رفراندم و هخا. اين شعر در پاييز 83 گفته شده


رابطه آقای هخا و رفراندوم قانون اساسی

. پائيز 1383. شعری از حسین پویا

تکیه بر معر من و شعر شما نتوان کرد
لیک شکی به سخن های هخا نتوان کرد
گفت می آید و آزاد کند ایران را
اندر این گفته، ببم، چون و چرا نتوان کرد
پس ز تهدید هخا، دلهره خامنه ای
آنچنان شد که به تریاک دوا نتوان کرد
طرح رفراندوم اگر داده کنون شیخ اکبر
یقه از دست هخا لیک رها نتوان کرد
او خود این طرح شگفت آور رفراندوم داد
جز هخا هیچکس این فیل هوا نتوان کرد
طرح تزویر و ریا نیست ببم رفراندوم
خلق، آزاد به تزویر و ریا نتوان کرد
بشنو این پند پسرجان تو از آقای هخا
با موزیک عربی رقص چاچا نتوان کرد
گر به طیاره نشد رفتن ها خا حادث
منعش از رفتن با ریش و عبا نتوان کرد
طرح رفراندوم قانون اساسی کشک است
تا هخا اذن نداده ست دوا نتوان کرد
از خالی بندی استاد هخا شکوه نکن
شکوه از هاشمی آن شیخ بلا نتوان کرد
شاعر اینقدر به استاد هخا گیر نده
به چنین مرد هنرمند جفا نتوان کرد

شنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۸۵


گفتگوی حسین پویا با دکتر منشور وارسته کارشناس روابط بین الملل در مورد چشم انداز روابط ایران و آمریکا
19 فروردین 1385

حسین پویا:
آقای دکتر وارسته، آنچنان که من مطلع هستم شما تحصیلات دانشگاهی خودتان را در رشته روابط بین الملل انجام داده اید. همچنین میدانم که سالهاست که شما مسائل مربوط به ایران و بخصوص سیاست خارجی رژیم آخوندی و روابط این رژیم را با غرب و به ویژه امریکا دنبال می کنید. مقالات متعددی هم در این زمینه نوشته اید. من با توجه به شرایط ویژه و حادی که در حال حاضر بر روابط ایران و غرب (بخصوص امریکا) حاکم است و تحلیلهای مختلفی که از سوی "متخصصین" و "نامتخصصین!" امور دائر بر رفتار و سیاستهای آینده آمریکا در قبال ایران ارائه میشود تصمیم به انجام این گفتگو با شما گرفتم. ممنون از پذیرش انجام مصاحبه.
اولین سوالم این است که بفرمایید درحال حاضر چه مسئله یا مسائلی که عامل برخورد و چالش سیاسی هستند، روی میز سیاسی بین ایران و امریکا وجود دارد؟ آیا همین مسائل روی میز سیاسی ایران و اروپا نیز وجود دارد و یا خیر؟

دکتر منشور وارسته
با تشکر، توجه بفرمایید که آنچه که من میگویم نظرات شخصی من است. عرض کنم که طی دو دهه ی گذشته دولت امریکا برقراری روابط دیپلوماتیک با ایران را مشروط به یک سری خواسته هایی کرده که عبارتند از:
1- عدم حمایت از تروریسم بین المللی
2- حمایت از صلح خاور میانه و به رسمیت شناختن اسرائیل
3- عدم دخالت در امور همسایه های ایران
4- رعایت حقوق بشر در ایران
این در حالی است که طی دو دهه ی گذشته اروپا با استفاده از خلاء حضور امریکا در بازار ایران روابط تجاری خود را با رژیم آخوندها حفظ و توسعه بخشید. البته زیر عنوانهای "گفتگوی انتقادی" و یا " گفتگوی سازنده". اما به دنبال افشای پرونده هسته ای ایران توسط شورای ملی مقاومت روابط ایران با کشورهای غربی دچار بحرانی گردید که کماکان ادامه دارد. این در واقع سرفصلی است در روابط خارجی ایران. به این ترتیب مسئله تولید سلاح هسته ای و سلاحهای استراتژیک کشتار جمعی نیز به یکی از مسائل مهم روی میز سیاسی بین ایران وغرب و بخصوص آمریکا تبدیل شده است.

پویا
در مسائلی که مطرح کردید جای مسئله دخالت ایران در عراق که به دنبال حمله نیروهای تحت رهبری امریکا به سرنگونی رژیم صدام حسین انجامید خالی است. آیا این مسئله جزء مسائل مهم به حساب نمی آید؟ و یا اینکه چون مسئله نسبتا جدیدی است ابتدائا به آن اشاره نکردید؟

وارسته
چرا مسئله مهمی به حساب می آید. بسیار هم مهم است. در واقع پس از سرنگونی دولت عراق فرصتی تاریخی نصیب رژیم شد تا عراق را تبدیل به حوزه نفوذ خودش کند. در نتیجه، دخالت ایران در امور داخلی عراق نیز تبدیل به یک مسئله مهم بین ایران و غرب و بخصوص امریکا شده است.

پویا
پس در جمعبندی، در حال حاضر پنج مسئله مهم بین ایران و غرب و بخصوص امریکا وجود دارد. که عبارتند از:
1- رعایت حقوق بشر
2- حمایت از صلح خاور میانه و به رسمیت شناختن اسرائیل
3- عدم دخالت در امور عراق
4- عدم حمایت از تروریسم بین المللی
5- تعطیل فعالیتهای هسته ای و تولید سلاحهای کشتار جمعی

وارسته
اینها در واقع مسائل آمریکا با ایران است و نه همه دول غربی. از نظر اروپا آنچه که اولویت دارد ماده 2 و 4 و 5 است. ولی بر اساس سابقه تاریخی روابط اروپا با ایران باید تاکید کرد که جز ماده 5 یعنی مسئله تعطیل فعالیتهای هسته ای و تولید سلاحهای کشتار جمعی باقی مسائل از درجه اهمیت بالایی برخوردار نیست.

پویا
در حالی که در گذشته، امریکا و اروپا تقریبا به یک شکل با مسئله ایران برخورد میکردند و از جمله اگرچه امریکا پیشقدم گذاشتن نام سازمان مجاهدین (البته به گفته خودشان، به درخواست رژیم آخوندی) در لیست تروریستی شد ولی اروپا هم از او دنباله روی کرد، این اختلاف نظر در مورد ایران بین اروپا و امریکا از کجا ناشی میشود؟

وارسته
بعد از حادثه تاسف بار یازدهم سپتامبر 2001 ، دکترین امنیتی امریکا تغییر اساسی کرد. تمام مولفه های ارائه شده توسط جرج بوش در توضیح نظم نوین جهانی متوجه منطقه خاورمیانه بزرگ (که شامل کشورهای خاورمیانه و بخشی از آسیای میانه میشود)، گردید. براساس این دکترین جدید خاورمیانه بزرگ به منظور خنثی کردن بنیادگرایی اسلامی می بایستی به سمت دموکراسی روی بیاورد. به علاوه در این خط مشی اینگونه بحث میشود که چنانچه امریکا احساس کند از جانت کشوری امنیتش به خطر افتاده میبایستی در صورت لزوم دست به مداخله نظامی برای خنثی سازی بزند.
با اتکاء به چنین خط مشیی بود که امریکا دست به مداخله نظامی در افغانستان و عراق به منظور تغییر رژیم زد. به علاوه از این تاریخ به بعد در مواضع امریکا نسبت به ایران نیز لحن جدیدی ارائه گردید. تا قبل از یازدهم سپتامبر از رژیم ایران به عنوان "یاغی" نام برده میشد و سیاست "مهار" نسبت به آن اجرا میشد. اما بعد از یازده سپتامبر ایران در کنار عراق و کره شمالی به عنوان " محور اهریمنی" نامیده شدند و جزو منابع بلافصل تهدید علیه امنیت امریکا تلقی شدند.
نکته بسیار مهم اینکه در جزوه ایکه اخیرا کاخ سفید به نام "امنیت ملی امریکا" بیرون داده که چشم انداز استرتژی امنیت ملی امریکا طی بیست و پنج سال آینده را ترسیم می کند، از ایران به عنوان مهمترین تهدید منافع امریکا در جهان نام برده شده است.
با توجه به سیاست تسلیحاتی رژیم و ادامه پروژه هسته ای امریکا با اتکاء به دکترین حرکت پیشگیرانه این حق را برای خودش قائل است که در صورت احساس خطر امنیت ملی به پیشگیری آن بپردازد.

پویا
واین استراتژی بجز اینکه نقش ایران را در بین آن دو کشوردیگر برجسته کرده، چه تفاوتی با استراتژی قبلی دارد؟

وارسته
اهمیت این نکته در همین برجسته کردن رژیم ایران در بین بقیه دولتهایی که در لیست دولتهای "یاغی" از جانب امریکا مطرح شده اند مانند سوریه، کوبا، کره شمالی و زیمبابوه می باشد. و این جدی بودن نگرش امریکا به موقعیت رژیم را بیان میکند.

پویا
قبل از پرداختن به مسائل روز در مورد روابط ایران و امریکا، این سوال را مطرح می کنم که چرا در دورانی که سیاست "مهار" در رابطه با ایران از طرف امریکا برقرار بود، علیرغم سرکار آمدن کسانی نظیر رفسنجانی و خاتمی و علیرغم تلاشهای کلینتون و حتی جرج بوش پدر، امریکاییها نتوانستند با ایران وارد یک مذاکره علنی بشوند و مسائل فی مابین را بطور دیپلوماتیک حل و فصل کنند؟ بخصوص اینکه خاتمی در این زمینه فعالیتهای ظاهرا قابل توجهی انجام داد و داستان "گفتگوی تمدنها" را مطرح کرد. یا به عبارت دیگر موانع اصلی همکاری امریکا و ایران را چگونه توضیح میدهید؟

وارسته
پاسخ به این سوال دو بخش دارد. یک بخش مربوط به منافع رژیم است و یک بخش مربوط به منافع امریکا
1- از دید منافع رژیم، حکومت باید همواره از طریق حفظ آرمانهای ایدئولوژیک که منبعث از اندیشه خمینی است تسلط خود را بر جامعه حفظ کند. این بینش که برپایه حفظ امنیت نظام بنا شده هر نوع تنظیم رابطه با امریکا (شیطان بزرگ!) را با توجه به خصلت متفاوت آن با اروپا، تهدید امنیت خود تلقی می کند. از دید نخبگان رژیم، ایران از حالت یک شریک در زمان شاه به حالت یک رقیب در زمان حاضر تبدیل شده است و جایگاه رژیم در دنیای اسلام تبدیل به نقطه ثقل شده است (ام القرای اسلامی). هرنوع همکاری با امریکا موجب تحلیل رفتن ارزشهای ایدئولوژیک میشود. ولایتی وزیر خارجه اسبق و از مشاورین مهم خامنه ای میگوید: "آیا کشوری را میشناسید که رابطه با امریکا نداشته باشد و بعد رابطه برقرار کرده و توانسته منافع ملی و اقتصادی بیشتری را نصیب خودش بکند بدون آنکه شئ گرانبهاتری را از دست داده باشد؟". جناح تمامیت خواه که خامنه ای سردمدار آن است به خوبی دریافته است که تحولات سیاسی و اقتصادی به خدمت ابزار فرهنگ در میاید و جامعه به سوی سکولاریزم کشانده می شود. در واقع بایستی چیز گرانبهاتری را به امریکا بدهد که راه به تغییر قانون اساسی میبرد. به علاوه عقب نشینی در مقابل خواسته های امریکا مانند حمایت از صلح خاورمیانه و به رسمیت شناختن اسرائیل و وارد شدن در بازار جهانی با شرایط غرب، عواقبی را به دنبال خواهد داشت که از ظرفیت و اراده رژیم ولایت فقیه خارج است. همچنین پذیرش هریک از خواسته های امریکا شبیه یک بازی "دامینو" منجر به این خواهد شد که رژیم با پذیرش هر خواسته مجبور به پذیرش خواسته بعدی میشود.

پویا
چرا رژیم ولایت فقیه ظرفیت پذیرش این مسائل را ندارد و چرا عقب نشینی در مقابل خواسته های امریکا مانند آنچه که نام بردید، عواقبی را به دنبال خواهد داشت که از ظرفیت و اراده رژیم ولایت فقیه خارج است؟

وارسته
بطور مثال در صورت کوتاه آمدن در قبال صلح خاور میانه و به رسمیت شناختن اسرائیل؛ اولا در طیف جریانات تندرو اسلامی که از رژیم تغذیه میشوند شکاف ایجاد خواهد شد. ثانیا رادیکالیسم سیاسی نمیتواند به دنبال پوشش اسلامی برای خودش در منطقه و جهان باشد. ثالثا زمینه وحدت بین نیروهای بنیادگرا در منطقه از بین میرود. و بالاخره اینکه در صورت آرامش در خاورمیانه نگاهها معطوف حکومت ملاها در ایران خواهد شد.

پویا
رفتن به بازار جهانی را هم نام بردید. این چه مشکلی برای رژیم درست می کند و چرا منافع رژیم را به خطر می اندازد. در حالیکه ظاهرا رژیم خودش دنبال این است که وارد بازار جهانی بشود؟

وارسته
به علت گذار سیستم سرمایه داری به مرحله جهانی شدن سرمایه، نظریه وابستگی متقابل که منافع اقتصادی، سیاسی و نظامی کشورهای مختلف را به نحوی به یکدیگر وابسته کرده است، موجب شده است که هیچ کشوری نتواند و نباید با استفاده از حاکمیت و صلاحدید خود نظم جهانی را مختل کند. در واقع مرزهای سیاسی محدود میشوند. بازتاب این تکامل سرمایه داری هموار نمودن زمینه مناسب در سطوح ملی و منطقه ای و جهانی برای حرکت آزاد سرمایه از طریق گسترش دموکراسی و بازار آزاد و حمایت از حقوق بشر و حفظ صلح و حل تشنجات منطقه ای و مدیریت اقتصاد جهانی است. اینها عواملی هستند که رژیم ارتجاعی توان و ظرفیت ورود به آنها را ندارد.

پویا
خوب اینها دیدن مسئله از زاویه منافع رژیم آخوندی بود. حالا برویم سر اینکه منافع امریکا که مانع برقراری روابط عادی بین ایران و امریکا شده اند کدامند؟

وارسته
هرنوع سیاستگذاری امریکا در قبال ایران؛ با توجه به تئوری "لینکیج"
Linkage theory
که از زمان کیسینجر مطرح بود، بایستی در چارچوب منافعش در خاور میانه و آسیای میانه و حتی اروپا ارزیابی گردد. یکی از اصلیترین این خطوط موضوع نفت و گاز است. لذا حفظ تعادل در منطقه و ممانعت از هژمونی طلبی رژیم در خلیج فارس و آسیای میانه مسئله پراهمیتی برای امریکا می باشد. به علاوه امریکا تمایل دادن پاسخ مثبت به خواسته های رژیم؛ نظیر خروج نظامی از خلیج فارس و پس دادن دارایی های مسدود شده ایران و مهمتر از همه برقراری روابط دیپلوماتیک رسمی را ندارد.

پویا
به نظرم بهتر است این بحث را همینجا رها کنیم و به موضوع روز بپردازیم. حال که موضوع عراق و مسئله تهیه سلاح اتمی نیز روی میز آمده و به مشکلات قبلی اضافه شده، امریکا برای حل مسئله اش با ایران چه گزینه هایی دارد و باتوجه به اخبار این روزها در مورد مذاکرات امریکا و ایران در عراق، چشم اندازبرقراری رابطه بین ایران و امریکا را چگونه می بینید؟ این را اضافه کنم که این روزها تحلیلهای بسیاری از جانب برخی هموطنان که اغلب چیزی در باره تخصصشان در این زمینه نمیدانیم، ارائه میشود که مدعی هستند که آخوندها با احتمال خیلی زیاد با آمریکایی ها کنار خواهند آمد.

وارسته
البته ایران مایل است که با امریکا کنار بیاید ولی با عنایت به حفظ ساختار کنونی خود. مذاکراتی که قرار است در عراق صورت بگیرد فقط در زمینه مداخلات ایران در عراق خواهد بود و نه همه مسائل بین ایران و امریکا. تازه همین هم تا بحال با کلی مشکل روبرو بوده. با جدیت میگویم که امریکا روی سه موضوع که بخشی از منافع بلافصل امنیت ملی آن کشور محسوب میشود در مقابل رژیم کوتاه نمی آید. این سه موضوع عبارتند از:
- مسئله عراق و مداخلات ایران در عراق
- پرونده فعالیتهای هسته ای ایران
- مسئله دموکراسی و حقوق بشر در ایران.

پویا
کوتاه نمی آید به چه معنی؟ سوال این است که چکار می کند؟ در مورد عراق که قرار است مذاکره کند. در مورد آن دو موضوع دیگر چکار خواهد کرد؟

وارسته
به باور من شکست در مذاکرات با عراق کاملا قابل پیش بینی است و این مذاکرات به جایی نرسیده و چیزی نصیب ایران نخواهد شد. اگرچه بی بی سی به نقل از رکسانا صابری از تهران اینگونه تفسیر کرده است که برای رژیم نتیجه هرچه باشد پیروزی است زیرا که امریکایی ها موقعیت مهم رژیم در منطقه را جدی تلقی خواهند کرد و ایران میتواند خواستار حل مسئله حضور مجاهدین در عراق بشود. در حالیکه به عقیده من این ملاقات و مذاکره بیانگر و اثبات کننده آنست که رژیم مستقیما در امور داخلی عراق مداخله می کند و دستش در این زمینه در محافل بین الملی رو میشود. برای امریکا با توجه به فشار افکار عمومی غرب مبنی بر مذاکره با ایران این یک ژست دیپلوماتیک مثبت تلقی خواهد شد. و علاوه بر اینها راه انتقاد طیفی از غربی هایی که خواهان مذاکره با ایران هستند را می بندد. در زمینه مسئله مجاهدین نیز باید بگویم که اولا موقعیت حقوقی اعضای ارتش آزادیبخش در شهر اشرف در عراق از نظر سازمان ملل به رسمیت شناخته شده است. و ثانیا حمایت گسترده مردم و طیفهای ضد بنیاد گرای عراق از حضور ارتش آزادیبخش در شهر اشرف نیز بیانگر تمایل به حضور آنها به عنوان یک مانع جدی نفوذ بنیاد گرایی و رژیم آخوندی در عراق محسوب میشود.

پویا
در مورد آن دو مسئله دیگر یعنی مسئله سلاح هسته ای و حقوق بشر چه خواهد شد و اصولا اگر مذاکرات در عراق در موضوع دخالتهای رژیم در عراق به نتیجه نخواهد رسید پس چشم انداز تصمیم امریکا برای حل این مسائل که همانطور که گفتی بسیار جدی هم هستند چیست؟

وارسته
البته به نظر می رسد که آخوندها می خواهند از مسئله دخالتها در عراق به عنوان اهرم فشاری برای کوتاه آمدن غرب در قبال پرونده هسته ای استفاده کنند. در شانزدهم فروردین جاری حشمت فلاحت پیشه عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس رژیم گفته است که "امریکا بایستی در پرونده هسته ای کوتاه بیاید تا مشکلاتش در عراق کم شود". به باور من اگر قرار بود که امریکا به اینگونه خواسته ها و تهدیدها تن بدهد که اساسا وارد عراق نمیشد. امریکا یک دسته منافع مطلوب دارد و یک دسته منافع حیاتی. از منافع مطلوبش میتواند کوتاه بیاید اما از منافع حیاتی اش کوتاه نمی آید. آنچه که در ارتباط با مسئله ایران وجود دارد برای امریکا جزو منافع حیاتی است و نه مطلوب. در حالیکه برای اروپایی ها فقط مسئله تولید سلاح هسته ای توسط ایران مسئله حیاتی است. بنابراین امریکا ناگزیر به حل مسئله ایران است.

پویا
به این ترتیب چه گزینه هایی برای امریکا میتواند وجود داشته باشد؟

وارسته
در این راستا دو گزینه برای امریکا مطرح است:
- حل مسئله از طریق دیپلوماتیک؛ شامل تحریم اقتصادی و فشارها و محدودیت های سیاسی برای رژیم که در نهایت رژیم را وادار به پذیرفتن خواسته های غربی ها و بخصوص امریکا بکند. که به باور من با توجه به مجموعه بحث هایی که شد رژیم ظرفیت حل مسئله بصورت دیپلوماتیک را ندارد و چنین گزینه ای واقعی نیست.
- گزینه بعدی مسئله تغییر رژیم است که البته مکانیزمهای خاص خودش را دارد و از بحث ما خارج است. به باور من اکنون امریکا در پروسه ورود به این گزینه است.

پویا
اگر رژیم بتواند مسئله مذاکرات و بحثها را کش بدهد و قضیه آنقدر طولانی بشود که دوران ریاست جمهوری بوش تمام بشود و به احتمال زیاد دموکراتها در امریکا سر کار بیایند چه خواهد شد؟ البته اگر در این فاصله رژیم موفق به دستیابی به سلاح کشتار جمعی هسته ای بشود آنوقت مسئله تفاوت کیفی خواهد کرد.

وارسته
حتی اگر در یک حالت خوشبینانه از دید رژیم، وضع به چنین شکلی در بیاید و دموکراتها به قدرت برسند آنها هم مجبور به ادامه سیاست جمهوری خواهان خواهند بود با این تفاوت که احتمالا پیشنهاد مذاکرات بر سر حل تمام مسائل را خواهند داد که با توجه به ماهیت رژیم از یکسو و منافع حیاتی امریکا از طرف دیگر چشم انداز آن مذاکرات هم شکست خواهد بود. لذا تا زمانی که این رژیم با همین ساختار ولایت فقیه در قدرت است چشم اندازی برای حل مسائل ایران و امریکا وجود ندارد. قابل تاکید است که چنانچه در این فاصله رژیم به سلاح اتمی دسترسی پیدا کند گزینه سرنگونی رژیم شتاب بیشتری به خود خواهد گرفت.

پویا
متشکرم و موفق باشید.


ای مایل حسین پویا برای ارسال سوالات و نظرات
Hosseinpouya66@yahoo.co.uk
وبلاگ حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/

پنجشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۵

اين مطلب در تابستان سال 1384 نوشته شده



"!!سنگ پای غنی شده"
جمهوری اسلامی در این بیست و چند سال، برای حفظ و ادامه حیاتش دست به کارهای عجیب و غریب و جنایتکارانه ای زده است که مغز آدم از شنیدنشان سوت میکشد. از جمله این کارها میتوان از قتل عام زندانیان سیاسی – که این روزها سالگردش است – و انجام قتل های زنجیره ای و بسیاری کارهای افشا شده و نشده دیگر نام برد. اما در این میان داستان غنی سازی اورانیوم برای ساختن بمب اتم، که حالا بیخ خر رژیم را چسبیده بحث قابل توجهی است. بحثی که در همه جا مطرح است و مطرح بودنش را از حق نگذریم مدیون زحمتها و افشاگری های سازمان مجاهدین هستیم. دمشان گرم. اما به گمان اینجانب جمهوری اسلامی در راستای حفظ آبروی استوانه های نظامش کارهای دیگری را نیز می بایستی در دستور کارش قرار بدهد. از جمله این کارها تهیه مقداری "سنگ پای غنی شده" است.
جهت توضیح عرض کنم که "سنگ پای غنی شده" عنصر بسیار کمیابی است که در واقع از همان سنگ پای قزوین خودمان تهیه میشود. روش کار هم به این ترتیب است که چندین تن سنگ پای اعلای قزوین را در یک دستگاه سانتریفوژ که با سرعت دو میلیون دور در دقیقه به دور خودش می چرخد به مدت بیست و چهار ساعت قرار میدهند و در پایان این پروسه همه آن چند تن سنگ پای قزوین تبدیل به چند گرم "سنگ پای غنی شده" میشود که آنرا در درجات حرارت بسیار پایین در چاههای عمیق نگهداری میکنند.
عرض می کردم که جمهوری اسلامی در راستای حفظ آبروی استوانه های نظامش نظیر رفسنجانی و رضایی و لاریجانی و آصفی سخنگوی وزارت خارجه و خلاصه همین احمدی نژاد نو رسیده می بایستی حداقل چند کیلو "سنگ پای غنی شده" تهیه کند. چرا؟ زیرا که این توهین بزرگی به این استوانه های بزرگوار است که "روی" پرعظمت آنها را با سنگ پای بی مقدار و بی ارزش قزوین مقایسه کنیم. سنگ پای قزوین به درد این میخورد که روی بعضی بچه پروها را قبل از کم کردن با آن قیاس کرد. مثلا همین یارویی که تا بحال چندبار با اسامی مستعار متفاوت به فیلمهای بنده بند کرده. این دفعه آخر هم که کلی آسمون و ریسمون را تحت عنوان "نقد فنی" بهم بافته بود تا باز خودش را مطرح کند. این کارش آدم را به یاد برادر حاتم طایی می انداخت که چون برای خود را مطرح کردن و معروف شدن راه شرافتمندانه ای نمی شناخت، رفت و در چاه زمزم ادارار کرد. ظریفی می گفت طرف اصلا توی سالن نمایش نبوده وگرنه ضمن یادآوری اینکه تعداد حضار 50 نفر بوده و نه هفتاد نفر، حتما در "نقد فنی"اش به این هم اشاره می کرد که خیابان جلوی سالن نمایش هم تحت تعمیر بوده و رنگ موکت سالن با رنگ دیوار و صندلیها هماهنگی نداشت. دوستی هم معتقد بود که او این حرفها را از روی سوزش و غرض شخصی و اینجور چیزها زده است. دوست دیگری پیغام داده بود که در این زمینه به نصیحت شیخ اجل گوش فرا ده و "خاموشی" پیشه کن. اما خود یارو که فکر کرده بود و قتی از پشت دیوار سنگ بیندازد کسی به او توجهی نخواهد کرد، در مقابل پاسخ های مسئولانه برخی دوستان (دم اینها هم گرم)، به قول خودش مقداری "تلاش مذبوحانه" کرد که شقایق را به گودرزی ربط بدهد و در باره تحصیلاتش در رشته سینما (شاید هم هنرپیشگی) داد سخن بدهد و بعدش هم جیم فنگ. این است که اگر ما "رو"ی این یارو را با سنگ پای قزوین مقایسه کنیم نه به سنگ پای قزوین توهین شده و نه به این عالیجناب.
اما عظمت "روی" کسی مثل رفسنجانی کجا و " سنگ پای " قزوین کجا؟ کسی که در دوران هشت ساله ریاست جمهوری اش همه گونه جنایت بزرگ و کوچک؛از قتلهای زنجیره ای و قضیه پرت کردن اتوبوس نویسندگان به دره تا قضیه بمب حرم امام رضا و کشتن کشیشهای مسیحی و انداختن آن به گردن مجاهدین تا هزارها جنایت افشا شده و نشده دیگر انجام داد، حالا در فیلم تبلیغاتی اش برای انتخابات ریاست جمهوری چه اشکی برای جوانان و آزادی های اجتماعی می ریخت. و یا همین احمدی نژاد که در نطق های انتخاباتی اش و در مصاحبه های مطبوعاتی انتخاباتی اش صحبت از آزادی پوشش (جدی میگم جان شما!) و اینجور چیزها می زد. چیزی شبیه همان قولهایی که خود خمینی در پاریس و بهشت زهرا داد و بعد از به قدرت رسیدن اصلا به روی مبارکش نیاورد. آیا واقعا "روی" پرفتوح و پرعظمت این بزرگواران را می شود فقط با سنگ پای قزوین مقایسه کرد. آیا این توهینی نابخشودنی به این بزرگواران نیست. آیا وقتی احمدی نژادی (که اگر به اختیار خودش بود سازمان ملل را به همراه همه نمایندگان کشورهای عضو یکجا ...)، حالا دارد میرود که در سازمان ملل نطق بکند، میتوان بدون توجه به آبروی نظام، رویش را فقط به سنگ پای نامقدار قزوین قیاس کرد.
پس در همین راستاست که جمهوری اسلامی باید بی توجه به اخطارهای اروپایی ها و سازمان ملل و سازمان جهانی غنی سازی سنگ پا و غیره و با بی اعتنایی تمام به تهدیدهای امریکای جهانخوار هرچه زودتر اقلا چند کیلوگرم "سنگ پای غنی شده" تهیه کرده و دور از دسترس اغیار حفظ و نگهداری نماید تا نسبت به استوانه های با ارزشش توهینی صورت نگیرد.

چهارشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۵

شعري که در نوروز 1384 سروده شد

بهار پیروز
بهار آمد دوباره ای عزیزان تموم شد ظاهرا عمر زمستان
زمستانی که بود اسباب زحمت شده مغلوب شوفاژ طبیعت
گمان میکرد عمرش جاودانه یخ و سرمای او شاه جهانه
هزاران بار با بلبل جفا کرد به جرم خواندن او را کله پا کرد
تنفر داشت از سنتور بلبل ز شلاقش شکسته ساقه گل
ز ابر تیره عمامه بسر داشت کادیلاک درطویله جای خر داشت
برایش عرعر خر سمفونی بود هنرمند بزرگش خاتمی بود
نه تنها دشمن هر خنده ای بود "سعیدآقا"ی هر جنبنده ای بود
سپاهش روسیاه از زور سردی علمدار سپاهش لاجوردی
نفس هایش نوید مرگ میداد نفیر سید علی در زوزه باد
اگرهم خلقتی گاهی نمودی گدای روضه خوان آخوند دودی
برایش نفرت آور بود شادی به احمد دکترای گریه دادی
به سرما کودکان را داغ میکرد حاج آقازاده ها را چاق میکرد
تنور خانه های روستایی پر از یخ بود و سرما و سیاهی
اگر هم آتشی در منقلی بود فقط در خانه آسید علی بود
خمینی وار گلهای فراوان نموده با تگرگش سنگباران
ولی با اینهمه جرم و جنایت فراری شد زمستان در نهایت
پدید آمد بهار و لشگر گل همه جا پخش شد موزیک بلبل
زمستانی که بود اسباب زحمت بشد مغلوب شوفاژ طبیعت
بسی شرمنده شد او از گذشته یخ او از خجالت آب گشته
پشیمان گشته از بدکاری خویش به گرمابه تراشیدی سرو ریش
اگر شیخان از این عبرت بگیرند برای واجبی نوبت بگیرند
به یکدم در حضور قوم و خویشان زسر عمامه بردارند ایشان
بسوزانند نعلین و عبا را رها سازند نیرنگ و ریا را
به سوراخی خزنداز ترس مردم نه درتهران نه درمشهد نه درقم
برای ختم خود خرما بگیرند سر خود را بذارند و بمیرند
پشیمانی آخه سودی نداره
زمستان رفته و فصل بهاره

دوشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۵

يک شعر قديمي در باره نقشه هايي که شيخ اکبر در سر داشت



اين شعر پارسال قبل از انتخابات به اصطلاح رياست جمهوري گفته شده. شيخ اکبر گول خامنه اي را خورد و خودش را کانديد کرد و خامنه اي رويش را کم کرد. البته تعدادي کلمه انگليسي در شعر مورد استفاده واقع شده که اميدوارم باعث سردرگمي خوانندگان عزيز نشود

اردیبهشت 84

نقشه های شیطانی شیخ اکبر
قسمت اول: انتخابات

انتخابات جدید از ره رسید
اکبری هم گیوه ها را ور کشید

"کینگ" اکبر، کوسه دریای چین
مثل یک "تایگر" نشسته در کمین

پشت را خم کرده، گشته "هاف" خیز
گوشهای خویش را بنموده تیز

چشمها را عینهو چشم عقاب
دوخته بر سینی جوجه کباب

شهوت "پاور" بر او چیره شده
توی "فیس" سیدعلی خیره شده

قصد دارد تا بدون مع طلی
ناگهان هجمه کند بر سیدعلی

برکشد از سینه یک جیغ بنفش
حمله ور گردد به او با لنگه کفش

سازدش مانند یک "چیکن" اسیر
آردش از "دانکی " قدرت به زیر

پس کشد او را به زندان اوین
تا فروکوبد "هدش" را بر زمین

اولین کاری که با او می کند
کینه های "اولد" را رو می کند

می برد فلاحیان را پیش او
می کند از بیخ "وان وان" ریش او

چون خلاصی یابد از آن نابکار
خود شود بر "دانکی" قدرت سوار

بعد طبق سنت شرع مبین
می شود او "لیدر" مستضعفین

ظاهرا شیخ اکبر کوسه نشان
کرده "فورگت" ضربت گرز گران

سیدعلی باهوش تر از اکبر است
اکبری علاف، سیدعل رهبر است

اکبری در حسرت است از ریش وی
لنگ می اندازد اکبر پیش وی

آهک و زرنیخ قاطی می کند
اکبری را ضربه فنی می کند

(گر بپرسی آهک و زرنیخ چیست
گویمت این اسم رمز "واجبی" ست

یک سلاح شیمیایی- سنتی
بهر "کی لینگ" سران دولتی)

گرز رهبر نیست از جنس "متال"
اکبری را می کند اما "پتال"

دسته "وودی" ، حقه اش چینی بود
احتمالا "گیفت" مشکینی بود

پس مقدس باشد این گرز ای یره
شیخ اکبر باز هم باید بره







منتشر شده در "ندا"ی شماره 14، ضمیمه فرهنگی نشریه مجاهد
شعری از حسین پویا
تقدیم به خوانندگان "ندا"

رند دموکرات

من رند دموکراتم و سانسور ستیزم
از بسکه ستیزیده ام انگار مریضم

گویند که بندیدن خالیست حرامات
هرقدر که گویند زمیدان نگریزم

در راه دموکراسی و آزادی افکار
من میگذرم ای رفقا از همه چیزم

جز از زن و از بچه و از خانه و از پول
جز راحت و آسایش و جز جان عزیزم

تعریف دموکراسی من ساده وشیک است
ابزار دموکراسی من، پایه میزم

هرکس به دموکراسی من کج بنگاهد
در توی فریزر جگرش را بفریزم

منظور من از قصه سانسور چنین است
من مخلص آنم که بگویند مجیزم

هرکس که بسانسورد و انکار نماید
بر روی لباسش خس و خاشاک بریزم

افکار بلندم همه نابند و عتیقه
غوزه نشده بی شک و بی شبهه مویزم

اهل هنرم عاشق کار هنریدن
من ساکن شهر هنر و عشق، ونیزم

افسوس که با اینهمه افکار منور
در خلوت خود در قفس ضد و نقیضم

یکشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۵



"تحریم نفتي"رژيم در سازمان ملل به ضرر کیست؟

مصاحبه حسین پویا با مهندس یزدان حاج حمزه
چهاردهم فروردین 1385

حسین پویا
تا آنجا که من خبر دارم شما سالهاست که در زمینه مسائل اقتصادی ايران مطالعه و تحقیق می کنید. همچنین مسائل و مشکلات اقتصادی مردم ایران و رژیم آخوندی حاکم بر ایران را در همه این سالها زیر نظر داشته اید و در این مورد مقالات متعددی نوشته اید. اینها را می گویم تا خوانندگان این مصاحبه (اگرچه که اغلبشان شما را میشناسند) در جريان باشند که شما از وراي پيگيري وبررسي مستمر مسائل اقتصادي - اجتماعي وسياسي ايران و آشنايي لازم با مسأله اظهار نظر مي كنيد.
واما، پرونده فعالیتهای هسته ای رژیم آخوندی به شورای امنیت رفته .. برخی بر این نظر هستند که شورای امنیت میبایستی علاوه بر فشارهای سیاسی و دیپلماتیک طی قطعنامه ای حکم به «تحریم اقتصادی» رژیم بدهد. اول از همه بگوئید که اين جا به جايي پرونده چه معنايي دارد؟ و منظور از «تحريم اقتصادي » چيست ؟
.

یزدان حاج حمزه
درپاسخ بخش اول سؤال شما بايستي ياد آور شوم كه نفس ارجاع پرونده فعاليتهاي اتمي رژيم به شوراي امنيت معنايش اينست كه قدرتهاي جهاني , از جانب رژيم به واقع احساس خطر كرده و بيم آن دارند كه استفاده رژيم ولايت فقيهي ايران از امكانات توليد سوخت اتمي ,كه همانا امكانات توليد بمب اتمي است , براي امنيت و ثبات سياسي منطقه و جهان خطر به و جود آورد . از اين رو مهمترين ازگان بين المللي را؛ كه ازجانب دولتهاي عضو سازمان ملل مأمورمراقبت بر امنيت وصلح جهان است, وارد ميدان كرده اند تا درمورد اين خطر بالقوّه تصميم بگيرد ودرصورت لزوم براي جلوگيري از بالفعل شدن ان با استفاده از اختيارات خود واكنشي عملي نشان دهد. به هرحال ارجاع پرونده فعاليتهاي اتمي مشكوك رژيم , از آژانس بين المللي انرژي اتمي به شوراي امنيت نقطه عطفي محسوب مي شود كه در آن، اين دعوا مي تواند تحول كيفي پيدا كند و از مرحله بايد ونبايد هاي لفظي و كاغذي « آژانس» به مرحله اقدام هاي عملي «شوراي امنيت » برسد.

پویا:
لطفا به سوال بعدی هم پاسخ بدهید و بیشتر توضیح بدهید که این «تحریم اقتصادی»، در عمل یعنی چه و در چه حوزه هایی و چگونه اعمال میشود؟

حاج حمزه:
واكنش عملي شوراي امنيت؛ چه نوع سياسي و چه نوع تكنولوژيك و تجاري آن « تحريم » تلقي مي شود. مفهوم عملي«تحريم اقتصادي » قطع يامحدودكردن روابط اقتصادي كشور یا كشورهاي تحريم كننده با كشور هدف تحريم است.
تحريم اقتصادي ,مي تواند در حوزه دادوستد مالي وسرمايه گذاري و مبادله كالا, تكنولوژي وخدمات به كارگرفته شود . تحريم مي تواند مثل تحريمي كه آمريكا از سالها پيش عليه رژيم اعمال كرده از طرف یک کشور باشد و مي تواند مثل تحريمي كه از جانب شوراي امنيت ,عليه برخي كشورها انجام گرفته به طور چند جانبه وبين المللي اعمال شود. تا آنجا كه به رژيم ايران برمي گردد درهرصورت هدف، هرنوع تحريم, اعمال فشار چند جانبه بين المللي است براي وادار كردن رژيم به پذيرش خواستهايي كه « آژانس بين المللي انرژي اتمي » ويا « شوراي امنيت» از رژيم دارند. با آنكه عجالتا اين خواست ها روي تعليق بلند مدت غني سازي اورانيوم و توقف استفاده از امكانات بمب سازي توسط رژيم متمركز شده ,اما در چارچوب شوراي امنيت سازمان ملل , مي تواند به حوزه توليد ساير سلاحهاي كشتارجمعي , فعاليتهاي تروريستي برون مرزي , سنگ اندازي برسر راه مذاكرات صلح خاورميانه و نقض مستمر حقوق بشر درايران نيز گسترش يابد.

پویا
ضامن اجرایی این تحریم ها چه کسانی هستند؟

حاج حمزه
ضامن اجرايي تحريم هايي كه ممكن است شوراي امنيت به تدريج در مورد رژيم اير ان وضع كند دولت ها و شركتهاي تابعه آنها هستند كه تصميم سازمان ملل دراين مورد را مي پذيرند .

پویا:
اجازه بده حالا بروم سراغ "مهمترین" سوالی که در این مورد مطرح است. تا جایی که من میدانم و در نوشته ها و گفته ها خوانده وشنیده میشود، «تحریم اقتصادی» بین المللی، یاد آور تحریمی است که در گذشته دورتر علیه رژیم نژاد پرست آفریقای جنوبی به عمل آمد و در گذشته نزدیکتر، بعد از جنگ موسوم به خلیج، علیه عراق اعمال شد. حاصل این تحریم علیه عراق که در چهارچوب برنامه ای موسوم به «نفت در مقابل غذا» اعمال شد، فشار به مردم عراق به جای فشار به حکومت عراق بود. هنوز خاطره هزاران کودک عراقی که در نتیجه سوء تغذیه و کمبود دارو به کام مرگ فرو رفتند از ذهن ها پاک نشده. بنا براین چنین تصوری ممکن است برای هموطنان ما پیش بیاید که این «تحریم اقتصادی» بر روی ایران همان اثری را داشته باشد که بر روی عراق داشت. یعنی فشار به مردم و بی اثر بودن بر حکومت.
آیا تحریم نفتي ايران مانع واردات دارو و مواد ضروری برای زندگی روزانه مردم میشود؟ در این مورد چه توضیحی می دهید؟

حاح حمزه:
سوال شما درمورد كاربرد وتأثير تحريم نفتي ايران,سوال وارد و به جايي است. اما بدون توجه به شرايط خاصي كه ايران كنوني درآن قرارگرفته وبدون توجه همه جانبه به تأثيرگذاري هاي اين تحريم, برخورد انتزاعي و ساده سازي هاي قياسي با آن مي تواند شبهه ايجاد كند . بنا براين دراين بحث بايد با نگرشي همه جانبه وجامع سود وزيان مردم را در تحريم نفتي احتمالي رژيم توسط شوراي امنيت درنظرگرفت. سؤال مقدم ومقدّر دراين بحث اين است كه آيا مردم ايران كه در تحريم نفتي رژيم ذينفع هستند مي توانند به كمك آن جلوي يك زيان وخسران عظيم ملي را بگيرند و ازآن سود ببرند يا نه ؟ به اين سؤال بايد ازديد ايرانياني پاسخ داد كه در داخل يا خارج ايران جانشان از اين رژيم به لب رسيده, پي برده اند كه حكومت ولايت فقيهي حكومتي مشكل افزا واصلاح ناپذير است و به عيان مي بينند كه آينده خانواده ها و جامعه ايران با روي كار آمدن پاسداران به كلي تيره وتار شده است . اين بخش از ايرانيان ,چه به زبان بياورند و چه نياورند, به زبان حال دفع شر وسرنگوني اين حكومت را آرزو مي كنند, به اين سمت متمايل شده اند و از تحقق آن سود مي برند . حال اگر تحريم نفتي ايران تحقق خواست آنها را تسريع كند , اگر اين تحريم چسب مادي پيوند نيروها و هيأت حاكمه رژيم را سست نمايد و آنها رابه شدت آسيب پذيركند,كه مي كند, اگر امكان انساني ضربه زدن به اين رژيم آسيب پذير فراهم باشد و ايراني هاي فداكاري درصحنه مبارزه حضور داشته باشند كه الزامات سازمان دادن عمل سرنگوني به دست ايراني را تدارك ديده باشند, كه حضور دارند, و اگر فضاي جهاني تغيير كرده و متمايل به پايان بخشيدن به عمر ديكتاتوري ها شده باشد, كه شده است, به طور منطقي از نفس تحريمي كه مي تواند فرصت را براي ضربه پذيري و سرنگوني ديكتاتوري مذهبي ايران فراهم آورد, بايد استقبال نمايند .

پویا
سؤال دیگری كه در اینجا باید پرسید اينست كه آيا "تحريم نفتي" ايران مي تواند به صورتي انجام گيرد كه ضمن جلوگيري از ريخته شدن پول نفت ما به جيب حكومت پاسدارها وآخوندها, واردات مايحتاج مردم و واردات واقعي مورد نياز موسسات توليدي وخدماتي كشور برقرار بماند ؟

حاج حمزه
پاسخ من به اين سؤال مثبت است . تحريم نفتي را مي توانند به صورتي اعمال كنند كه ضمن خلع يد نفتي از رژيم, تا حدود زيادي اقتصاد نفتي كشور و معيشت مردم ازگزند آن مصون نگهداشته شود. اين نوع تحريم يك مرحله گذار دارد. درمرحله گذار خريداران عمده نفت ايران كه شركتهاي نفتي تابع كشورهاي صنعتي اروپا, ژاپن, كره جنوبي وچين هستند, به تبعيت دولت متبوع خود از تصميم شوراي امنيت سازمان ملل, درتحريم شركت مي كنند وخريد نفت خود ازرژيم ايران را متوقف مي نمايند. تا حل وفصل دعواي اتمي رژيم درشوراي امنيت مي توان رژيم را از دو سو زیر فشارگذاشت تا به نفع صادرات ميزاني از نفت ايران كه جوابگوي واردات كالاها وخدمات ضروري ومورد نيازمردم و موسسات توليدي باشد, كناربنشيند و كارصادرات نفت ايران درحد لازم براي تأمين اين نيازها را, به طور موقت, به سازمان ملل متحد واگذاركند. هرچه ازداخل كشور مردم وموسساتي كه درتأمين اين نيازها ذينفع هستند, بيشترخواست تأمين اينجنيني آنرا دنبال كنند و هرچه عامل خارجي, به خصوص قدرتهاي بزرگ جهاني, بيشتر به سمت كمك به مردم ايران براي حل و فصل قطعي مسأله يعني پاك كردن صورت مسأله, كه سرنگوني به دست خود اين مردم باشد, متمايل شوند, اين دوره گذار كوتاه تر خواهد شد و رژيم براثر فشارداخلي وخارجي زودتر مجبور خواهد شد براي جلوگيري ازعصيان مردم كار صادرات نفت ايران را به سازمان ملل واگذاركند. در ازاء حدود 50 ميليارد دلار درآمد صادرات علني نفت خام ايران درسال 84 كه به دست رژيم رسيده, ظاهرا حدود 30 ميليارد دلار به صورت اقساط كالا وخدمات ضروري وغيرضروري به ايران وارد شده است (حدود 10 ميليارد دلارواردات رسمي ايران درسال 84 از محل صادرات كالاهاي غيرنفتي وصدورخدمات تأمين شده است ). سازمان ملل مي تواند براي تأمين واردات مورد نيازمردم وموسسات توليدي وهمچنين پرداخت آن بخش ازحقوق كاركنان دولت كه به صادرات نفت وابسته است, متناسب با قيمت نفت دربازاربين المللي, به دقت ميزان صادرات نفت براي تأمين اين نيازهاي ضروري را محاسبه كند و درحد لازم به صادرات نفت ايران بپردازد. اين نكته را نيز بايد درنظربگيريم كه حتي دردوره گذار كه بخش عمده صادرات نفت ايران قطع مي شود رژيم مي تواند با پرداخت از حساب ذخيره ارزي نفت درداخل وسپرده هاي ارزي ايران دربانكهاي خارجي وهمچنين از محل صادرات قاچاق نفت به شركتها و كشورهايي كه درتحريم شركت نكرده اند, مايحتاج واقعي مردم ايران و موسسات توليدي وخدماتي ايران را به كشور را ميسرّسازد. به هرحال مهم آنست كه مردم در اين گيرودارتعيين كننده درنظرداشته باشند كه اگر با مشكلاتي مواجه مي شوند اين خود دولت وحكومت است كه اين مشكلات را به وجود آورده و بايد جوابگوي رفع اين مشكلات باشد ولاغير. مردم به طور منطقي درصورت بروز مشكلات بايد يقه دولت را كه مسؤل آن است بگيرند و به شدت مواظب باشند كه دستگاه تبليغاتي فريبكاررژيم واكنش طبيعي ومنطقي آنها را از خود به سمت ديگرمنحرف نكند .



پویا:
وقتی ما دولت و حکومت ایران را ضد مردمی میدانیم چگونه و چرا میشود انتظار داشت که مثلا با پرداخت از حساب ذخیره ارزی و یا از محل صادرات قاچاق نفت به شرکتها و کشورهایی که در تحریم شرکت نکرده اند مایحتاج مردم را به دستشان برساند؟ قدر مسلم آن است که این رژیم اگر هم نفت قاچاقی بفروشد اول از همه نیازهای سپاه و دستگاه سرکوب را تامین می کند و بعدش اگر چیزی باقی ماند به حساب ولی فقیه ریخته میشود تا صرف مخارجی بشود که در خدمت باقی ماندن رژیم ضروری است. یعنی که چیزی به مردم نمی رسد و در حالی که سازمان ملل داستان «نفت در برابر غذا» را شبیه آنچه در عراق بود تکرار می کند، رژیم تمام فشار را به مردم منتقل می کند و سران رژیم و دستگاه سرکوب کارشان را ادامه می دهند. در این حالت دست دولت هم برای ادامه تبلیغاتش مبنی بر مقصر بودن سازمان ملل و دولتهای غربی باز میشود.


حاج حمزه
از اين سؤال شما برمي آيد كه متأسفانه عرايص قبلي من خوب جا نيفتاده ! شما مي دانيد كه من نسبت به رژيم حاكم درايران, دست كم از اين نظر توهم ندارم كه نمي شود از او «انتظارداشت» كه ابتداء به ساكن بيايد به نفع تأمين نياز مردم از نياز وهزينه هاي نظامي – سياسي خود بزند و ذخاير ارزي و درآمد نفتي ايران را به مصرف واردات ضروري مردم وموسسات ايران برساند. بحث من اين بود كه مردم اگر درتنگنا قرار گرفتند بايد يقه مسؤل بروز اين تنگنا را بگيرند و پاسداراني را كه با سازمان ملل وچامعه جهاني رويا روي شده و به هر قيمت مي خواهند قدرت اتمي بشوند را زير فشاربگذارند تا پول خود آنها را به مصرف تأمين نياز واقعي جامعه برساند . عرضم اين بود كه هرچه مردم عصيانزده دراين شرايط بيشتر به رژيم فشار بياورند رژيم زودتر وادار به پذيرش صادرات نفت درحد تأمين واردات مورد نياز ايران زير نظر سازمان ملل خواهد شد. اعتقادم اين است كه مردم «منبع لايزال قدرت » هستند و به خصوص دراين شرايط مي توانند رژيم را وادار به تمكين كنند .
شما درمورد عراق قياس مع الفارق مي كنيد . به نظر من مورد ايران وعراق به كلي با هم متفاوت اند. اولا اقدام شوراي امنيت درمورد تحريم نفتي عراق برخلاف مورد رژيم ايران اقدامي اشتباه بي پايه و نا مشروع بود. ثانيا مشكلاتي كه در جريان تحريم نفتي عراق به مردم منتقل شد مربوط مي شود به پيش از برقرارشدن واردات ضروري عراق كه به « نفت در برابر غذا » معروف شد. يعني اگر اين اقدام زودتر از اين انجام مي گرفت مي توانست ازبسياري از صدمات وارده جلوگيري كند. ثالثا رژيم عراق به اندازه رژيم ايران موجوديت خود را به امكانات نفتي اين كشور گره نزده بود. رابعا مردم عراق مثل مردم ايران با حكومت درگير نبودند وبه سمت سرنگوني آن متمايل نشده بودند, خامسا درعراق، برخلاف ایران، اپوزيسيون قدرتمند, فداكار ومستقلي كه تدارك سرنگوني حكومت به دست مردم اين كشور را ديده باشد وجود نداشت و ... خواهش مي كنم اجازه بدهيد بحث روي مورد خاص ايران متمركزشود !

پویا
به این ترتیب شما با اشاره به « آسيب پذيرشدن رژيم از تحريم نفتي » می خواهید بگویید که ادعای رژیم مبنی بر اینکه تحریم بر حکومت بی اثر بوده و فقط به مردم ضرر میرساند؛ یک دروغ تبلیغاتی است و این تحریم را مي شود در حد «خلع يد نفتي رژيم », محدود كرد .

حاج حمزه
تحت شرايطي كه ذكر كردم بله. ببينيد, تا آنجا كه به وضع خاص حكومت پاسداران و آخوندها درايران برمي گردد «بي اثربودن تحريم برحكومت» يك شبهه تبليغاتي وبي پايه است كه بيش ازديگران خود رژيم به آن دامن مي زند تا هم طرف حسابهاي خارجي اش را, كه بايد به قيمت پرداخت بهاي گران شدن نفت به سمت تحريم نفتي رژيم بروند, متزلزل كند وهم به نيروهايش قوّت قلب بدهد. اين نكته راهم نبايد از ياد برد كه رژيمي كه حيات سياسي اش به استفاده از امكانات نفتي ايران مشروط شده و بيش ازهمه به خطر محروم شدن خود از اين امكانات واقف است, رژيمي كه در استفاده سياسي از دستاويز «مردم» كم نظير و شايد بي نظيراست, دراين كارزار پيشا پيش پشت خاكريز «فشار تحريم نفتي برمردم» سنگر گرفته و در مورد «فشار به مردم » مبالغه مي كند. سنگ مردم را به سينه مي زند وبه تحريك اذهان عمومي برعليه تحريمي مي پردازد كه اگر به اجرا درآيد, خودش آگاهانه آن را به وجود آورده و مسبب وباعث وباني آن است .
رژيم ولايت فقيه ضمن آنكه به مراتب بيش از رژيم شاه به نفت متكي است, امكان سازگاري وانطباق با تحولات اجتماعي – سياسي ايران وجهان را ندارد. از اين رو ادامه موجوديتش را مشروط به ستيز وجنگ با محيط پيرامون خودكرده و امكانات نفتي ايران را پشتوانه مادي ادامه حيات وموجوديت سياسي اينچنيني خودش كرده است. اين رژيم ثروت نفت ايران را,كه بنا بر رهنمود هميشه معتبر « سياست اقتصاد بدون نفت » دولت مصدق، بهره برداري از آن جز در امر سرمايه گذاري مجاز و مشروع نيست, به پشتوانه مادي اسارت جامعه ايران وشانتاژو ياغي گري سياسي درجامعه جهاني تبديل كرده است. من همه دوستان ايراني خواهان سرنگوني اين رژيم را به تعمّق بيشتر درميزان وابستگي حيات سياسي اين رژيم به نفت دعوت مي كنم ودر حد توانم اين موضوع را درمجموعه مقالاتي زيرعنوان « نقش نفت درتأمين هزينه هاي نظامي – سياسي هيأت حاكمه جديد ايران» مورد بررسي قرارداده ام .

پویا
اما به هرحال نمیشود مدعی شد که این تحریم به مردم ضرری نخواهد زد. این تحریم به هر صورت که باشد باز هم ممكن است تا حدودي به مردم لطمه بزند و آنها را برای تهیه مایحتاج خود دچار مشکل كند.

حاج حمزه
ببینید وقتي مسأله مردم را مطرح مي كنيم نبايد از ياد ببريم كه مردم در تمام سالهایی که آخوندها بر مقدرات آنها حاکم بوده اند چیزی جز ضرر و زیان مالی و جانی نداشته اند. اگر مي خواهيم وضع زندگي شخصي و اجتماعي مردم ما درايران بيشترازاينها به وخامت كشيده نشود , بايد به فكرچاره باشيم. براي متوقف كردن اين روند مصيبت بارچاره اي جزدفع شر و سرنگوني اين رژيم به دست خود مان با قي نمانده است. فضا براي اين جرّاجي سياسي بيش ازگذشته مساعد شده است. اگراين جرّاحي با مختصردردي همراه باشد, براي درمان درد كشنده اي كه حكومت برپيكرجامعه ما تحميل كرده, بايد آنرا تحمّل كرد و درجريان تحريم احتمالي نفتي رژيم, بهاي آنرا پرداخت. اين پرداخت در واقع سر مايه گداري است كه براي درمان درد مهلك جامعه ايران وروي پا نگهداشتن آن, به عمل مي آوريم .
صرفنظر از مسوليت مطلق رژيم در ايجاد تنگناي احتمالي , اين راهم بايد در نظرداشت كه اگر مشكلي ايجاد شود, ازقصور رژيمي ناشي مي شود كه منابع مالي و امكان رفع آنها را دارد ولي, به هواي انحراف سمت پيكان فشار مردم از خودش به خارج, نمي خواهد به آن تن بدهد. اينستكه بايد تأكيد كرد كه متمركز شدن فشار مردم روي رژيم است كه مي تواند در رفع سريعتر تنگنا مؤثر واقع شود و رژيم را وادار كند كه يا صادرات نفت ايران را به سازمان ملل واگذاركند ویا عقب بنشیند و از سوداي اتمي اش كوتاه بيايد .

پویا
شما قبلا در نوشته ها تان به این مسئله اشاره کرده اید که اداره اقتصاد ایران اصولا در دست پاسداران است و همین مسئله مديريت اقتصادي پاسداران ستيزه جو قوزي شده برقوز مشکلات اقتصادی ايران و طبعا در صورت تحریم اقتصادی همین "مدیریت پاسداری" خودش باعث ایجاد مشکلات بیشتر خواهد شد.

حاج حمزه
بله. همنطور است که شما اشاره كرديد. ما ايراني ها براي آنكه در فضاي پيچيده كنوني دچار اشتباه محاسبه نشويم, نبايد ازاين واقعيت غافل بمانيم كه در اين ماجرا با رژيمي بايد تعيين تكليف كنيم كه مي خواهد آينده زندگي اقتصادي وسياسي ما وفرزندان ما را به دست پاسداران فاسد, جنايتكار و معلوم الحالي رقم بزند كه درشورايعالي امنيت رژيم, برهمه اموركشورحكم مي رانند, پستهاي اقتصادي مهم كشور نظيرمديريت بانك ملي را به مهره هاي تحت امر خود سپرده اند, برتارك قوه مجريه كشور مهره اي گمارده شده كه تجهيز رژيم به بمب اتمي , گسترش «اسلام », محو برخي ازكشورهاي عضو سازمان ملل , ستيزبا نظام جهاني را به قيمت اتلاف منابع اقتصادي و وخيمتر كردن وضعيت معيشت مردم و انزواي بين المللي ايران پيگيري مي كند . هيأت حاكمه جديد ايران نمي خواهد ونمي تواند از اين جهتگيري دست بردارذ و به سمت سامان دادن اقتصاد فلج شده و بلازده ايران كه محمل معيشت مردم است, روي آورد . ترديد نكنيم كه با ادامه حكومت اين جماعت آب خوش ازگلوي كسي پايين نخواهد رفت. در حكومت پاسدارها وآخوندها افق زندگي مردم ايران به شدت تيره وتارشده است. من درحد توان خودم سعي كرده ام گوشه اي ازاين چشم اندازتأسف آوررا درسلسله مقالاتي كه زيرعنوان « مديريت اقتصادي پاسداران , اقتصاد ايران را به كجا مي برد » منتشرشده, ترسيم كنم . جاي آن دارد بيشتر ازاينها روي عوارض مديريت كلان پاسدارها براقتصاد كشور تعمق كنيم.

پويا
اگر مطلبي با قي مانده كه مي تواند به خلاصه كردن نظر شما در مورد تحريم نفتي رژيم كمك كند بفرماييد .

حاج حمزه
اجازه بدهيد, درپايان, ضمن موافقت صد درصد با شما در مورد اينكه به مسأله بايد از زاويه منافع مردم نگاه كرد , عرض كنم كه به نظر من در اين گيرو دار تعيين كننده براي آنكه فرصت سوزي نشود, شايسته تر اينست كه مشگل محدود وگذراي مردم را در ارتباط با رفع مشگلات ومصائب مزمن, فزاينده و گسترده اي كه رژيم براي آنها به وجود آورده و مي آورد در نظر بگيريم. مسابقه اي آغاز شده كه درآن, اين رژيم درمسير دستيابي به بمب اتمي به سرعت دارد مي دود و به نيمه هاي خط پايان رسيده است. مجهز شدن اين رژيم به بمب اتمي قبل از اينكه براي خارجي ها مشكل ايجاد كند مشكل بزرگي براي ما ايراني ها به وجود خواهد آورد و ما با ديكتاتوري مهيب تري مواجه خواهيم شد كه به اتكاء قدرت اتمي خود مي تواند لا اقل تا مدّتي با مدعيان خارجي اش به تعادلي "جنگ سرد" گونه برسد . دراين صورت دستش باز خواهد شد كه بيش از پيش آزاديخواهان و حركتهاي اجتماعي حق طلبانه مردم ايران را سركوب كند و خودكامانه تر به اتلاف پشتوانه هاي مادي اقتصاد ايران بپردازد. دراين مسابقه عامل خارجي از موضع منافع خودش تازه در ابتداي خط مسابقه, كه شوراي امنيت باشد, قرار گرفته و دورخيز كرده كه بدود وبا اقداماتي مثل تحريم جلوي اتمي شدن رژيم را بگيرد.

پویا
با اینهمه آیا تضمینی وجود دارد که خارجی ها با تحریم اقتصادی و حت با توسل به جنگ و حمله نظامی بتوانند جلوی "اتمی شدن" رژیم را بگیرند؟ و یا اینکه همانطور که اشاره کردید تحریم باعث آسیب پذیر شدن رژیم میشود؟

حاج حمزه
به نظر بنده تضميني وجود ندارد كه خارجي با تحريم وخداي نا كرده با توسل به جنگ جلوي اتمي شدن رژيم را بگيرد . اما اگر عنصر ايراني براي استقاده از فرصت تحريم كه در آن رژيم ضعيف و آسيب پذير مي شود, وارد اين مسابقه شود و ابتكار مقابله رو در رو با رژيم ولايت فقيه را به قصد آزادي ايران از اسارت اين رژيم به دست گيرد, فشار روي رژيم به قدري بالا مي رود كه كار جلو گيري از رسيدن رژم به پايان خط و عقب راندن رژيم تضمين بيشتري پيدا مي كند . و هر اقدامي كه رژيم را از موضع خطرناك كنوني اش به عقب براند , گامي است كيفي كه مي تواند ما را در جهت آزادي ايران به جلو ببرد .
پویا
متشکرم و موفق باشید.

ای – مایل حسین پویا برای ارسال نظرات و سوالات
Hosseinpouya66@yahoo.co.uk