سی و چندسال است که طنز و چيزهاي ديگر از جمله نمايشنمامه طنز مي نويسم.در همه اين مدت همراه شوراي ملي مقاومت بوده ام زيرا معتقدم رژيم آخوندي بايد در تماميتش سرنگون شود و يک جمهوري سکولار سر کار بيايد

یکشنبه، اسفند ۰۶، ۱۳۸۵

آيت اله بي بي سي



حسین پویا
25 فوریه 2007
مصاحبه بی بی سی با احمدی نژاد
قسمت سوم
خبرنگار:
با تشکر برای ادامه مصاحبه. اما آقا این که نمیشه که!! ما خودمون را واسه ی شما جر میدیم اونوقت شما هی حرفای الکی و ضد و نقیض میزنید و همه چی رو بهم میریزید. یک کم خودتون رو جمع و جور کنید آقاجان. به قول حضرت امام راحل آدم بشید.

احمدی:
حاج آقا میبخشید ها!! اما این که سوال نبود هیچ، پرسش هم نبود. شما قراره سوال و مصاحبه بکنید.

خبرنگار:
سوال نبود؟ چرا نبود؟ لحن صحبت سوالی بود. معنی حرف حضرت امام خودش سوالیه. منظور اینه که لاکن نمیخواهید آدم بشید؟

احمدی:
خوب بله. حالا شد یه چیزی. اما اولش شما بفرمایید که از کجا فهمیدید که آمریکا قراره به ما حمله کنه؟ و چرا اصولا این موضوع رو بجای اینکه خصوصی به ما خبر بدید، توی بوق کردید؟

خبرنگار:
مثل اینکه من خبرنگارم و قراره من از شما سوال کنم. حالا جواب سوال اول چی شد؟

احمدی:
اولا که وقتی سوال سخت میکنید حاج آقا، نباس انتظار جواب داشته باشید. مگه من فیثاغورثم. ما گفتیم پرفسوریم اما نه دیگه تا این حد. دوما غریبه که اینجا نیس. خودمونیم و خودمون. مصاحبه یه چیزه، مسائل مملکتی ما یه چیز دیگه. اگه درست راهنمایی نکنید و من بازم خیط کنم، گناهش گردن خودتونه ها! قرار ما با برادر جک استرا این نبود. حالا بفرماین ما چیکار کردیم که شما عصبانی شدین حاج آقا؟

خبرنگار:
دیگه قراره چیکار کنین. فقط مونده که یه موشک بزنین وسط اسرائیل و همه کاسه و کوزه ها رو بهم بریزید. هم خودتون رو بدبخت کنید و هم مارو. حرف من را قبول نداری بزار برات از قول مجاهدین انقلاب اسلامی خودتون بخونم. اینا گفتن کارایی که شما کردین و مملکت رو به لبه پرتگاه کشوندین عبارتست از:
"طرح شعارهای تحريك‌آميز، نظير تأكيد غيرمستقيم بر ناامن شدن سراسر جهان در صورت برخورد با ايران. برگزاری كنفرانس رسمی برای نفی هولوكاست. تهديد غيرمستقيم دولت‌های منطقه و نزديك‌تر كردن عملی آنها به آمريكا. تظاهر به حضور فعال در حوادث لبنان، فلسطين و عراق و ....."

احمدی:
این حرفا رو اونا زدن؟ عجب نامردائین ها! منافق واقعی اینا هستن حاج آقا! اولا که ما تظاهر به حضور فعال در حوادث لبنان و فلسطین و عراق نکردیم و بلکه خیلی هم حضورمون واقعی بوده. خر خودشونن. دوما مگه وقتی خاتمی رئیس جمهور بود و اونا سر کار بودن ما توی لبنان و فلسطین نبودیم؟ یا این طرحهای تولید سلاح هسته ای برای مقاصد صلح آمیز و احداث تاسیسات غنی سازی در دست اجرا نبود؟ تف به هرچی نامرده.

خبرنگار:
صد دفعه به شما گفتیم که شما دنبال تولید سلاح هسته ای نیستین. بازم جنابعالی میگی طرح تولید سلاح هسته ای؟

احمدی:
سوال خوبی رو مطرح کردید حاج آقا...

خبرنگار:
سوال چیه مرد حسابی. اعتراض کردم. منظورم اینه که نباید بگید. نه اینجا و نه هیچ جای دیگه. نه سرکار و نه هیچ کس دیگه. وگرنه ماهم دیگه کاری از دستمون ساخته نیس. می فهمی چی میگم؟

احمدی:
اختیار دارین حاج آقا. مثل اینکه ما پرفسوریم ها! حالا این نامردا از پشت خنجر میزنن تقصیر ما چیه؟ به جان مادرم همه ش تقصیر منافقینه. این طرحهای هسته ای رو اونا لو دادن. شما هم که سرشون رو زیر آب نمیکنید.

خبرنگار:
خوب نزارید لو بدن آقا. گفتید ما دست و بالشون رو ببندیم که بستیم. هر یک روز در میون هم که یه مش رجبی یا ننه قمری رو ورمیداریم میاریم توی رادیوی فارسی بی بی سی و اینا رو درازشون میکنیم. بیشتر از این از ما ساخته نیست. ما که نمیتونیم توی خیابونای لندن جرثقیل راه بندازیم و روزی چندتاشون رو دار بزنیم.

احمدی:
اهه!! نمیتونید؟ پس چرا ما میتونیم حاج آقا؟

خبرنگار:
برای اینکه شما با همین کاراتون مارا بدبخت کردید. برای اینکه آیت اله های شما مدل پونصد سال پیشن. باید تولیدات جدید وارد کنید. از انگلستان.

احمدی:
حاج آقا شوما هم که حرفای اصلاح طلبا رو میزنین! مگه آیت اله هم مدل جدید و قدیم داره؟

خبرنگار:
آره پرفسور. داره. چه جورم داره. ما خودم دائما مدلمون رو "آپ دیت" میکنیم. شما هم باید همه اعضای شورای نگهبان و خبرگان و غیره را بفرستید انگلیس "آپ دیت" بشن. عجب مصاحبه ای شد این یکی! فکر کنم بهتره اینو فقط توی جلسات خصوصی پخش کنیم. این از بی بی سی پخش بشه از فرداش باید دیگه رسما جواب مسائل شرعی حزب اله رو بدیم.

احمدی:
خوب چه عیب داره حاج آقا؟ حزب اله مگه آدم نیست؟ ما هرچی داریم از حزب اله داریم.

خبرنگار:
فکر نکنم اینطور باشه برادر!! شما هرچی دارید یا از سهم امام و خمس و ذکات نفته یا از رشوه و حق وحساب. حزب اله هم خودش از همونجا تغذیه میشه. درست میگم؟

احمدی:
مسئله مهمی رو مطرح کردید. راست میگید حاج آقا. حق با شماست.

خبرنگار:
اینی که گفتم هرچی دارید یا از خمس و ذکات نفته یا از رشوه و حق و حساب رو تصدیق میکنی؟

احمدی:
نخیر. اونیکه فرمودید بهتره این مصاحبه فقط در جلسات خصوصی پخش بشه. آخه اگه آقا بفهمن من این حرفا رو زدم ممکنه تنبیهم کنن.

خبرنگار:
نگران نباش. آقا بهتر از تو برای رئیس جمهور کردن گیر نمیاره. ما هم خیلی دلمون نمیخواد سرکار عوض بشین. هرچی کمتر تغییرات باشه جو آرامتره. مگه اینکه آقا خودش بخواد کنار بره و مثلا آقای دکتر خاتمی یا آیت اله رفسنجانی بشن رهبر. در این صورت ما پشتیبانی می کنیم.

احمدی:
خدا نکنه آقا برن کنار. اصلا اینم شد حرف و مصاحبه. من عصبانی شدم! اگه جزو آیات عظام نبودید میدادم رویتان رو کم کنن. تحویل قاضی مرتضوی میدادمتان.

خبرنگار:
قاضی مرتضوی فقط زورش به آدما بیدفاع میرسه. وگرنه هیچ پخی نیست. میخوای کلکش رو بکنیم؟

احمدی:
نه بابا شوخی کردم به جان مادرم. ما مخلص شومائیم حاج آقا.

خبرنگار:
حالا از این مردک بگذریم. این موضوع ترمز قطار هسته ای چیه؟

احمدی:
واله آقا گفتن بگیم ما ترمز قطار هسته ای رو دور انداختیم. ماهم گفتیم. ماکه ازخودمون نگفتیم. شما برید به خودش بگید.

خبرنگار:
آقا بیخود کردن با شما. مگه قطار باباتونه که هرکاری خواستید بکنید؟ از اولش جک استرا به شما حالی کرد که این قطار صاحب داره. بلایی بر سرتون میاد که از قطار بپرید بیرون. ما ...

احمدی:
عصبانی نشید حاج آقا!! درسش میکنیم. الکی گفتم!! ترمزش رو که دور ننداختیم. به جان مادرم گذاشتیمش زیر صندلی راننده. مثل اینکه شوما خسته شدید. اگه اجازه بدین بقیه مصاحبه رو بذاریم برای بعد................

برای دیدن نوشته های حسین پویا به وبلاگ زیر مراجعه کنید
http://hosseinpooya.blogspot.com/



یکشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۵

احمدي نژاد و سعيد امامي




حسین پویا
17 فوریه 2007

سرنوشت سعید امامی در انتظار احمدی نژاد

اخیرا سایت بازتاب، متعلق به پاسدار محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران و از مقامات با ریش اما بدون عمامه رژیم، "به درخواست گسترده بینندگان بازتاب"!!، دست به انتشار سخنرانی سعید امامی (معاون وزارت اطلاعات در دروره ریاست جمهوری رفسنجانی و وزارت آخوند فلاحیان) در دانشگاه همدان کرده است. به گفته بازتاب در این سخنان که
"بخش‌هايي از آن در دهه 70 مطبوعات منتشر شده بود... معاون وقت امنيت وزارت اطلاعات، نكات مهمي را درباره ارتباط تشكيلاتي دستگاه امنيتي يكي از سه كشور اروپايي با سازمان مجاهدين خلق در زمان صدام افشا مي‌كند.. بخش ديگري از اين جلسه سخنراني و پرسش و پاسخ، به ديدگاه‌هاي فرهنگي و سياسي سعيد امامي اختصاص دارد كه وي در اين بخش، ضمن مخالفت صريح با برخوردهاي فيزيكي با عناصر فرهنگي و غيرنظامي، از حركت‌هاي نسنجيده به اسم امر به معروف و نهي از منكر نيز انتقاد مي‌كند."
اینکه بینندگاه بازتاب چرا و چگونه در شرایطی که مسائلی نظیر تولید سلاح هسته ای و دخالتهای تروریستی در عراق به معضل شماره یک رژیم تبدیل شده و سران رژیم به شدت نگران آینده و سرنوشت خود و نظامشان هستند، درخواست پخش این سخنرانی را کرده اند، موضوعی است که بازتاب به آن اشاره ای نکرده است. اما با توجه به توضیحات سایت بازتاب در باره اهمیت این سخنرانی و نکات مهمی که در آن وجود دارد میتوان گمانه زنی های گوناگونی در باره علت پخش آن به عمل آورد.
قبل از ورود به هریک از این گمانه ها خوبست به محتوای این سخنرانی نظری کوتاه افکنده شود. در این سخنرانی و پرسش و پاسخ، سعید امامی معاون وزارت اطلاعات رژیم آخوندی در زمان آخوند فلاحیان، با همان ژست و لحن کلام مقام امنیتی شاه (پرویز ثابتی)، و از موضع بالا ادعاهایی را در باره سازمان مجاهدین و امنیت کشور کرده است که بعدا اکثر آنها توسط خود مقامات و وابستگان به رژیم تکذیب شده اند. شنیدن خالی بندیهای سعید امامی در این سخنرانی و پرسش و پاسخ، به قول معروف مرغ پخته را هم به خنده می اندازد. بخصوص حالا که واقعیت اغلب آن داستان سازی ها و دروغگویی ها رو شده است. سعید امامی در همین سخنرانی یک بار دیگر بمب گذاری در حرم امام رضا و کشتار کشیشان مسیحی مخالف نظام را به مجاهدین نسبت داده و توضیحاتی هم در باره اینکه چه کسانی و چگونه این کارها را کرده اند داده است. البته مدتی بعد از این سخنرانی، با رو شدن بخشی از جنایات وزارت اطلاعات رژیم و داستان قتلهای زنجیره ای، همین مقام امنیتی (و تعدادی از زیر دستانش) به عنوان "قربانی و پیشمرگ" مقامات اصلی رژیم دستگیر و وادار به خوردن داروی نظافت و خود کشی میشود. از دیگر اطلاعاتی که پس از مرگ سعید اسلامی افشاء شد این بود که بمب گذاری حرم امام رضا و کشتار کشیشان مسیحی توسط عوامل وزارت اطلاعات و با نظارت همین سعیدخان انجام شده است. همچنین او در این سخنرانی مراتب ارادت خودش را به "امام خامنه ای" و بقیه دایناسورهای رژیم بارها بیان کرده و هنگام نام بردن از خامنه ای از دانشجویان طلب صلوات می کند. این بیان ارادت آنچنان خالصانه است که شنونده هرگز تصور نمی کند که روزی خامنه ای و آن آخوندهای دیگر چنان سرنوشتی را برای آن مرید احمق و جنایتکارشان رقم بزنند.
اما از جمله علتهایی که برای پخش این سخنرانی در شرایط فعلی میتوان برشمرد ترغیب مزدوران رژیم به آوردن فشار بیشتر بر سازمان مجاهدین در عراق است. در شرایطی که سازمان مجاهدین با تمام توان تلاش میکند که نام خود را از لیست تروریستی کشورهای اروپایی و امریکا خارج کند و پناهندگی سیاسی اعضایش در شهر اشرف در عراق را به اثبات برساند، و در شرایطی که مزدوران عراقی رژیم در عراق تلاش می کنند که امریکایی ها را برای اخراج مجاهدین از عراق زیر فشار بگذارند؛ انجام اینگونه اقدامات تبلیغاتی و تکرار همان دروغهای سعید امامی، بدون اشاره به افشاء شدن و دروغ بودنشان، میتواند به قصد ازدیاد فشار به سازمان مجاهدین برای خروج از عراق باشد.
در همین راستا بد نیست به گفته ها و نوشته های مزدوران ایرانی وزارت اطلاعات رژیم نیز اشاره بشود. یکی از این مزدوران در نوشته ای که در سایتهای مزدوران پخش شده ادعا کرده است که در یکی از نشست های ایدئولوژیک آقای مسعود رجوی در عراق حضور داشته است و:
" آن روز رجوی به همرای خود 3 تا چمدان بزرگ را به نشست آورد که این چمدانها پر از اسناد و اطلاعات و نقشه های بود که در دوران جنگ ایران و عراق به صاحب خانه شان به صدام داده بودند و می گفت: این آدرسها را ما به عراقی ها دادیم که اهداف داخل کشور را بزنند. او بر روی سن مفتخرانه قدم می زد و گردنش را جلو می آورد می گفت: آره آره ما این اطلاعات را به صاحب خانه دادیم که هدفهای داخل را بمباران کنند. رجوی با صرف وقت بسیار زیاد تک تک آنها را با نقشه و جزئیات برای جمع تشریح کرد که چگونه به صاحب خانه خدمت می کردند. رجوی گفت: از اینکه امروز تک تک این اطلاعات را برای شما تشریح می کنم، بخاطر این است که دیگر ما جدا شده نداریم و همه شما خودی هستید."
این داستان "سه چمدان" را قبلا نیز چندبار مزدوران دیگر مورد اشاره قرار داده اند با این تفاوت که در نوشته های آنها این "سه چمدان" پر از کتابهایی بوده است که مزدوران وزارت اطلاعات علیه سازمان مجاهدین نوشته و در خارج پخش کرده و به این وسیله برای سازمان مجاهدین مشکلات زیادی درست کرده اند. هدف آقای رجوی نیز ؛ به ادعای آنها، از نشان دادن محتویات آن "سه چمدان" این بوده که به مجاهدین حاضر در نشست بگویدکه اگر روزی مبارزات مجاهدین در سرنگونی رژیم آخوندی به نتیجه نرسد مقصر اصلی نویسندگان این کتابها هستند و مجاهدین می بایستی از آنها انتقام بگیرند. حالا چرا وزارت اطلاعات تصمیم به تعویض محتویات "سه چمدان" مزبور گرفته و "سه چمدان" را پر از اسناد و اطلاعات و نقشه هایی کرده که به ادعای این یکی مزدور وزارت اطلاعات "در دوران جنگ ایران و عراق به صاحب خانه شان به صدام داده بودند" نیز به نظر میرسد به همان دلیلی باشد که سایت بازتاب دست به پخش سخنان سعید امامی زده است.
یکی دیگر از علتهایی که برای پخش سخنان سعید امامی، با توجه به لحن کلام و محتویات آن میتوان برشمرد این است که پاسدار رضایی میخواهد به این وسیله به پاسدار احمدی نژاد هشدار بدهد که مواظب باشد که به سرنوشت سعید امامی دچار نشود. برای اکثر ایرانیان و غیر ایرانیانی که داستان سعید امامی و قتلهای زنجیره ای را دنبال کرده اند مسلم شده است که همه این جنایات به دستور مقامات اصلی رژیم یعنی خامنه ای و رفسنجانی (که در آن زمان رئیس جمهور بوده است) وفلاحیان وزیر اطلاعات وقت انجام شده و سعید امامی فقط یک مهره اجرایی بوده است. نظیر داستان جنایت رستوران میکونوس در آلمان که در نهایت امر دادگاه آلمان آمران جنایت را نیز مشخص نمود و برعلیه آنها حکم بازداشت بین المللی صادر کرد. فتوای همه آن قتلها و جنایات نیز توسط آخوندهای درجه اول نظام داده شده است. بنابراین دستگیری و کشتن سعید امامی چیزی جز یک طرفند لورفته برای از زیر تیغ به در بردن مسئولین اصلی این جنایات نبوده است. بدون شک اگر سعید امامی زنده می ماند و محاکمه میشد پرده از رازهای وحشتناک دیگری نیز برمیداشت. اما با کشتن او؛ آخوندهای حاکم هم جلوی برملاشدن بخش دیگری از جنایاتشان را گرفتند و هم همه مسئولیتها را به گردن او و چند مامور زیر دست او انداخنتد. بنابراین در شرایط فعلی نیز که مسئله تولید سلاح هسته ای و دخالتهای جنایتکارانه رژیم در عراق دارد به طناب دار آخوندهای حاکم تبدیل میشود، ممکن است که پاسدار احمدی نژاد نیز به "قربانی و پیشمرگ" این داستان تبدیل شود و آخوندهای درجه اول نظام، از جمله خامنه ای و رفسنجانی تصمیم بگیرند که وی را قربانی کنند. پاسدار محسن رضایی ممکن است که به این وسیله خواسته است به احمدی نژاد هشدار بدهد و او را از دچار شدن به سرنوشت سعید امامی بترساند.

برای مطالعه دیگر نوشته های حسین پویا به وبلاگ زیر مراجعه کنید
http://hosseinpooya.blogspot.com/


پنجشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۵

ادامه مصاحبه هاي بي بي سي



حسین پویا
14 فوریه 2007

مصاحبه بی بی سی با احمدی نژاد
قسمت دوم

خبرنگار – آقای پروفسور احمدی نژاد از اینکه دوباره به من وقت برای مصاحبه دادید متشکرم. اجازه میدهید که بخش دوم مصاحبه را شروع کنیم؟
احمدی – اختیار دارید حاج آقا. اجازه ما هم دست شماست. اما قبل از اینکه شما سوالی بفرمایید، بنده چند سوال شرعی دارم که از حضور شما استفتاء کنم.
خبرنگار – بفرمایید که چرا سوالات شرعی تان را از "آقا" نمی پرسید؟
احمدی – آخه ایشون ولی فقیه هستن، مرجع تقلید که نیستن. اما جنابعالی سالهاست که سابقه مرجع تقلید بودن دارید. ما وجوهاتمان را هم که به شما..
خبرنگار – ایدکم اله انشاء اله. وارد بحثهای مالی نشوید مومن. بفرمایید. ما همیشه در خدمت مومنین هستیم.
احمدی – سوال اولم اینست که اگر در خانه ای در شرایط اضطرار باشیم و تنگمان گرفته باشد و برای رفتن به مستراح نیاز به پوشیدن دمپایی داشته باشیم و چون عجله داریم دمپایی ها را لنگه به لنگه پوشیده باشیم و درموقع ورود به مستراح پای راستمان را که لنگه ی چپ دمپایی را پوشیده اول به داخل بگذاریم حکم شرعی اش چه میشود؟ آیا مشغول ذمبه میشویم؟
خبرنگار – منظورتان حتما مشمول ذمه است مومن. البته ارجح آن است که در شرایط اضطرار اصولا دمپایی نپوشیده شود و با پای لخت به مستراح بدویم تا مشکلی در انتخاب پا نداشته باشیم. والسلام علیکم. الاحقر بی بی سی.
احمدی – خیلی ممنون حاج آقا. و اما مسئله دوم. شخص مومن و متدینی به بنده مراجعه کرد و گفت که به دلیل اعتقادی که به ایمان و اخلاص بنده دارد نذر کرده است که خودکار مرا برای تبرک و گشایش در کاسبی اش از من بخرد. من گفتم که نیاز به خریدن نیست و میتواند مجانی خودکار را بردارد. اما آن مومن توضیح داد که ایشان جزو آندسته از مومنین است که معتقدند "دعا بی هدیه ندارد شفا". و از من خواهش کرد که بهای خودکار را دریافت کنم. من پذیرفتم و آن برادر مومن فرمود که چون این خودکار متعلق به یک خدمتگذار مکتب و ائمه است، ایشان حاضر است که بابت آن به انتخاب بنده یا چهار دستگاه آپارتمان پنج اطاقه در بالاترین طبقه برجی که اخیرا ساختمان آنرا تمام کرده، به نام بنده بکند و یا معادل قیمت آنها را که در حدود چهار و نیم میلیارد تومن میشود به من بدهد.
خبرنگار – مومن، پس سوال شما لابد این است که پول را قبول کنید و یا آپارتمان ها را بگیرید؟
احمدی – نخیر حاج آقا. من خودم چون میدونستم که قیمت اون چهار دستگاه آپارتمان بیشتر از این حرفاست و حداقلش شیش میلیارد تومنه و به علاوه در عرض یکسال کلی میره روش، به اون برادر دینی عرض کردم که خود آپارتمان ها را در ازاء خودکارم که به عقیده ایشان تبرک است قبول میکنم. ایشان هم خودکار را گرفته و دو روز بعد سند چهار دستگاه آپارتمان را همانطور که گفته بود به نام من کرد.
خبرنگار – مبارک است مومن. معامله حلال و زلالی است. نوش جان شما. وجوهاتش فراموش نشود انشاءاله. اما سوال شما چه شد؟
احمدی - حالا سوالم اینه که اگر من این آپارتمانها را به کسانی که درست نمیشناسمشان اجاره بدهم و مستاجرین در این خانه ها اعمال خلاف شرع از قبیل برگزاری مراسم لهو و لعب انجام بدهند، آیا من در نزد خداوند متعال مسئولم و یا خیر؟
خبرنگار – در این گونه موارد احوط آنست که در باره مستاجر تفحص و تجسس بشود و به کسانی اجاره بدهید که از نظر مذهبی و سیاسی قابل اعتماد باشند و اطلاعات شما را لو ندهند. علاوه بر آن، به اجاره دریافتی در این مورد خمس و وجوهات شرعیه هم تعلق میگیرد. والسلام علیکم و رحمه اله. الاحقر بی بی سی.
احمدی – حاج آقا چند دفه میگید الاحقر؟ یه بار کافی نیست؟
خبرنگار – خیر مومن. هر فتوایی یک الاحقر لازم دارد. شما در کار علما دخالت نکنید مومن.
احمدی – ببخشید حاج آقا. ممنون از راهنمایی تون حاج آقا. حالا شما سوالاتتون رو بفرمایید. اما نه!. اجازه بدهید یک سوال سیاسی هم بکنم. میتونید بفرمایید که این امریکایی های نامرد چی از جون ما میخوان؟
خبرنگار – اولش اینه که دست از ساختن بمب اتمی بردارید.
احمدی – اما آخه داشتن سلاح هسته ای حق مسلم ماست. تازه به جان مادرم ما مقاصد صلح طلبانه داریم.
خبرنگار – ولی شما تهدید کرده اید که اسرائیل را نابود کنید.
احمدی – من تهدید کردم؟ اینا شایعاته جون مادرم. اصلا یادم نمیاد این حرفا را زده باشم. ولی خوب اونم یه جور مقاصد صلح طلبانه است دیگه. حالا نمیشه شما یه جوری امریکایی ها رو راضی کنید که دست از سر ما بردارن؟ ما قول میدیم که راه ساختن سلاح هسته ای رو به هر کشوری که آمریکائیها بگن یاد بدیم. اینجوری راضی میشن؟
خبرنگار – بعید میدونم قبول کنند. شما باید از اولش اجازه نمیدادید که این منافقین اطلاعاتتون رو لو بدن. حتی در مورد مامورانتون در عراق هم سهل انگاری کردید و اطلاعاتتون لو رفت. خیلی بد شد که لیست کارمندانتون به دست منافقین افتاد.
احمدی – بابا کارمند کدومه. شما چرا این حرف رو میزنید؟ اصلا اینا کارمند ما نیستن که. حرف منو قبول ندارید از مقلد خودتون نوری زاده که ضمنا همبازی دوران کودکی امام خمینی هم بوده و مبسر کلاس ولی فقیه و آقای رفسنجانی هم بوده و شش ماه هم هم سلولی نلسون ماندلا در افریقای جنوبی بوده و جزو کسانی بوده که در رکاب آقای بزرگ در جنگ ممسنی شمشیر میزده، بپرسید. ایشان در نوشته ای فرموده است:
"باز مجاهدين وارد بازي خطرناكي شده اند... يعني مجاهدين باز در درگيريهاي عراق طرف شدند, يك فهرست بامزهيي را بيرون دادند كه من آّن را ديدم. اسم تمام مسئولان عراقي در آن هست. شما در اينترنت برويد بزنيد «عراقي گاورمنت», تمام وزارتخانههاي آن جا را براتون مي آورد. تا سطح معاون مدير كل هم اسامي را نوشته اند... شما هركدام مي توانيد يك ليستي درست كنيد. بعد مي گويند32هزار مأمور رژيم در عراق را ما فاش كرديم. درسته خيلي از اينها مأمور رژيم هستند, هيچ ترديدي نيست. شما مجلس اعلا و حزب الدعوه را ميبينيد معلومه اينها عوامل رژيم بودند...چيز طبيعي و روشني است. بعد آقاي سيدالمحدثين, وزير خارجه اينها, اين ليست را ميگيرد دستش مي آيند در كشور بلژيك كنفرانس مطبوعاتي32هزار عوامل رژيم را علام ميكند..."
توجه میفرمایید که این لیست اصلا اعتبار نداره. قبول ندارید خودتون به دکتر نوری زاده زنگ بزنید.
خبرنگار – اولا ایشان بیشتر مقلد شماست تا ما. یعنی شما خودتون به ایشون نگفته اید که اینا رو بگه؟
احمدی – نه به جان مادرم. باور کنید اگه من اصلا این آدم رو دیده باشم. اصلا من باهاش رابطه ندارم. درسه که ایشون با همه روسای جمهور کشورهای مختلف رفاقت نزدیک داره. اما خودتون میدونید که من بدون اجازه آقا آب نمیخورم.
خبرنگار – پس این داستان مزدور اجاره ای چیه؟ یعنی ایشان مزدور شما نیست؟
احمدی – اینا شایعاته جون مادرم. آخه آدمی به این اعتبار و اونهمه سابقه که عرض کردم میاد مزدور ما میشه؟ این آدم لب تر کنه بوش دویست هکتار از بهترین زمینای هالیود رو به اسمش میکنه. آخه یه زمانی پای گلف بوش بوده. البته کلینتون هم ازش خوشش میاد. اما ما بهش گفتیم به کلینتون نزدیک نشه چون حرف براش درمیارن. اونوقت یه همچون آدم مهمی میاد مزدور ما میشه؟ این آدم یه تلفن به آقا بزنه، منو از رئیس جمهوری برکنار میکنه. من که به شما دروغ نمیگم. از این آدم محترم تر و باشرف تر وجود نداره. یه چیزی میگم یه چیزی میشنوید.
خبرنگار – از شما چه پنهان که ما هم یک بار پول زیادی به ایشان پیشنهاد کردیم که با ما هم همکاری بکند. اما ایشان نپذیرفتند و پیغام دادند که "ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند". البته نفهمیدیم منظورش از "علی"، حضرت امام خامنه ای بود که ایشان بسیار ارادت دارند خدمتشان یا علی آقای فلاحیان.
احمدی – عجب. من فکر نمیکردم اینقدر با شرف باشه که پول شما را رد بکنه. آخه ایشان با پول اصلا شوخی نمیکنه. بگذریم. حالا نمیشه شما یه جوری به امریکایی ها حالی بکنید که این لیست منافقین چاخانه؟
خبرنگار – ما البته تلاشمون رو میکنیم. اما بعیده که بپذیرند. اینا مدرک هم رو کردن.
احمدی – بابا باور کنید که این حرفا از بیخ دروغه. به جان شما، به جان خود نوریزاده دروغ نمیگم.
خبرنگار – حالا دیگه کار از کار گذشته. مواظب باشید که از این به بعد اینا مدرک جدیدی رو نکنن.
احمدی – یعنی شما نمیتونید جلوی اینا رو بگیرید؟
خبرنگار - ما فقط تلاش می کنیم اسم اینا رو از توی لیست در نیاریم. میتونیم علیه شون حرف بزنیم. ما که دیگه نمیتونیم اینا رو بمباران کنیم. دوران بمباران گذشت و اینها جان سالم بدر بردند. البته ما زورمان را زدیم اما نشد.
احمدی – سوالاتتون زیاد شد حاج آقا. اگر موافقید بقیه مصاحبه را بگذارید برای بعد از ناهار.
خبرنگار – از جوابهای روشنگرانه ای که دادید متشکرم. بقیه سوالاتم را میگذارم برای بعد. از وقتی هم که به من دادید بسیار متشکرم.




سه‌شنبه، بهمن ۱۷، ۱۳۸۵

مصاحبه هاي بي بي سي



حسین پویا
6 فوریه 2007

مصاحبه های بی بی سی با احمدی نژاد
به مناسبت سالگرد انقلاب

مصاحبه اول
خبرنگار – شنوندگان عزیز رادیوی فارسی بی بی سی، خوشحالم به اطلاعتون برسونم که به دنبال تماسهای که ما با مقامات جمهوری اسلامی داشتیم، توانستیم موافقت رهبر جمهوری اسلامی را برای یک سری مصاحبه هفتگی با بسیجی دلخسته و نورانی آقای احمدی نژاد، به مناسبت سالگرد انقلاب پرشکوه اسلامی بگیریم. در خدمت آقای رئیس جمهور هستیم برای اولین مصاحبه.
جناب احمدی نژاد ممنون از اینکه دعوت ما را برای این مصاحبه های هفتگلی پذیرفتید.

احمدی – اختیار دارید حاج آقا. ما نوکر شما هستیم. آخه ما از همون بچگی مون به آیات عظام ارادت داشتیم. البته یه خواهش کوچیک دارم. واسه خاطر امت حزب اله بی زحمت مارو که صدا می کنید هم دکتر بگین و هم پرفسور. آخه ما به بسیجیا گفتیم دکتر و پرفسوریم. شما هم که بگین دیگه هم تاکید میشه و هم تایید میشه.

خبرنگار – با کمال معذرت جناب پروفسور احمدی اولین سوالم اینه که این روزها شایعه شده که شما در جریان فعالیتهای انتخاباتی تون قولی در مورد بردن پول نفت به سر سفره مردم دادید. همانطور که عرض کردم این یک شایعه است وگرنه تا اونجا که ما میدونیم شما چنین قولی ندادید. درست میگم؟

احمدی – اولا ما اون قول را در واقع دادیم حاج آقا. دوما البته اون قول را بر اساس سیره مقدس امام خمینی دادیم. ایشان هم وقتی داشتن تشریف میاوردند قول دادند که به مردم نان و آب و برق و اتوبوس و گاز مجانی بدن.

خبرنگار – بله واقعا مهمه که مردم بفمند که این مسئله قول دادن کاملا شرعیه و ربطی به مسئله نفت و پول و سفره ندارد. درواقع امر جنابعالی از حضرت امام خمینی تقلید کرده اید.

احمدی – راس میگی ها. پس این روزنامه های خودمون چرا این چیزا سرشون نمیشه؟

خبرنگار – واله چه عرض کنم. خوب اینها لابد از نظر شرعی هنوز بالغ نشده اند و سواد ژورنالیستی شون کم است.
دومین سوالم اینه که میشه بفرمایین که منبع اون نوری که در سازمان ملل دور سر شما پیدا شده بود چی بود؟ آیا ربطی به مسائل اتمی و اختراعات اخیر دانشمندان سپاه و این چیزا داشت و یا کلا مسئله یک مسئله ماوراء الطبیعه بود و بر میگشت به رابطه شما با عالم غیب؟

احمدی – واله عارضم به حضور شما که من این قضیه رو از عالیجناب جک استرای خودتون استفتاء کردم. ایشون سه تا صلوات فرستادن و فرمودن که اینا باید از آثار عبادات مستحبه باشه. ایشون فرمودن که نقل است از شیخ کافی و مرحوم مجلسی که عبادات مستحبه باعث میشه که یک اتصال نامرعی بین شخص مومن و منبع نور بهشت برقرار بشه و اون فرد در برخی مواقع در حوالی سرش وجود نور خاصی رو احساس کنه.


خبرنگار – با اینکه شما بارها تکرار فرموده اید که فعالیتهای اتمی شما برای ساختن سلاح هسته ای نیست و فقط استفاده های صلح آمیز از انرژی هسته ای را در نظر دارید باز هم مغرضین به شما تهمت بیجا میزنند. علتش فکر می کنید چیه؟

احمدی – اصلا من به اینا میگم گیرم که ما میخوایم بمب اتمی بسازیم، یعنی نمیشه که یک دولتی سلاح هسته ای رو برای استفاده صلح آمیز بسازه؟

خبرنگار – دم شما گرم جناب دکتر پروفسور. حقا که گل گفتید. مگه ما یا این کشورهای اروپایی که بمب اتم داریم تا حالا به کسی حمله اتمی کرده ایم؟

احمدی – عجب پس شما بمب اتم دارید؟ پس این عالیجناب استرا چرا به من نگفته بود که ما دیگه اینقدر توی خرج و دردسر نیفتیم. خوب یکی دوتا بمب اتم به ما بدید و قال قضیه رو بکنید. ما هم دست از غنی سازی برمیداریم. شما بی زحمت به دولت فخیمه بفرمایید که این داستان رو حل کنند.

خبرنگار – بله پیشنهاد خوبیه. من درخواست شما رو به بالا منتقل میکنم. چرا که نه. وقتی به همین سادگی میشه مسئله را حل کرد چرا هی پای سازمان ملل و شورای امنیت رو به میان بکشیم؟ اینها همه از آثار کارهای تروریستی آن گروه تروریست است. اینها غیر از دو بهم زنی کار دیگه ای ندارند. اصلا باید اسم اونها را در لیست سازمانهای دو بهم زن هم گذاشت.

احمدی – بابا دم شما گرم حاج آقا. شما چرا بیشتر اینجا تشریف نمیارین؟ این مصاحبه ها واقعا روشنگره.

خبرنگار – آیا فکر نمیکنید که به نفع نظام شما باشد که دولت عراق را که از خودتون هم هست زیر فشار بگذارید که مجاهدین را از عراق بیرون کنند زیرا اونا اونجا که هستن بیکار نیستن که. میرن از نیروهای مخالف شما حمایت میکنن و برای دولت حامی شما شاخ میشن؟

احمدی – بله در این مورد هم حق با شماست. کاملا حق باشماست. اما امریکایی ها تن نمیدن. شما اونا رو راضی کنید بقیه مسائل حله. اما بین خودمون بمونه، میگم مثل اینکه شما بیشتر از ما از مجاهدین بدتون میاد ها! نمیخواید بفرمایید دلیلش چیه حاج آقا؟

خبرنگار – ای آقا این که دیگه اظهر من الشمسه جناب پروفسور. ما دلمون برای مردم ایران میسوزه. مجاهدین با افشای اطلاعات اتمی شما به مردم ایران خیانت میکنن.

احمدی – نه بابا! دمتون خیلی گرم حاج آقا. نمیدونستم شما اینقدر به امت حزب اله علاقمندید.

خبرنگار – بحث کل مردم ایرانه آقا. "آخر مگر نه اينکه نفت سرمايه ای محدود و روبه تمام شدن است؟ مگر نه اينکه اساسا" استفاده از سوختهای فسيلي بدليل افزايش گازهای گلخانه ای و گرم شدن زمين بايد هر چه محدود و محدودتر گردد؟ و مگر نه اينکه بنفع شماست که از اين ماده حيات بخش، بايد هر چه کمتر به عنوان سوخت استفاده نموده و بايد بدنبال منابع ديگر سوختي باشید؟ و باز مگر نه اينکه در دنيای آينده نزديک، سوخت، يکي از مسائل اصلي و ريشه بحرانها و جنگها در جهان خواهد بود؟ و مگر نه اينکه سوخت اتمي با علم امروزه يکي از ارزانترين انواع توليد سوخت نسبت به ساير منابع و احتمالا" جايگزين اجباری سوختهای فسيلي است؟ و بازمگر نه اينکه ماده اصلي اين نوع از سوخت، اورانيم غني شده ميباشد و محک استقلال يک کشور در آينده، توليد مستقل اين ماده ميباشد؟ پس افشای توليد اين ماده و يا توانمندی ايران در توليد آن، از جانب شورای ملي مقاومت چه معني ای ميتواند داشته باشد؟ ايا منظور شورای ملي مقاومت از افشای توليد اورانيوم غني شده توسط ايران، افشای صنايعي است که ميتواند در آينده شما را مستقل سازد؟ و يا وابسته کند؟" (1)

احمدی – بازم دم شما گرم. چرا من همش در تعجبم که چرا خبرنگارای خودمون از این حرفا یاد نمیگیرن بزنن؟ اما میگم آخه مجاهدین میگن که ما، یعنی حکومت ولایت فقیه نماینده مردم ایران نیستیم و دنبال منافع خودمون و موندن در قدرت هستیم و از این چیزا.

خبرنگار – بیخود میگن آقا. مگه نه اینکه شما، یعنی شخص شما در یک انتخابات آزاد و دموکراتیک انتخاب شدید؟ مگر نه اینکه مردم ایران همیشه نشون دادن که اگر نه صددرصد اما اقلا نود درصدشون طرفدار شما و حکومت جمهوری اسلامی و ولایت فقیه هستن؟ مگه نه اینکه شما در این مدتی که حکومت رو به دست داشتید غیر از منافع مردم کار دیگه ای رو دنبال نکردید؟ اگه بحث معتاد و بیکار و تن فروشی و کارتن خوابی و از این جور حرفاست که ماهم توی انگلیس همه شو داریم. حالا شما خوب پنج میلیون معتاد دارید ما پنجاه هزار تا. چه فرق میکنه؟ شما ده بیست میلیون بیکار دارید، خوب ماهم یکی دو میلیون داریم. مسئله که سر عدد و رقم نیست. این حرفا مال ضد انقلابه. اینا بهانه است آقا.

احمدی – آقا دم شما هزار دفه گرم. حقا که آیا عظام هم آیات عظام انگلیسی. اما آخه.. بین خودمون بمونه ها... این ضد انقلاب میگه ما چرا این خرجی رو که برای مسائل اتمی میکنیم برای درست شدن وضع اقتصادی نمیکنیم. البته شماهم درس مییگید. اینا ضد انقلابن دیگه.

خبرنگار – ایدکم اله تعالی انشاءاله. اجازه بدین بریم سر سوال بعدی. عرض کنم که بدخواهان و دشمنان ملت ایران اخیرا شایعه کرده اند که آقا سرطانشان وخیم شده و ممکنه خدای نکرده رحلت بکنند. اینا فکر میکنند نظام اسلامی شما به فرد وابسته است. اینهمه آیت اله توی دنیا هست.

احمدی – اینها شایعات ضد انقلابه. همانطور که شما گفتید این حکومت به هیچ آیت الهی وابسته نیست. البته در مورد شما موضوع فرق میکنه. در جواب به این شایعات من همون شعار حزب اله رو میدم که "ما اهل کوفه نیستم علی تنها بماند. سرطان خامنه عامل وحدت ماست." راستش ما به دستور خود آقا ترتیبی دادیم که ایشون تعدادی تلفن همراه به خودشون ببندن که بعد از رحلت ایشون ما بتونیم در هر قسمت از بهشت که باشن باهاشون ارتباطمون رو برقرار کنیم و دستورات رو بگیریم. از این نظر نگرانی نیست.

خبرنگار – فکر نمیکنید بهتره که شایعات مریضی حضرت آقا را تکذیب کنید؟ به نفع شما نیست که دیگران از مریضی آقا و احتمالا مرگ ایشون با خبر بشن. ممکنه ضد انقلاب دست به یک تحرکاتی بزنه.

احمدی – راست میگید ها . چرا زودتر نگفتید؟ بنویسید ما سرطان آقا رو تکذیب می کنیم. بنویسید اصلا قرار هم نیست به همین زودی که ایشون فوت کردند ما تلفن همراه بهشون ببندیم و یا مراسم بگیریم.

خبرنگار – چشم جناب پروفسور. همه ش را مینویسم. ممنون از این مصاحبه و تا مصاحبه بعدی. والسلام علیکم و رحمت اله و برکاته. مرگ بر امریکا. مرگ بر شوروی. مرگ بر منافق تروریست.

---------------------------------------------------
(1) نقل از نوشته های یکی از مزدوران وزارت اطلاعات که البته میخواهدخودش را خیلی هم روشنفکر جا بزند.

برای دیدن نوشته های حسین پویا به وبلاگ زیر مراجعه کنید
http://hosseinpooya.blogspot.com/