سی و چندسال است که طنز و چيزهاي ديگر از جمله نمايشنمامه طنز مي نويسم.در همه اين مدت همراه شوراي ملي مقاومت بوده ام زيرا معتقدم رژيم آخوندي بايد در تماميتش سرنگون شود و يک جمهوري سکولار سر کار بيايد

پنجشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۹۵

پاسخ روحانی به ضربه عاقا!





حسین پویا
28 مرداد 1395








آنکه به برجام جفا می کنه
گرچه فقیه است، خطا می کنه

او که خودش عاشق برجام بود
حال چه با کینه نگا می کنه

شیخ پدر سوخته بیسواد
پا توی کفش "علما"! می کنه

بنده خودم دکترم از "آکس فورد"!
عاقا مرا "شیخ"! صدا می کنه

شب همه شب، تا بشوم بنده کور
چله نشین است و دعا می کنه

خورده به زور دَگَنَک جام زهر
وای که آن زهر چه ها می کنه

حضرتشان پاک روانی شده
هی الکی فیل هوا می کنه

غمزه و نازش "شُترانی"! شده
از هنر خویش صفا می کنه

گویی از اوضاع ندارد خبر
تزهای "دو زاری"! بنا می کنه

بودجه نداریم برای "حقوق"
هدیه به بشار، طلا می کنه

من خودم استاد چاخانم ولی
رهبر ما معجزه ها می کنه

طعنه به من می زنه از روی خشم
بنده رو انگشت نما می کنه

در صددم من مچشو وا کنم
گرچه که او مشتمو وا می کنه

چاره در آن است که پاتک کنم
عاقا رو با یک حرکت دَک کنم










سه‌شنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۹۵

اندر حکایت چاقوکشی های مقام عظما!!


حسین پویا.
17 مرداد 95 

تو دهنی "عاقا" به روحانی برای برجام!!



گفت با ملا حسن، سیّد علی
می کشم پائین تو را از صندلی

هی نگو برجامِ یک، برجامِ سه!
خفه کردی تو مرا، دیگر بسه

بنده با برجام  حالا دشمنم
مشت محکم بر دهانت می زنم

گرچه ما از ترس برجامیده ایم
لیک از فرجام آن رنجیده ایم

چون نبودم بنده اهل گفتگو
خنجری از پشت خوردم از عَدو

روی برگردانده، دیدم در عَلَن
می زند خنجر به من ملا حسن

زهر آن برجام را من خورده ام
رنج آن را نیز بنده برده ام

اینهمه پُز میدهی، فازت چیه؟
وعده هایت هم که کلا کشکیه

می زنم آتش به این برجام ها
بهر چاره می کنم اعدام ها

می کنم اعدام تا حالی کنم
ترس خود را نیز ماسمالی کنم

دائما پز میدهی در پشت سر
کله پایت می کنم ای شیخ خر

من به تو دستور دادم خدعه کن
تر زدی بر گفته من، توبه کن

بارها گفتم به تو ای شیخ خر
آبروی بنده را آنجا نبر


گول خوردی از اوباما و کری
آبروی بنده را هم می بری

خط قرمزهای بنده چیز شد
تیغ دشمن بر گلویم تیز شد

حاصل برجام جز غوغا نشد
سودی از دشمن نصیب ما نشد

پس بدان ای شیخ ملعون بنفش
خفه ات من می کنم با بند کفش

به زودی پاسخ ملا حسن روحانی را همینجا بخوانید






جمعه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۵

نبرد شیطان یکدست و شیخ بنفش!!


نبرد سیدعلی با روحانی!!



حسین پویا
یازده سپتامبر 2015 

کنون بشنو ای پهلوان داستان
ز روحانی، آن شیخ رُوبَه نشان

چو از انتخابش دو سالی گذشت
یکی نعره زد با نُتِ شیش و هشت

به شورای خنگ نگهبان پرید
کز ایشان کسی جز تقلب ندید

شده آلت دست آسید علی
که از زیر پایم کشد صندلی

ولیکن منم من، فریدون گُرد
دوتا دکترا دارم از آکسفورد

منم صاحب ریش و پشم و کلید
مشو از کرامات من نا امید

نگهبانیت را بینداز دور
الهی بشوید تو را مرده شور

سخنهای اینگونه بسیار گفت
مگر سیدعلی این سخنها شنفت

بفرمود تا مجلس آراستند
ز ساندیس خورها کمک خواستند

بیامد بسیجی ز هر سو به پیش
همه تکسواران شهر شی پیش

به بالای مجلس یکی صندلی
به رویش نشسته خود سیدعلی

نگاهی به آن قوم علاف کرد
به ضرب "اِهِم"! سینه را صاف کرد

پس آنگه بزد نعره ای محتشم
که از نعره اش ریخت مجلس بهم

بگفتا که ای شیخ بی محتوا
سخنهای بیهوده گفتی چرا

شنیدم بسی کرده ای زرت و پرت
گمان کردی اینجا بود شهر هرت

نگهبان بود هرچه  شورا بود
که همواره در خدمت ما بود

بسی رنج بردم در این سالها
که شورا شود خود نگهبانِ ما

بدادم بدیشان بسی سیم و زر
زمین در قم و در کنار خزر

کنون ای پسر کم نما روی خود
بشو موش و برگرد پستوی خود

کلک های کوسه نیاید به کار
از او انتظارات بیجا مدار

از این پس برو کشک خود را بساب
به گفتار بنده نفرما جواب

اگر بشنوم باز زر می زنی
ترا میزنم شصت پس گردنی

چنان با عصا می زنم تو سرت
که مغزت بریزه توی دفترت

گزارشات جنگ تن به تن دیو یک دست و روباه بنفش را متعاقبا در همین جا بخوانید.