حسین پویا
18 فروردین 95
روحانی سفر خودش به اطریش را در شرایطی لغو کرد که حکومت ملاها به شدت به کمکهای
اقتصادی و رابطه با غربی ها نیاز دارد. علت لغو این سفر مهم را هم رئیس مجلس شورای
آخوندی و مطبوعات اطریش به وضوح ترس روحانی از تظاهرات هواداران مجاهدین و شورا
اعلام کردند. این به روشنی گواه وزن و اهمیت و جایگاه مجاهدین و شورای ملی مقاومت
ایران به عنوان آلترناتیو رژیم آخوندی در بین سیاستمداران و دولتهای غربی و همچنین
مردم ایران است. در این میان هستند کسانی که با لودگی تمام و به
طرزی رسوا در تلاشند تا ضمن نامشروع نشان دادن زمان شروع و روش مبارزه ما با نظام
جهل و جنایت خمینی و خامنه ای، جایگاه و وزن مجاهدین و شورا در هماوردی با دشمن را
کوچک و بی اهمیت جلوه دهند و باز هم در سر بزنگاه، به یاری ملاهای حاکم برخاسته
اند. آنها از جمله ادعا می کنند که اینکه اینها (مجاهدین و شورا) ادعا میکنند که
خمینی انقلاب و رهبری انقلاب ضد سلطنتی را دزدید؛ درست نیست و خمینی رهبر واقعی و
بلامنازع انقلاب بود.
همه کسانی که در مبارزات و تظاهراتی که
به سرنگونی شاه و پیروزی انقلاب سال 57 منجر شد میدانند و در فیلمها و سندهایی که
از آن زمان به جا مانده به وضوح شنیده و دیده و خوانده می شود که شعار اکثریت قریب
به اتفاق مردم ایران در آن انقلاب ضد سلطنتی چیزی جز " آزادی- استقلال
– جمهوری - اسلامی" نبود. زیرا که مردم ایران از دیکتاتوری و اختناق زمان شاه
و از وابستگی رژیم شاه به امریکا و غرب و از سلطنت مطلقه و خودکامه شاه خسته شده
بودند و شاه را نمی خواستند.
خمینی اما، براساس آنچه که در کتابهای
خودش نوشته بود و بر اساس آنچه که بعد از به قدرت رسیدن بیان کرد و انجام داد به
هیچیک از قسمتهای سه گانه این شعار اعتقاد نداشت که سهل است، با تمامیت این شعارهای
مردم مخالف بود.
- خمینی از کلمه آزادی متنفر بود و با آزادی
بیان و قلم و اندیشه دشمن بود. همان یکی دو سال اول رسیدن به قدرت از اینکه منتقدین
اهل قلم را اعدام نکرده از خودش انتقاد کرد.
- خمینی اعتقادی به ناسیونالیزم و ملیت و کشور
نداشت و دنبال برقراری امپراطوری ارتجاعی تحت نام اسلام بود و این را نیز
همواره گفته بود. او با مصدق کبیر هم از همین زاویه مخالف بود. مذهب برای او اصل و
تعیین کننده بود. بنابراین استقلال در چهارچوب ملیت و ناسیونالیزم برای او معنایی
نداشت.
- خمینی هیچ اعتقادی به رای و اراده جمهور مردم
نداشت. بارها گفت که اگر
سی وشش میلیون بگویند بله، من می گویم
نه. جمهوری نمی خواست و بلکه حکومت ولایت مطلقه فقیه می خواست که در آن مردم صغیر
هستند و آرای آنها هیچ اعتباری ندارد و ولی فقیه همه تصمیم ها را می گیرد و انجام
اوامرش "واجب شرعی" هستند.
بنابراین وقتی که خمینی با هدفهای مردم
از انقلاب مخالف بود، وقتی او به خواست ملیونها ایرانی که برای رسیدن به آزادی و
استقلال و رفاه و پیشرفت و ترقی بپا خاسته بودند خیانت کرد، چگونه میتوانست رهبر
واقعی و صاحب انقلاب باشد! او دزد بزرگ انقلاب مردم ، پلید ترین خائن به ایران و
ایرانی و برزگترین جنایتکار قرن بود. خود خمینی با فرصت طلبی تمام و دروغ و به قول
خودش "خدعه" و با سوء استفاده از اعتماد مردم، خود را همراه مردم نشان
داد و بعد که انقلاب پیروز شد، آنرا به سمتی منحرف کرد که می خواست. کار خمینی از
دزدی هم بد تر بود. وقتی کسی از دیوار خانه ای بالا می رود و پنجره ای را می شکند
و در غیاب صاحبخانه دزدی می کند یک حرف است و وقتی کسی از اعتماد صاحبخانه استفاده
کرده و با کلیدی که صاحبخانه به خاطر اعتماد به او داده، در غیاب صاحبخانه وارد
شده و بعد هم صحنه دزدی را طوری می چیند که صاحبخانه به او شک نکند این خیانت در
امانت است و از دزدی بسیار بدتر است. مردم به دلایل گوناگون به خمینی اعتماد کردند
و خمینی به مردم نگفت که با هدفهای آنها مخالف است و تظاهر به موافقت با این هدفها
کرد. اگر مردم شعارشان "حزب فقط حزب اله- رهبر فقط روح اله" بود آنوقت
می شد پذیرفت که رهبر انقلاب خمینی است. این شعار به وضوع بیانگر آن چیزی بود که
خمینی می خواست و وقتی هم در قدرت قرار گرفت خواسته خود را به کرسی نشاند. مردم به
او اعتماد کردند چون پیرمردی بود که مرجع تقلید بود و سابقه ای در مخالفت با شاه
داشت (البته مخالفتش با شاه در ابتدا به خاطر حرکتهایی نظیر دادن حق رای به زنان
بود) و بسیاری از افراد ملی و مذهبی مبارز شناخته شده برای مردم، او را به عنوان
یک انسان قابل اعتماد تایید کردند. و او از این اعتماد سوء استفاده کرد و حکومتی
را که باید مردم را به خواسته هایشان می رساند به سمت چیزی که خودش می خواست منحرف
کرد. و حالا پس از سی و هفت سال حاصل حکومت مورد علاقه و خواست خمینی که یک
نظام سرتاپا فاسد است را می بینیم. . کسانی که تلاش میکنند به هر طریق و با هر پز
و بهانه ای واقعیتها را دیگرگونه جلوه دهند ، خود خیانتکارانی هستند که به
ماندن رژیم بازمانده از خمینی کمک می کنند.
بنابراین ما باز هم می گوئیم خمینی دزد
انقلاب و دزد رهبری انقلاب بود. کسی یا کسانی باید رهبری انقلاب را به عهده می
گرفتند که به شعارهای مردم در انقلاب معتقد و متعهد بودند و برای این خواسته ها
مبارزه کرده بودند و سابقه روشنی در این زمینه داشتند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر