سی و چندسال است که طنز و چيزهاي ديگر از جمله نمايشنمامه طنز مي نويسم.در همه اين مدت همراه شوراي ملي مقاومت بوده ام زيرا معتقدم رژيم آخوندي بايد در تماميتش سرنگون شود و يک جمهوري سکولار سر کار بيايد

جمعه، بهمن ۰۶، ۱۳۸۵

کوسه درياي قم



26 ژانویه 2007

خبرگزاري فارس: گزارش خبرگزاري فارس در باره سلامتي حضرت آيت‌الله خامنه‌اي، بازتاب بسيار گسترده‌اي در رسانه‌هاي داخلي و خارجي داشت. به گزارش خبرگزاري فارس، در پي درج گزارش «سلامتي رهبر انقلاب اسلامي از شايعات تا واقعيت» در بعدازظهر روز چهار شنبه در خروجي اين خبرگزاري، علاوه بر هزاران كاربري كه از اين خبر بازديد كردند، بسياري از سايت‌ها و خبرگزاريهاي داخلي و خارجي و شبكه‌هاي خبري جهان به نحو گسترده‌اي به انعكاس اين گزارش پرداختند

ده بار هم که تکذیب کنند، به همین زودی سیدعلی ریق رحمت را سر خواهد کشید و در آنروز:

عاقبت شد سیدعلی عمرش تمام
خوش بود افتادن کل نظام

سالها بست و زد و اعدام کرد
خون صد آزاده را در جام کرد

در کنار منقل و آتش نشست
بر سر وافور خود چسباند بست

بهترین تریاکها را دود کرد
کشور جمشید را نابود کرد

روضه خوانی بود از اقصای دور
تا به آن امت چپاندندش به زور

احمدی برسر زنان زاری کند
کوسه اما خود میانداری کند

احمدی مانده یتیم و بی پدر
گشته در بحر ولایت در بدر

همچو آن عنتر که مرده لوطیش
گشته از تریاک خالی قوطیش

میکشد خمیازه گاهی، گاه جیغ
می خورد اندوه و افسوس و دریغ

کوسه اما شاد از مرگش همی
میدهد قر، می زند بشکن کمی

ظاهرا تصمیم دارد خر شود
در غیاب سیدعلی رهبر شود

احمدی اما کمی ترسیده است
کوسه ی دریای قم را دیده است

فکر کوسه برده است از او قرار
لاجرم افتاده در فکر فرار

کوسه را کرده کنف او با زبان
نوبت کوسه رسیده این زمان

کوسه سرخوش گشته است از انتقام
رفته از یادش وصایای امام

بسکه از آن احمدی دلخور بود
سینه اش از کینه ی او پر بود

کس فرستاده پی فلاحیان
تا بچیند نوک آن ریشو جوان

کاسه ای را واجبی در آن کند
احمدی را هم برآن مهمان کند

این وسط تمساح هم حیران شده
هم ز ترس کوسه او لرزان شده

کوسه قصد رهبری دارد به سر
خوردن تمساح را بسته کمر

ظاهرا آن کوسه ی بی چشم و رو
میکند با خمرگان هم گفتگو

قصد دارد با همه سازش کند
شیر نفت و گاز را بازش کند

بی خبر کوسه که بازی شد تمام
درب و داغان است اوضاع نظام

خلق بیزارند از این جانیان
زود باشد تا بجاروبندشان









جمعه، دی ۲۲، ۱۳۸۵

استراتژي امريکا


گفتگوی کوتاه حسین پویا با دکتر منشور وارسته
در زمینه استراتژی جدید امریکا در عراق
12 ژانویه 2007


بوش در سخنرانی اخیرش اعلام کرد که قصد دارد طی چند روز آینده بیش از بیست هزار نفر نیروی تازه نفس به عراق اعزام کند. قبل از آنکه بخواهیم بررسی کنیم که این تصمیم چه نتایجی به بار خواهد آورد و آیا به هدفی که امریکا از فرستادن این سربازان دنبال میکند دست خواهد یافت و آیا از دید کارشناسی نظامی؛ این تعداد برای دستیابی به هدف اعزامشان کافی است یا نه ، این تصمیم بیانگر یک موضوع بسیار مهم است. این موضوع بسیار مهم این است که بوش و یا امریکا در عراق تغییر استراتژی داده و از امروز به بعد استراتژی جدیدی را دنبال میکند.
اولین سوالم این است که آیا این نتیجه گیری مرا تایید می کنید؟

- دکتر منشور وارسته

اصولا موضوع عراق باید در چارچوب دکترین بوش که ترویج دموکراسی در خاورمیانه بزرگ به عنوان پادزهر بنیادگرایی است، بررسی گردد. استراتژی امریکا نیز با توجه به این دکترین شکل گرفته بود. در این رستا حتی شاهد فشارهای امریکا بر کشورهای دیگر خاورمیانه در جهت بازکردن فضای سیاسی هم بودیم. از جمله در لبنان و عربستان سعودی و کویت و بحرین تاثیرات این سیاست را میتوان مشاهده نمود. طبعا چنین سیاستی موجب برانگیخته شدن نظام دیکتاتوری مذهبی در ایران شد. به همین دلیل نیز با توجه به حوزه نفوذش در عراق و لبنان تلاش کرده و میکند تا مانع موفقیت این دکترین بشود و در این راستا تا کنون موفقیتهایی نیز داشته است. چه از طریق حزب اله لبنان و حماس فلسطین و چه از طریق شیعیان تحت نفوذش در عراق. دراین مدت سه سال امریکا موفق به دستیابی به استراتژیش در عراق نشد. لذا فشار افکار عمومی امریکائیان و شکست انتخاباتی جمهوری خواهان در کنگره امریکا، بوش را به این واداشت که در استراتژیش در مورد عراق تجدید نظر بکند.

پویا

- از این توضیح شما اینگونه نتیجه میتوان گرفت که بوش و جمهوریخوان امریکا دنبال برقراری دموکراسی در خاور میانه هستند. آیا اینگونه است؟

-دکتر وارسته

اساسا بعد از یازدهم سپتامبر دوهزارو یک سیاست خارجی امریکا در مورد کشورهای غیرپیشرفته و درحال رشد تغییر کرد. تا قبل از این تاریخ دکترین امریکا مبتنی بود بر حفظ ثبات بی توجه به ماهیت نظام حاکم بر این کشورها. اما بعداز یازدهم سپتامبر امریکا مواجه با پدیده ای گردید که عامل رشد آن همان نظامهای مورد حمایت امریکا؛ بخصوص در خاورمیانه بودند. این باعث شد که دولت امریکا در دکترین امنیت ملی خود تجدید نظر کلی نماید. این دکترین مبتنی است بر حمایت از دموکراسی به عنوان پادزهر بنیادگرایی در این کشورها.

- پویا

-بنابراین و با توجه به اینکه بوش در ماهای اخیر تلویحا پذیرفته است که استراتژی قبلی امریکا در عراق شکست خورده، سوالم این است که این استراتژی جدید بوش در عراق چیست؟ و چه اهدافی را دنبال میکند؟

- دکتر وارسته

-تلاش بوش در شرایط فعلی این است که قبل از پایان دوران ریاست جمهوریش (در کمتر از دوسال دیگر)، ثبات و امنیت را در عراق برقرار کند. این استراتژی جدید در عراق سه محور دارد:
الف- نظامی گرایی و افزایش نیروها نظامی امریکا در عراق
ب- فشار بر دولت عراق در جهت آشتی ملی و تجدید نظر در قانون اساسی.
ج- تخصیص بودجه کلان جهت بازسازی و ایجاد شغل برای مردم عراق و توزیع عادلانه درآمد نفت در بین سه محور قومیتی اصلی عراق .

- پویا

- در مورد نظامی گری؛ که گمان میکنم بیشتر از دو مورد دیگر پای ایران نیز درمیان باشد لطفا توضیح بیشتر بدهید. آیا حمله نیروهای امریکایی به کنسولگری امریکا در اربیل با این استراتژی مربوط است ؟ در این مورد در سایت بازتاب آمده است:
"در این حال عباس حسيني، كنسول ايران در اربيل که پيش از اشغال كنسولگري ايران به دست نيروهاي آمريكايي به ايران بازگشته است، در گفت‌وگويي با خبرنگار «بازتاب» گفته است:
"بوش ساعت 21 شب گذشته به وقت آمريكا؛ يعني حدود همان ساعت چهار صبح كه كنسولگري ايران اشغال شد، ادعا كرد كه ايران، عامل ناآرامي‌هاي عراق است و از تروريست‌ها در اين كشور حمايت مي‌كند. درست در همان زمان اين موضع‌گيري‌ها و در راستاي اين مواضع، نيروهاي آمريكا به كنسولگري ايران در اربيل عراق حمله مي‌كنند و چهار ديپلمات ايراني را مي‌ربايند".

- دکتر وارسته

- بله من این حمله را کاملا در جهت همان استراتژی جدید امریکا می بینم. در مورد نظامی گری این توضیح را میدهم که تا قبل از اعلام مواضع جدید امریکا، هر تحرک نظامی امریکایی ها در عراق میبایستی با هماهنگی قبلی با دولت عراق انجام میشد. اما این سیاست حالا عوض شده و امریکا دیگر نیازی به انجام هماهنگی های قبلی با دولت عراق نمیبند. به همین دلیل نیز دولت عراق در داستان حمله به کنسولگری ایران در اربیل غافلگیر شد.

-پویا

- در خلال دورانی که بوش مشغول بررسی استراتژی سابق و جدید خود در عراق بود، گزارشی توسط عده ای از کارشناسان ارشد سیاست خارجی امریکا به ریاست بیکر و هامیلتون تهیه و به بوش ارائه شد که در آن توصیه شده بود که برای حل بحران عراق، دولت امریکا باید مستقیما با سوریه و ایران وارد مذاکره شود. این گزارش البته مورد استقبال حزب دموکرات امریکا و بسیاری از اروپایی ها نیز قرار گرفت. دولت ایران با حدس اینکه این گزارش پایه استراتژی جدید امریکا خواهد بود، نیز کیسه گشادی برای بهره برداری از این طرح بیکر - هامیلتون دوخته بود. ظاهرا بوش این طرح را نپذیرفته است. بنابراین براساس این استراتژی جدید، امریکا در مورد رژیم ایران چه خواهد کرد؟

-دکتر وارسته

- به عقیده من روابط ایران و امریکا وارد دوران جدیدی از مخاصمات شده است. همانطور که حتما شنیده اید بوش در اعلام مواضع خودش در 21 دیماه اخیر در باره دخالتهای رژیم ایران اینگونه هشدار میدهند:
" ادامه این وضع غیرقابل قبول است و افزود ما تلاش‌ خواهیم کرد رژیمهای تهران و دمشق‌ را از دامن‌ زدن‌ به‌ خشونتها در عراق‌ و حمايت‌ از شبه‌ نظاميان‌ مسلحی‌ که‌ به‌ نيروهای‌ آمريکايی حمله‌ می‌ کنند، باز داریم".رئیس جمهور آمریکا همچنین گفت "رژیمهای تهران و دمشق اجازه می دهند که تروریستها از مرز آنها برای رفت و آمد به عراق استفاده کنند. رژیم تهران برای حمله به نیروهای آمریکايی، از تروریستها حمایت می کند. ما این تروریستها و شبکه های حامی آنها را منهدم خواهیم کرد." وی همچنین تاکید کرد "ما بايد در عراق‌ پيروز شویم. شکست ما در عراق نتایج فاجعه باری برای ایالات متحده بهمراه خواهد داشت. پیامدهای شکست کاملا روشن است: بنیادگرایان و تندروهای اسلامی تقویت خواهند شد، اسلامگرايان‌ افراطی‌ به‌ قدرت‌ باز خواهند گشت و در وضعیت بهتری‌ برای‌ سرنگونی‌ دولتهای‌ ميانه‌ رو قرار خواهند گرفت‌. آنها در منطقه‌ اغتشاش‌ ايجاد خواهند کرد و از درآمد نفت‌ برای‌ پيشبرد مقاصد خود بهره خواهند گرفت. رژیم تهران در تلاش‌ براي‌ دستیابی به تسليحات‌ هسته‌ ای گستاخ‌ خواهد شد‌ و دشمنان ما پایگاهی برای حمله به آمریکا پیدا خواهند کرد".
بنابراین حمله اخیر به کنسولگری ایران در اربیل را در همین راستا باید دید.
بطور کلی سیاست امریکا درقبال ایران سه محور دارد:
1- در زمینه دخالتهای رژیم در عراق
2 – در زمینه حمایت از بنیاد گرایی و صدور تروریزم و صلح خاورمیانه
3 – در زمینه مقابله با تولید سلاح هسته ای

- پویا

- همانطور که میدانید قبلا هم بوش و مقامات دیگر امریکایی در مورد ایران از این تهدیدها کرده بودند و بخوبی هم میدانستند که رژیم ملاها برای تروریستهای عراق اسلحه و امکانات می فرستد. علیرغم اینها، هیچگاه حرکت جدی برای جلوگیری از این کارهای آخوندها نکرده بودند.
همین دیروز هم کاندولیزا رایس گفت که اگر ایران دست از غنی سازی اورانیوم بردارد من حاضرم در هر نقطه دنیا با همتای ایرانیم مذاکره کنم. در این مورد چه میگویید؟

- دکتر وارسته

- شاخص تغییر استراتژی امریکا در عراق این پیشنهاد خانم رایس نیست.
اولا این گفته خانم رایس بارها توسط مقامات مختلف رژیم رد شده و پیشنهاد جدیدی نیست. به عقیده من شاخص این تغییر استراتژی، دستگیری دوهفته پیش سه تن از مقامات امنیتی سپاه پاسداران در منزل حکیم در بغداد بود. این مقامات با دعوت رسمی رئیس جمهور عراق آمده بودند. دولت امریکا بدون رعایت پروتکل این عناصر را دستگیر و مورد بازجویی قرار داد. نکته دوم حمله اخیر به کنسولگری ایران در اربیل در منطقه کردستان عراق است که بسیار مهم ارزیابی میشود. چرا که این محل در واقع خاک ایران به حساب به حساب می آید و افراد دستگیر شده نیز ظاهرا مصونیت دیپلوماتیک داشته اند.
بنابراین فاز جدید از مرحله انتقاد و تهدید فرا تر است. در واقع در این استرتژی جدید رژیم ملاها بخشی از بحران نا امنی عراق، ارزیابی شده است. درحالیکه در طرح بیکر – هامیلتون رژیم، بخشی از راه حل امنیت عراق ارزیابی و پیشنهاد شده بود. به همین دلیل نیز امید رژیم ملاها بر این بود تا با توسل به سیاست ماجراجوئی شان در عراق بتوانند خودشان را به امریکا تحمیل نمایند. و از این طریق ماندگاری خودشان را تضمین کنند.

پویا

با تشکر برای گفتگو.

چهارشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۵

سيدعلي مرد



سوال بیست و یکم
صفحه ی بحث و جدل سایت طلیعه سپیده دمان
www.talieh-sepidedaman.com/

"سیدعلی مرد"!!

یکشنبه صبح یکی از دوستان زنگ زد و بی مقدمه گفت:
- چرا خوابیدی؟ مگر خبر نداری که سیدعلی مرده.
بعدش هم تعریف کرد که از کانالهای مختلف خبری شنیده است که به نظر میرسد که سیدعلی خامنه ای ولی فقیه رژیم آخوندی دار فانی را وداع گفته و رفته به اونجایی که خمینی رفت. نمیدونستم این خبر چقدر مهمه. واقعا سیدعلی همه کاره ست و یا یک مهره در دست مشتی دایناسور؟ نکنه سیدعلی خودش مهره ی رفسنجانیه؟ خلاصه اینکه نمیدانستم که باید خوشحال باشم یا بی تفاوت. معمولا آدم نباید از مردن کسی شاد بشه. اما این رژیمیها اونقدر بلا بر سر مردم ما آورده اند که آدم بطور ناخودآگاه از مردنشون و خلاص شدن مردم از دستشون خوشحال میشه. به هرحال اون دوست خداحافظی کرد و مرا با داستان مردن سیدعلی تنها گذاشت. امروز خبرگزاریها خبر مردن سیدعلی را تکذیب کردند. اما قدر مسلم اینکه او بالاخره روزی خواهد مرد. بخصوص با توجه به مریضیهایی که دارد، حتما زودتر از معمول بقیه آخوندها هم خواهد مرد. آخوندها به دلیل اینکه در طول زندگیشون خیلی کم زیر فشارهای مختلف زندگی و کارکردن و نون درآوردن هستند، معمولا عمرشون از عمر متوسط آدمای زحمت کش جامعه بیشتر است. اما خوب این یکی بعید به نظر میرسه که به پای بقیه همکاراش برسه. آنچه که بعد از اون تلفن به ذهن من آمد اینکه راستی اگه همین امروز سیدعلی بمیره چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟ بعدش فکر کردم که این سوال و بحث را ایندفعه در سایت بگذاریم و از شما کاربران عزیز و دوستان گرامی درخواست کنم که به آن پاسخ بدهید و در باره اون نظر بدهید. بالاخره بد نیست که یک هفته هم به قول دوستان توی خط طنزکار کنیم. چیزی از دست نمیدیم. البته به هرچند تا از سوالات جواب بدهید نمره قبولی میگیرید. برای ما بنویسید که :
- اگه همین امروز سیدعلی بمیره اصلا آبی از آب تکان خواهد خورد؟
- اگه همین امروز سیدعلی بمیره چه کسی ولی فقیه میشه؟
- اگه همین امروز سیدعلی بمیره داستان سلاح هسته ای چی میشه؟
- اگه همین امروز سیدعلی بمیره چه بلایی سر احمدی نژاد میاد؟
- اگه سیدعلی بمیره چه بلایی سر قاضی مرتضوی میاد؟
- اگه ...... مسئولین رده بالای قتلهای زنجیره ای چطور میشوند؟
- اگه....... قضیه دخالت رژیم در عراق چی میشه؟
- اگه ...... قضیه کمکهای مالی و تسلیحاتی به حزب اله لبنان و حماس فلسطین چی میشه؟
- یا اینکه اصولا اگه همین امروز سیدعلی بمیره به چه سوالاتی باید پاسخ داد؟

به سایت طلیعه سپیده دمان بروید و در این بحث شرکت کنید.
www.talieh-sepidedaman.com/

جمعه، دی ۱۵، ۱۳۸۵

نقد فيلم



5 ژانویه 2007

نقد واره ای بر یک فیلم کوتاه؛
مراسم اعدام صدام حسین

روز شنبه 30 دسامبر صدام حسین رئیس جمهور سابق عراق توسط دولت حاکم بدار آویخته شد. سرنوشتی که از روز دستگیریش محتمل مینمود. اعدام صدام حسین به شیوه حلق آویز در روز عید قربان و همچنین در آستانه جشنهای سال نو مسیحی انجام شد. از مراسم اعدام، ابتدا فیلمی کوتاه که توسط فیلمبرداران رسمی دولتی ظبط شده بود پخش گردید که در آن سعی شده بود مراسم اعدام بسیار آرام و مطابق رسم و روال معمول اینگونه اعدامها نشان داده شود. اما بلا فاصله فیلم کوتاه دیگری از این مراسم روی سایت های اینترنتی گذاشته شد که پرده از رفتار واقعی اعدام کنندگان صدام در مراسم اعدام برداشت و خشم طرفداران عدالت و حقوق بشر را در سرتاسر دنیا بر انگیخت. این فیلم کوتاه حدودا دو و نیم دقیقه ای، توسط یک تلفن همراه مجهز به دوربین گرفته شده و گویا بطور همزمان به خارج از محل اعدام فرستاده شده است. این فیلم مستند و افشاگر را میتوان از جنبه ها و با رویکردهای مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. از جمله:

1- قدرت و توان وسایل ارتباط جمعی جهانی شده در خدمت "اپوزیسیون"
فیلمبرداری این فیلم کوتاه توسط یک تلفن همراه انجام شده است. یعنی یکی از وسایل ارتباط جمعی جهانی جدید. وسیله توزیع فیلم هم ابتدا سایتهای اینترنتی و سپس کانالهای تلویزیونی ماهواره ای بوده اند (شاید هم برعکس!)؛ که هردوی این وسایل از وسایل ارتباط جمعی جهانی و جدید هستند. شاید اگر هرکدام از این امکانات هنوز در دسترس استفاده عمومی قرار نگرفته بود، این فیلم به این سرعت به دید گسترده ی مردم سراسر دنیا نمی رسید و عکس العملی اینگونه را بر نمی انگیخت. میدانیم که ساعاتی پس از پخش سراسری این فیلم، انجام این اعدام با آن وضعیت اسفبار و وحشیانه، توسط بسیاری از مدافعان حقوق بشر در سرتاسر عالم تقبیح شد. اغلب کسانی که به نوعی درگیر داستان اعدام صدام حسین بودند؛ از مقامات امریکایی تا اروپایی ها و مقامات مختلف دستگاه حاکمه عراق مجبور به موضعگیری شده و به نوعی مسئولیت اعدام صدام و رفتار حضار در مراسم اعدام را از خود دور کردند. این همه علیرغم همه کوششی بود که طی تمامی دوران محاکمه صدام از سوی محاکمه کنندگان به عمل آمده بود که هرچه بیشتر جامعه عراق و بخصوص سنی ها را و مردم بقیه کشورهای عربی و افکار عمومی جهانی را برای اعدام صدام آماده کنند. وسایل ارتباط جمعی تحت مدیریت حکومت عراق و وسایل ارتباط جمعی غرب نظیر سی ان ان و بی بی سی و غیره نیز تمام کوشش خود را بکار بردند تا با تاکید بر نقاط ضعف صدام، به داستان اشغال عراق و فاجعه ای که بعد از آن گریبان مرد عراق را گرفته مشروعیت بدهند. بخشی از اهداف این رسانه ها این بود که نشان بدهند صدام حسین آنچنان شیطان و دیکتاتوری بوده که حذف او از قدرت به همه ی این مشکلاتی که در حال حاضر دامن عراق و مردمش را گرفته می ارزیده و علیرغم اینکه هیچگونه سلاح کشتار جمعی؛ از آن نوع که ادعا میشد، در عراق یافت نشد، اشغال عراق کاری اشتباه نبوده است. این فیلم کوتاه مستند (که کیفیت چندان جالب تکنیکی هم ندارد) از مراسم اعدام صدام، که حاصل همکاری چند وسیله ارتباط جمعی جهانی جدید بود، بسیاری از این تلاشها را خنثی کرد.

2- "تئوری مولف" و تئوری " برداشت مخاطبان"؛
"مخاطب فعال و نه کارپذیر"
اگرچه هنوز اعلام نشده که این فیلم کوتاه مستند را چه کسی " ساخته" و به بیرون داده، اما با توجه به اطلاعات موجود میتوان تا حدودی حدس زد که سازنده فیلم چه کسی بوده و با چه منظوری این کار را کرده است. اینکه از واژه "سازنده" برای این فیلم استفاده میکنم به این دلیل است که فیلمبردار به تنهایی همه ی کارهای یک "فیلمساز" را در این فیلم انجام داده است. از کارگردانی گرفته تا بقیه کارهای صحنه شامل فیلمبرداری و صدا برداری همه تحت نظر او بوده و او خودش همه کارها را آنطور که خواسته و امکانش را داشته انجام داده است.
با توجه به محدودیتهایی که برای شرکت در این مراسم و همراه داشتن تلفن همراه موجود بوده به نظر میرسد که "سازنده" فیلم یکی از مقامات دولتی بوده و با احتمال زیاد از گروه حامیان و همکاران نخست وزیر عراق بوده است. بنابراین با احتمال قریب به یقین برخی از اهداف او از ساختن این فیلم؛ که بعید نیست که با تصویب قبلی نخست وزیر و مشاور امنیتی او انجام شده، این بوده است که:
- با نشان دادن آن به نیروهای مسلح غیر نظامی - که گویا تعدادی از همانها عمل اعدام را هم انجام داده اند و سپس بر روی جنازه صدام رقصیده اند - و همچنین به شیعیان طرفدار مقتدا صدر و رژیم آخوندی ایران، روحیه آنها را در ادامه تلاشهاشان برای از میدان بدر کردن سنی ها و طرفداران صدام حسین و ادامه کارهای تروریستی شان در حمایت از سیاستهای ملاهای ایران تشویق کند.
- ضمنا میخواسته اند به بقیه مردم دنیا و بخصوص مردم کشورهای عربی بگویند که کار صدام تمام شد و بهتر است او را به عنوان دیکتاتوری که به سزای اعمالش رسید به فراموشی بسپارند.
- به علاوه در صورتی که صدام حسین در لحظه اعدام از خود ضعف نشان بدهد، از این فیلم برای سرکوفت زدن به هواداران صدام و نیروهای مقاوم سنی استفاده کنند.
سازنده فیلم تقریبا مطمئن بوده که با ارسال سریع فیلم به بیرون و پخش گسترده آن، هدفی که از ساختن فیلم دنبال میکرده حاصل خواهد شد. اما علیرغم این خواسته و میل "فیلمساز"، مخاطبین نتیجه دیگری از این فیلم گرفتند و برداشت دیگری از آن کردند. این موضوع بیانگر این واقعیت است که "مخاطبین" همواره در اختیار "مولفین" نیستند تا هرچه میل دارند به آنها بقبولانند. این واقعیت که؛ ذهن "مخاطبین" همچون کاغذ سپیدی در اختیار مولف نیست تا هرچه بخواهد روی آن بنویسد. مخاطب ذهنی فعال دارد و از هر "اثر"، براساس ذهنیتها و دانش قبلی خود، برداشت خود را خواهد داشت. و در این میان روشنفکران طرفدار حقوق بشر و دموکراسی فرصت خواهند یافت تا با مقاصد شوم زورگویان و امپریالیستها مقابله کنند.

به گمان نگارنده، این فیلم در تاریخ فیلمسازی مستند برای همیشه ماندگار خواهد بود و در باره جنبه های مختلف "فیلمی" و تاثیرات گوناگون "تبلیغاتی" آن بسیار بحث خواهد شد. همانطور که فیلم کوتاه ترور کندی ماند و تا به حال در کلاسهای درس فیلمسازی مستند در دانشگاههای مختلف، هزاران ساعت در باره محتوا و تاثیرات و جنبه های مختلف "فیلمی" و "تبلیغاتی" اش بحث شده است.

دوشنبه، دی ۱۱، ۱۳۸۵

سوال و گفتگو



اول ژانویه 2007

سوال بیستم. صفحه ی بحث و جدل سایت طلیعه سپیده دمان.
www.talieh-sepidedaman.com/


با آرزوی اینکه سال 2007، سال سرنگونی رژیم فاشیستی مذهبی ملاها باشد.

روز شنبه 30 دسامبر صدام حسین رئیس جمهور سابق عراق توسط دولت حاکم بدار آویخته شد. سرنوشتی که از روز دستگیریش محتمل مینمود. اعدام صدام حسین به شیوه حلق آویز در روز عید قربان ( روزی که علی الاصول و بر اساس سنتهای اسلامی، باید روز بخشش و مدارا و رحمت باشد و در این روز معمولا" زندانيها اعدام نشده و بلکه عفو ميشوند) و همچنین در آستانه جشنهای سال جدید مسیحی (که اینهم خود باید نشانه ای از عفو را به همراه داشته باشد) انجام شد. این اعدام، فراتر از اجرای یک حکم قضائی، باز گو کننده یک منش، طرز فکر وراه و رسمی است که میتوان آنرا ایدئولوژی " مرگ و وحشت" نامید و یکی از سودبرندگانش همانا ملاهای حاکم بر ایران هستند. قضاوت در مورد صدام حسین وآنچه او بدرست یا اشتباه در مورد عراق انجام داد، به مردم این کشور مربوط است. بی شک تاریخ؛ که گواهی بیرحم و صریح است، در مورد او نیز قضاوت خواهد کرد.
بسیاری معتقدند که این اعدام، یک اعدام سیاسی بود. امریکایی ها در زمان دستگیری، او را اسیر جنگی خواندند و طبق قوانین بین المللی محاکمه او میبایست توسط دولتهای اشغالگر، یعنی خود امریکا و انگلیس صورت میگرفت، اما بعدها به خاطر مصلحت سیاسی شان او را برای محاکمه به دولت عراق تحویل دادند. نکته جالب دیگر اینکه رفتار امریکایی ها در کشور دیگری در همین خاور میانه درست صد وهشتاد درجه با این رفتار متفاوت است. یعنی همان سیاست یک بام و دو هوا. امريکائيها دولت لبنان را دولتی قانوني ميشناسند که بر کشور لبنان تسلط کامل دارد، با اینحال اصرار دارند که محاکمه قاتلين رفيق حريری می بایستی در دادگاهی بين المللي انجام شود و نه درسیستم قضایی لبنان. اما در حاليکه خودشان درواقع همه کاره ی عراق هستند، محاکمه و مجازات صدام حسین را به حکومت عراق واگذار کردند. حکم اعدام را هم نخست وزير شيعه عراق امضاء کرد. آنهم با چنان عجله ای که شک هر ناظر بیطرفی را برمی انگیزد.
در باره اشتباهات صدام حسین و نقش او در اوضاع منطقه خاورمیانه و جهان عرب، تفسیرهای فراوان بعمل آمده و خواهد آمد. شاید بزرگترین اشتباه او حمله به ایران بود که منجر به جنگ هشت ساله شد. این جنگ علیرغم داشتن خسارات فراوان جانی و مالی برای مردم عراق و ایران، به گفته خمینی برای رژیم ولایت فقیه "مایه رحمت" شد. اشتباه بزرگ دیگر صدام حسین حمله و اشغال کویت بود که در واقع همین اشتباه بود که در نهایت باعث سرنگونی اش شد. این حمله نیز برای ملاهای حاکم بر ایران دستاوردهای زیادی داشت. کما اینکه اعدام صدام حسین قبل از هرکس به نفع رژیم ملاهاست بطوریکه رفسنجانی بلافاصله آنرا "نمونه بارز تحقق وعده های الهی" خوانده است.
از آنجا که که صدام حسین در دوران حکومت و حیات سیاسی اش بویژه پس از برقراری رژیم خمینی، تاثیرات شگرفی بر اوضاع ایران داشته است؛ بدون شک مرگ او نیزدر این رابطه بی تاثیر نخواهد بود.
به گفته مفسران، بر سر اعدام سریع و ناگهانی صدام حسین توافقاتی از جمله در مورد مسئله حمله شیمیائی به حلبچه با حکومت ایران صورت گرفته است تا بدین ترتیب از افشای حقایق در این مورد جلوگیری شود.
نظرتان را در مورد صدام حسین و اعدام او بدهید. و اینکه آیا فکر میکنید به این زودیها حقایق در باره دوران حکومت و کارهای او آشکار خواهند شد؟