سی و چندسال است که طنز و چيزهاي ديگر از جمله نمايشنمامه طنز مي نويسم.در همه اين مدت همراه شوراي ملي مقاومت بوده ام زيرا معتقدم رژيم آخوندي بايد در تماميتش سرنگون شود و يک جمهوري سکولار سر کار بيايد

چهارشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۹۲

خاطرات سیدعلی خ. شماره 2


................. 
5 – دولت موظف است تا پایان سال جاری حداقل ده میلیون واحد مسکونی بسازد و تا سال آینده نه تنها مردم ما همگی داری خانه بشوند بلکه بتوانیم به حول و قوه الهی چند میلیون واحد مسکونی به کشورهای اروپایی که از کمبود مسکن و کمبود آزادی رنج می برند صادر کرده و توی دهان دژمن زبون بزنیم.
البته این را هم عرض کنم که به سپاه دستور داده ام که برای حل مشکلات مسکن هموطنان عزیز هرچه زودتر 200 هزار واحد مسکونی در عراق بسازند تا مسئله مسکن هموطنان عراقی هم به حول و قوه الهی حل بشود. هموطنان ایرانی هم که منزل ندارند میتوانند فعلا به راحتی به عراق رفته و اونجا زندگی کنند.
6 – برای صرفه جویی در مخارج دولت و قوه قضائیه از ماه آینده زمان مصرف شده برای محاکمات را باید به نصف رسانده و جلسه محاکمه را بیش از دو دقیقه طول ندهند. بنده البته مخالف حضور وکیل مدافع نیستم اما ضرورتی هم در این کار که هزینه ای روی دست دولت می گذارد نمی بینم. مگر آدمها خودشان بیل به کمرشان خورده که نتوانند از خودشان دفاع کنند. در همین زمینه در هنگام اعدام ضدانقلابیون و جواسیس دژمن زبون و استکبار بین المللی ضروری است که هر دو نفر یا حتی سه نفر را با یک طناب اعدام کنند تا در مصرف طناب و جراثقال صرفه جویی شود.
...............- 7
مطلب کامل را اینجا بخوانید
خاطرات سیدعلی- شماره
ره 

جمعه، اسفند ۰۲، ۱۳۹۲

خاطرات سیدعلی خ. رهبر موقت مستضعفان جهان


30 بهمن 1392 
.............
1 - امروز بعداز ظهر سردار فیروز آبادی آمده بودند احوالپرسی. بنده همواره گفته ام از اینکه سرداری با این عظمت و این عرض و طول به ما خدمت می کند، همواره خرسند هستم. عصرانه ای بود و ایشان ماشاءاله چقدر میخورند. البته خودش معتقد است که ورزش و حرکات بدنی او را سر فرم نگه داشته. به نظرم که بنده هم باید کمی از این ورزش ها بکنم. در بحثمان در مورد امریکا، از بنده درخواست کرد که اجازه بدهم که سپاهیان و بسیجیان ما به کمک ناوهای هواپیمابر و زیردریایی های ساخت سپاه، نصف خاک امریکا را تسخیر کنند و اونجا را از زیر سلطه حکومت دست نشانده امپریالیسم خارج کنیم. می گفت نظر اکثر فرماندهان سپاه این است که بهتر است با ناوگان و زیردریائیهامان به یک حرکت انبردستی از قسمت نیویورک و شرق امریکا، تمام منطقه شرق را تسخیر کنیم. می گفت که در نیویورک شرکتهای بزرگی هستند که باید مصادره بشوند و در اختیار بنیاد مستضعفین قرار بگیرند.البته بنده مخالفتی ندارم اما فکر می کنم اگر غرب امریکا را بگیرم بیشتر به نفع ما خواهد بود چون در آن منطقه معادن طلا و نفت وجود دارد. تسخیر امریکا هم جزو حقوق ماست زیرا که به قول امام راحل امریکا از همان صدر اسلام و دوران ائمه اطهار به ما ضربه زیادی زده. به ایشان گفتم که بهتر است در این مورد در جلسه ای با حضور همه سرداران سپاه و فرمانده بسیج بحث کنیم. بین خودمان بماند، فیروزآبادی معتقد است که شیخ اکبر نباید در جریان طرح ما قرار بگیرد چون ممکن است به امریکائیها خبر بدهد. بنده هم به شیخ اکبر مشکوکم. خودش هم که جاسوس نباشد بچه هایش جاسوس هستند.
ادامه..................

جمعه، بهمن ۲۵، ۱۳۹۲

مناظره خاتمی و روحانی!



نخستین بار خاتم گفت چونی؟
شنیدم باز کفتر می پرونی

شنیدم زر و زر کردی دوباره
که گوئی مملکت صاحب نداره

شنیدم خورده ای قند زیادی
تو هم مثل من عضو حزب بادی
........
جوابش را چنین داد آن معمم
بیا باهم بریم قربون عمه م

الا ای خاتم گوگور مگوری
تو پنداری که از اوضاع دوری

اگر خالی نبندم که نمیشه
که خالی بندی از ارکان ریشه

ترا لبخند اگر که گفتمان است
مرا هم گفتمان قول و چاخان است
ادامه

جمعه، بهمن ۱۸، ۱۳۹۲

سالگرد غم انگیز انقلاب!


شانزدهم بهمن ماه 92 
سی و پنج سال بعد از
انقلاب. چی میخواستیم
چی شد!!

میشود هرسال وقتی سالگرد انقلاب
دیده گریان میشود از رنگ زرد انقلاب

آنکه در تبعید صدها وعده ی با حال داد
وقتی آمد در وطن، شد رنج و درد انقلاب

از همان اول کلاهی بر سر مردم گذاشت
چون نبود از اول آن نامرد، مرد انقلاب
................

میشود هرسال وقتی سالگرد انقلاب
میشود این حال بدمصب پریشان و خراب

یاد آن ایام می افتم و آن شور وشعف
آرزوهایی که شد کلا همه نقش بر آب

قولهایی داد آن دجال و یک یک پس گرفت
در عوض خوردند یارانش دو لپی، بی حساب
.....

شنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۹۲

ملای مقوائی از فرنگ آمد: سالگرد انقلاب ضد سلطنتی نزدیک است



چون مقوا آمد از ملک فرنگ
با عبای قهوه ای، ریش دو رنگ

با هواپیمای جت، ساخت بوئینگ
آمد و شد رهسپار راه "کینگ"!

از مقواهای معمولی نبود
ادعای پادشاهی می نمود

ملت راحت شده از دست شاه
شد برون از چاله و افتاد چاه

بود اندر کله اش یک مشت کاه
تکه سنگی جای دل در سینه گاه

یک مقوائی که از کارتن نبود
چون کنه چسبیده و ولکن نبود

با مقوا زیستن را باب کرد
مملکت را پر ز کارتن خواب کرد