سی و چندسال است که طنز و چيزهاي ديگر از جمله نمايشنمامه طنز مي نويسم.در همه اين مدت همراه شوراي ملي مقاومت بوده ام زيرا معتقدم رژيم آخوندي بايد در تماميتش سرنگون شود و يک جمهوري سکولار سر کار بيايد

جمعه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۳

نوحه ی دلواپسان سیدعلی


سوم خرداد 93

سیدعلی جان ما برات دلواپسیم
واسه ی اون گریه هات دلواپسیم

جام زهر هسته ای را می خوری
می کنی ناگه وفات دلواپسیم

جام زهر بی پدر را می خوری
عینهو نقل و نبات دلواپسیم

نیستی دلواپس از تاثیر زهر
می کشد مارا ادات دلواپسیم

آخرش این شیخِ روباه بنفش
می نماید کله پات دلواپسیم

گاه رنگت می پرد از اضطراب
گاه می لرزد صدات دلواپسیم

این ظریف لعنتی انگشتشو
می کند توی چشات دلواپسیم

خط قرمز هات گوزیده بر آب
بهر خط قرمزات دلواپسیم

گرچه ما را مژده داده جنتی
مستجابیده دعات دلواپسیم

سالها ما نان و ساندیس خورده ایم
پس برای سور و سات دلواپسیم

سیدعلی جان گول دولت را نخور
باش در فکر نجات دلواپسیم

دوشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۳

مصاحبه با ظریف. مذاکرات هسته ای وین



29 اردیبهشت 93


خبرنگار: به دنبال پیروزیهای رژیم جمهوری اسلامی در مذاکرت هسته ای وین که حاصل رهنمودهای مقام عظمای ولایت بوده است، مصاحبه ای داریم با حاج آقا ظریف، وزیر محترم خارجه... حاج آقا ظریف، می بخشیدها، اما بعضی از خبرگزاریها گفتن که مذاکرات وین با شکست روبرو شده.
ظریف: بیخود گفته هرکی گفته. ما باید ببینیم ولی فقیه چی میگه. چه ربطی به خبرگزاریها داره. شما قرار بود از بنده بخواهید که در باره موفقیتهامون توضیح بدم. خبرگزاریا هرچی گفتن به شما چه مربوطه.
 خبرنگار: ببخشید حاج آقا پس....
ظریف: حاج آقا چیه مرد حسابی؟ دکتر ظریف، یا وزیر محترم خارجه. مگر بنده چیم از احمدی نژاد کمتره؟
خبرنگار: ببخشید آقای دکتر لطفا به حول و قوه الهی در باره پیروزیها و دستاوردهای مذاکرات پیروزمندانه اخیر توضیح بفرمائید. ضمنا بفرمائید که با توجه به این موفقیت ها، تحریمها کی برداشته می شود؟
ظریف: اولا تحریم ها چه ربطی داره به مذاکرات؟ انگار که تبلیغات ضد انقلاب روی شما هم اثر کرده ها. دوما با درود به مقام عظمای ولایت باید عرض کنم که ما به همه انتظارات و خواسته هامون که میخواستیم و منظور نظر مقام عظما بوده رسیدیم و حالا در مرحله آخر کار یعنی نوشتن توافقات و موافقتنامه هستیم
خبرنگار: یعنی در همه مواردِ اختلاف، ما به خواسته هامون رسیدیم دیگه؟
ظریف: بله دیگه. بنده هم همین رو گفتم. چند دفعه تکرار کنم؟ فعلا تنها مورد اختلاف مسئله نوشتن توافقنامه است که به حول و قوه الهی اون هم بزودی حل میشه و همه چیز به خیر و خوشی تمام میشه.
خبرنگار: ولی خبرگزاری فرانسه گفته که پیشرفتی در کار نبوده.
ظریف: چرا بیخودی به یه چیزایی گیر میدی برادر من؟ اونا وزیر خارجه ن یا من؟ اونا توی جلسه بودن یا من؟
خبرنگار: خوب معلومه که شما آقای دکتر. اما میگن اگر توافقات انجام شده باشه،  نوشتن توافقنامه کار سختی نباید باشه
ظریف: اختیار دارید. نمی فهمید دیگه. برای همین شما شدید خبرنگار و بنده شدم وزیر. فکر می کنید همینطور زرتی میشه توافقنامه نوشت؟
خبرنگار: زرتش رو نمیدونم اما خوب آدم یک بار می نویسه و دوبار هم تصحیحش می کنه و منتشر می کنه دیگه.
ظریف: نخیر. سرمقاله روزنامه که نیست مومن. ما دو ماهه که داریم بحث می کنیم سر همین یه موضوع. کشکی که نیست.
خبرنگار: ممکنه لطفا به حول و قوه الهی مراحل توافق رو بفرمائید.
ظریف: روز اول ما از قول مقام عظما بهشون گفتیم که توافقنامه باید به حول و قوه الهی، عربی نوشته بشه، چون هم اسلامی بود و هم ایشون بهتر می توانستن بفهمن که معنای کلمات چیه.
خبرنگار: حق دارن. عربی مقام عظما واقعا حرف نداره. مخصوصا اون قدیما که خطبه می خوندن ما خیلی حال میکردیم.
ظریف: خوب ما هم همینو گفتیم. اما اونا قبول نکردن و گفتن چه ربطی به عربا داره. بعد ما مقام عظما را راضی کردیم و قرار شد که به فارسی بنویسن. بازم اونا قبول نکردن و گفتن ما شیش کشوریم و قطعنامه باید به زبان انگلیسی و یا زبان فرانسه نوشته بشه. وگرنه تحریم ها ادامه داره.
خبرنگار: واقعا میخواستن سر همین مسئله تحریمها ادامه پیدا کنه؟ عجب نامردائین ها. چه ربطی داره؟ تحریم چیکار داره به توافق هسته ای؟
ظریف: ماهم اولش فکر کردیم خالی می بندن. اما ناکسا هرچی بهشون التماس کردیم که فعلا تحریمها رو معلق کنن نشد. ما قبول نکردیم که قطعنامه انگلیس و فرانسه باشه. اصلا ممکن بود یه سری لغت سخت توش بذارن و معنیش برای ما خطرناک باشه. این غربیا رو که شما می شناسین. خلاصه. برگشتیم خدمت آقا. ایشون فرمودن باشه بگید که یک صفحه به فارسی باشه و یک صفحه به انگلیسی. بازم اونا قبول نکردن و فعلا داریم بحث می کنیم که یه خط به فارسی باشه و دوخط به انگلیسی. که امیدواریم به حول و قوه الهی این نتیجه هرچه زودتر حاصل بشه.
خبرنگار. یعنی همه مشکلات همین بوده.
ظریف: خوب بله. ما وظیفه مون حفظ کیان نظامه. شوخی که نداریم
خبرنگار: بقیه موارد که فرمودید حل شده، یعنی دیگه هیچ مشکلی نیست و مقام عظما از همه توافقات راضین؟ یعنی همه چیز همونطور پیش رفته که ایشون رهنمود دادن. همون پیروزیهای هسته ای؟
ظریف: تقریبا بله. آخه در علم سیاست خارجی گاهی یک ابهاماتی لازمه. وجود ابهامات کوچک لازمه سیاسته.
خبرنگار: پس یعنی یک ابهاماتی هنوز وجود داره؟
ظریف: ابهاماتی که خیلی ابهامات باشه که نه. ولی خوب یه موارد اختلاف کوچکی هست که امیدواریم اونا به خاطر رعایت حرمت مقام عظمای ولایت به خواسته ما تن بدن.
خبرنگار: چندتا ابهامات هست؟ تعدادش معلومه؟
ظریف: تعدادش دقیقا معلوم نیست. ده پونزده تایی میشه. ولی اهمیتی ندارن. یعنی در واقع خوراک هیئت ما هستند.  مهم پیشرفت مذاکراته که مقام عظما راضی هستن.
 خبرنگار: مثلا چه ابهامات کوچکی؟
ظریف: والله از بس این موارد کوچیک هستن من خیلی یادم نمیاد چی بودن.
خبرنگار: حالا جون مادرتون به خاطر گل روی مقام عظما یک کم زور به خودتون بیارید شاید یکی دوتا از این بی اهمیت ها یادتون بیاد و مصاحبه ما رو هم  معطر و منور کنید.
ظریف: آآآآآآآآآآآهااااااااا.... آها. یکی دو مورد کوچیک یادم اومد که محض خاطر شما میگم. مثلا اینکه اونا میگن که راکتور آب سنگین اراک باید بسته بشه. اما ما اولش گفتیم که نخیر. اما اونا زور آوردن. ما پیشنهاد کردیم که خوب یک هفته ما استفاده کنیم و یک هفته اونا. اونا گفتن که نمیخوان و باید بسته بشه. اینه که هنوز این مسئله در ابهامه.
خبرنگار: خوب بله این مسئله اصلا اهمیتی نداره. دیگه چی؟
 ظریف: دیگه اینکه اونا گفتن که غنی سازی نباشه. ما گفتیم که نمیشه و خواستیم که اقلا غنی سازی پنج در صدی داشته باشیم. اما اونا گفتن نمیشه و خلاصه در کش و قوسیم دیگه.
خبرنگار: مورد کوچیک دیگه ای نبود؟ مثلا تعداد سانتریفیوژها.
ظریف: تعدادش به اونا چه مربوطه؟ ما یک کشور اسلامی هستیم و هر چندتا دلمون بخواد سانتریفیوژ می سازیم و نصب می کنیم.
خبرنگار: ولی مگه سانتریفیوژها برای غنی سازی نیست. خوب هرچه بیشتر باشه غنی سازی بیشتر میشه دیگه
ظریف: آها! منظورتون از اون لحاظه؟
خبرنگار: خوب بله دیگه.
ظریف: راستش هنوز فرصت نشده که به توافقاتی در این زمینه برسیم. البته اونا میگن کلا تعطیل کنید. اما مقام عظما فرمودن اگه تعطیل کنیم جواب حزب اله رو چی بدیم. اینه که در این مورد هنوز داریم بحث می کنیم.
خبرنگار: حاج آقا ظریف  خیلی از توضیحات روشنگرانه تون در مورد توافقات و پیروزیهای ما در مذاکرات هسته ای مچکریم.


یکشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۹۳

خاطرات مقام عظما. قسمت چهارم. حقوق زنان


جمعه. تقریبا 5 اردیبهشت 93
بنده البته خیلی خاطره نویس نیستم. جسم ضعیفی هم دارم اما به خواست برخی از اساتید دانشگاه و حوزه که از بنده تقلید می کنند و قصد تدریس این عرایض بنده را در دانشگاه و حوزه دارند، و همینطور برخی از خانمهای نماینده مجلس و طلبه حوزه و بسیجی تصمیم دارم خاطرات مربوط به حقوق زنان را مختصرا بنویسم. البته تحلیل و تفسیر این نوشته ها که خوب طبیعی است که از نظر علمی پیچیدگی خودشان را دارند هم بر عهده امامان جمعه نظیر آقای خاتمی و آقای علم الهداست که طوری توضیح بدهند که برای استادان دانشگاه قابل فهم و قابل تدریس در دانشگاه باشد.
......
. اما مهمترینش اینکه بنده یکبار از حضرت امام پرسیدم اینکه برخی علماء  می گویند که مردان و زنان برابرند یعنی چه و حقوق زنان در اسلام چگونه است؟ امام  لبخندی مرحمت فرموده و فرمودند لاکن مردان و زنان برابر هستند اما مساوی نیستند. بنده معنای این حرف فلسفی را نفهمیدم و بر و بر نگاهشان کردم. فرمودند علی گدا – آخر هروقت با بنده تنها بودیم و سر حال بودند به بنده می فرمودند علی گدا – فرمودن علی گدا چرا مثل گاو به من نگاه می کنی. عرض کردم استغفر الله حضرت امام بنده همیشه  به شما مثل یک رهبر روحانی نگاه می کنم. فرمودند لاکن منظورم اینه که تو گاوی نه من. تو داری مثل گاو بر و بر نگاه می کنی. اینجا بود که پی به دانش عمیق ایشان بردم. فرمودند لاکن اگر نفهمیدی تا برات توضیح بدم. عرض کردم من کوچکتر از اونم که حرفهای شما را بفهمم. لطفا توضیح بفرمائید. فرمودن زنان با مردان برابرند یعنی اینکه در این جهانی که شش میلیون هزار نفوس دارد عدد نفوس زنان و مردان تقریبا برابره. یعنی تقریبا سه میلیون هزار مرد و سه میلیون هزار زن.

یکشنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۹۳

دفتر اتحادیه اروپا در تهران باز شد


به گزارش خبرگزاری فارس٬ نزدیک به سپاه پاسداران٬ محمدرضا نقدی روز پنجشنبه٬ ۱۴ فروردین‌ماه در سخنانی در رشت با اعلام این‌که "اتحادیه اروپا غلط می‌کند در تهران دفتر بزند»" گفت: "اتحادیه اروپا مصداق این آیه قرآن است که فرمود از چارپایان بدتر هستند".

وی با حمله به اتحادیه اروپا اظهار داشت: "همجنس‌بازان مانند حیوانات آمیزش می‌کنند، در خصوص مواد مخدر نیز چندین برابر افزایش تولید داده و با قیمت پایین در اختیار جوان قرار می‌دهند، سپس در قطعنامه می‌گویند حق ندارید قاچاقچیان را اعدام کنید و همجنس‌بازان را آزاد کنید و می‌گویند بیایند در ایران دفتر بزنند، شما غلط می‌کنید که در ایران دفتر بزنید
"

صحنه اول- دفتر کاترین اشتون. مقر اتحادیه اروپا
اشتون به جک استرا: جک عزیز قرار است به شما ماموریت مهمی داده بشه؛ با توجه به شناخت شما از مردان سیاسی ایران و بخصوص با توجه به سابقه دوستی شما  با آقای روحانی و دیگران و زحماتی که شما برای حل مشکلات تحصیلی آقایان در آکسفورد کشیده اید، بنده ماموریت دارم که از طرف اتحادیه اروپا به شما نمایندگی بدهم که به تهران بروید و یک دفتر کوچک اونجا باز کنید. یک دکان یا حتی دکه هم باشد برای ما کافیه. دستتون برای خرج کردن بازه. هرچقدر خرجش باشه با پورسانت و حقوق و حق ماموریت و مخارج سفر خودتان به روی چشم.
..................

جک استرا – تلفن سوم: حاج آقا سلام علیکم. صبحکم اله بالخیر و العافیه. ........ بنده جک استرا هستم و میخوام باحضرت آیت اله جنتی عرض ادب کنم......... بله حاج آقا. جک استرای انگلیس....... نخیر از طرف ملکه انگلیس نیست. از طرف بارونس اشتون ماموریت دارم که خدمت حضرت آیت اله عرض ادب کنم................ حضرت آیت اله عرض ادب دارم. ............امیدوارم که خداوند به حق چهارده معصوم عمر شما رو دراز کنه............. بله قرار شده که یک دفتر در تهران راه بندازیم که برای ارتباط با سرکار و بقیه مسئولان کشور مشکل رفت و آمد نداشته باشیم............. بله صدر درصد. شما هر کاری که در اروپا داشته باشید از طریق همین دفتر براتون انجام میشه. البته برای معالجات و چک آپ حتما باید خودتون تشریف بیارین لندن.............. واله قیمت مستقلات و خونه توی لندن خیلی رفته بالا. اما اگه لازم باشد خودم یک بنگاه معاملاتی مطمئن سراغ دارم. .......... بله یک خونه هفت هشت اطاق خوابه مستقل با همه تجهیزات پزشکی و بهداشتی مثل استخر و جاکوزی و سونا در منطقه خوب لندن براتون پیدا می کنم..........اختیار دارید حاجی آقا. قابل شما رو نداره. ما به شما بیش از اینها بدهکاریم............ها ها ها ها ها. چوبکاری می فرماین حاج آقا. به اقساط سه هزارساله. صدسال اولش هم پرداخت نداره....... نخیر شما لازم نیست تشریف بیارید انگلیس. اسنادش رو می فرستم به همین دفتر که میخوایم باز کنیم و میارن خدمت شما که امضا کنید............ چشم حتما خدمتتون شرفیاب میشم. فقط میخواستم اگه میشه یه سفارشی هم به مقام عظما بکنید............

شنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۹۳

انشای سیدعلی فقاهت شاگرد کلاس پنجم // اقتصاد مقاومتی را شرح دهید.



البته واضح و مبرهن است که مسئله اقتصاد مقاومتی خیلی بزرگتر از آن است که یک شاگرد کلاس پنجم بتواند شرحش را حسابی بدهد. یک شرح مهم اقتصاد مقاومتی آن است که اقتصاد مقاومتی اقتصادی است که مقاومتی باشد. یعنی اولش اقتصاد باشد و بعدش مقاومتی باشد. نه اینکه فقط اقتصاد باشد ولی مقاومتی نباشد. امام راحل فرمودند اقتصاد به تنهایی مال خر است. اما وقتی با مقاومتی همراه باشد دیگر ما بسیجی ها باید هوایش را داشته باشیم که مال خر نباشد. البته ناگفته نباشد که مقاومت در مقابل وسوسه های شیطان هم خودش خیلی مهم و اقتصادی است. اینجانب خودم یکبار که سوار قطار بودم دیدم دارد نماز قضا میشود و قطار هم هنوز خیلی مانده که به ایستگاه برسد. در اثر همان مقاومت در برابر شیطان، که به بنده می گفت چاره ای نداری جر اینکه توی همین قطار نماز بخوانی، بنده توی دهان شیطان زدم و از پنجره قطار پریدم پائین و نمازم را روی خاکهای بیابان خواندم و بعدش دوباره پریدم بالا
..........
 اما گاهی اوقات شنیده شده که بعضی از همکلاسان عزیز  و برخی از ایادی استکبار  فکر می کنند که اقتصاد مقاومتی همان مقاومت اقتصادی است و برخی هم مدعی هستند که شبیه همان اختلاس مقاومتی است. ولی اینجانب می گوئیم که نیست و باید بدانیم که اختلاس مقاومتی ربطی به اقتصاد مقاومتی ندارد و توطئه دژمنان زبون و ایادی استکبار است. رهبر سابق معظم انقلاب در دفترچه خاطراتش که به دست شیخ اکبر افتاده خیلی از ما تعریف کرده است. حالا بگذریم که این شیخ اکبر ناکس دارد زیرآب ما را جلوی معلم محترم انشاء می زند و میخواهد بگوید که ما با اختلاس مقاومتی مخالفتی نداریم. اما ما خودمان زیرآب رهبر قبلی را زدیم چه برسد به شیخ اکبر کوسه که خودش بنیانگذار اختلاس مقاومتی بوده است. می فرمودیم که رهبر سابق معظم اولش فرموده است که اقتصاد مال خر است. البته چون خودش اقتصاد مقاومتی نمی کرده، فکر می کرده که اقتصاد مال خر است. اما ما که خودمان  اقتصاد مقاومتی می کنیم می گوئیم که اقتصاد مال خر نیست. ما که خودمان خر نیستیم. اما همانطور که امام جمعه محترم تهران فرموده هر خری نباید برای اقتصاد رهنمود بدهد و ولی فقیه فقط باید بدهد که معلوم نیست خودش که نمیدهد خر است یا نیست و اگر دادن خوب است چرا خودش نمیدهد
مطلب کامل را اینجا بخوانید

چهارشنبه، اسفند ۲۸، ۱۳۹۲

عید آمد و حیف......


- "عید آمد و ما قبا نداریم"! 

عید آمد و شد زمان شادی
پر سبزه شده ست شهر و وادی

عیدی که نشانه بهار است
برخیز و بکن ز دوست یادی

افسوس که با حضور شیخان
وین وضع خراب اقتصادی

شادی به دل کسی نمانده
ملت همه غرق نا مرادی

بوگند گرفته هرچه بوده
کشور شده احمدی نژادی

در این شب عید شیخ پرخور
در غبغب خود فکنده بادی

خورده ست دو لپی از غنائم
یک لقمه از آن به کس ندادی

با اِشکم پر شده ست شیخک
مشغول امور اجتهادی

با کودک گل فروش گفتند
خوش باش و مخور غم کسادی

بشکن زد و گفت  جان "آقا"
مردیم ز شادی زیادی

برخیز جوان و همتی کن
برچرخ نمانده اعتمادی

باید بکنیم ریشه شیخ
تا گل بدهد درخت شادی

در سال جدید و عید امسال
تبریک به همدلان باحال

دوشنبه، اسفند ۲۶، ۱۳۹۲

آرزوهای من برای سال 93


سال نو سال خلق ایران باد
سال نو سفره شان پر از نان باد

سال نو سال سرنگونی شیخ
خانه ی شیخِ دزد ویران باد

سال نو بشکفد در ایران گل
سال پایان این زمستان باد

سال نو سال رزم و جنگیدن
یارِ رزمنده، صدهزاران باد

سال نو سیدعلی به گورستان
طعمه موشکان و ماران باد

سال نو سال نعره ی ملت
سیدعلی مثل بید لرزان باد

سال نو سال مرگ جلادان
هرچه شلاق، درب و داغان باد

سال نو سال بزم و آزادی
بسته درهای هرچه زندان باد

سال نو سال شادمانی و عشق
سال رندان و شاد خواران باد

سال نو کودک خیابان خواب
صاحب کیف و دفتر و نان باد

سال نو، نوجوان کلیه فروش
مشکلاتش تمامی آسان باد

سال نو شیخ بینوا و  مشنگ
در ته جمکران هراسان باد

سال نو دربدر تر از محمود
عسگر اولادی مسلمان باد

سال نو جنتی، سوار الاغ
راهی کوچه و خیابان باد

بچه ها هم براش کَل بزنند
او به روی الاغ رقصان باد

سال نو خاتمی، همان خرچنگ
در طویله کنار گاوان باد

سال نو هرسه لاریِ جانی
در بدر در جنوب لبنان باد

سال نو کوسه ی جنایتکار
توسری خور ترینِ شیخان باد

سال نو سال رفتن بشار
خلق سوریه شاد و خندان باد

سال نو سال انقلاب عراق
مردمش قهرشان خروشان باد

سال نو جای ما غریبان هم
توی ایران کنار یاران باد


شنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۹۲

خاطرات مقام عظما. قسمت سوم


خاطرات مقام عظما. قسمت سوم
نزدیک چارشنبه سوری 92
1- صبح اول وقت لاریجانی قضائیه آمده بود. قیافه ش عین موش مرده هاس. از اون آب زیرکاه هاست. صددرصد مطمئنم که من سرم را زمین بذارم این برادران لاریجانی یا مملکت رو یه جا به روسها می فروشن یا هم با یک کودتا سلسه لاریجانیان را به سلطنت می رسونن. سرِ این آقا مجتبای ما هم بی کلاه میماند و شاید هم چشم زخمی به او بزنند. باید یک جوری دمشان را قیچی کنم.
گفت حاج آقا این مردیکه، شهید هم داره کار دست ما میده. گفتم آشیخ به شهدا توهین نکن. از قدیم گفتن شهید قلب تاریخ است. گفت حاج آقا این مردیکه آپاندیس تاریخ هم نیست. این نامرد هنوز یک دفعه هم توی عمرش شهید نشده. الکی اسم خودشو گذاشته شهید. ما الان توی برادران سپاه و اطلاعات کسانی داریم که هرکدوم اقلا پنج دفعه شهید شدن. همین برادران بنده هر کدام تا بحال سه دفعه شهید شد.........ن

2- این چارشنبه سوری هم برای بنده شده کابوس.
بقول شاعر:
من از چارشنبه سوری در عذابم
مث کابوس می آید به خوابم
پدرسگ می پراند از سرم خواب
حسابی کرده داغون و خرابم
 دیشب دوباره خواب چارشنبه سوری دیدم و دیدم که جوانها از روی آتش می پرند و با سرعت به سمت بنده میان با چوبهای نیمسوز در دست. از خواب پریدم و دیگه نتوانستم بخوابم. امروز صبح بعد از رفتن لاریجانی گفتم بگن رادان و نقدی زودی بیان. وقتی آمدند در مورد تدارکات و برنامه هایی که برای جلوگیری از برگزاری چارشنبه سوری دارند پرسیدم. از توضیحاتشان قانع نشدم. احمدی نژاد فقط به اندازه یک گاو، گاو بود اما اینا هرکدام به اندازه یک طویله گاوند..............
مطلب کامل را اینجا بخوانید

سه‌شنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۹۲

خانم اشتون کجا رفته؟


بیستم اسفند 92

خانم اشتون به ایران رفته است
روسری بر سر، شتابان رفته است

گفتگوهای اروپا کشک بود
تا شود راضی، به تهران رفته است

بر اساس خواهش جک استرا
توبه فرموده، دعاخوان رفته است

با هواپیمای مخصوص ظریف
مستقیما نزد شیطان رفته است

تا بگیرد گاز با نرخ پِهِن
خنده برلب نزد شیخان رفته است

گاز می گیرند شیخان از لپش
می کنند او را پشیمان، رفته است

رفته تا با کوسه همدستی کند
سیدعلی را این کند، آن رفته است

گرچه کوسه ریش و پشمش ریخته
هدیه میده فرش کرمان، رفته است

کوسه اندر بند نفت و گاز نیست
در حساب او فراوان رفته است

کوسه می خواهد خودش سلطان شود
بارونس هم نزد سلطان رفته است

رفته بهر گفتگو با سیدعلی
از در مخصوص مهمان رفته است

برده با خود جام زهر هسته ای
تا کند در حلق ایشان رفته است

بارونس آخوند را نشناخته
بی سبب خوشحال و خندان رفته است

سیدعلی استاد شیطان بوده خود
مکتب دیو جماران رفته است

الغرض این قصه ی بی مزه را
هرکه باور کرده، حیران رفته است

چهارشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۹۲

خاطرات سیدعلی خ. شماره 2


................. 
5 – دولت موظف است تا پایان سال جاری حداقل ده میلیون واحد مسکونی بسازد و تا سال آینده نه تنها مردم ما همگی داری خانه بشوند بلکه بتوانیم به حول و قوه الهی چند میلیون واحد مسکونی به کشورهای اروپایی که از کمبود مسکن و کمبود آزادی رنج می برند صادر کرده و توی دهان دژمن زبون بزنیم.
البته این را هم عرض کنم که به سپاه دستور داده ام که برای حل مشکلات مسکن هموطنان عزیز هرچه زودتر 200 هزار واحد مسکونی در عراق بسازند تا مسئله مسکن هموطنان عراقی هم به حول و قوه الهی حل بشود. هموطنان ایرانی هم که منزل ندارند میتوانند فعلا به راحتی به عراق رفته و اونجا زندگی کنند.
6 – برای صرفه جویی در مخارج دولت و قوه قضائیه از ماه آینده زمان مصرف شده برای محاکمات را باید به نصف رسانده و جلسه محاکمه را بیش از دو دقیقه طول ندهند. بنده البته مخالف حضور وکیل مدافع نیستم اما ضرورتی هم در این کار که هزینه ای روی دست دولت می گذارد نمی بینم. مگر آدمها خودشان بیل به کمرشان خورده که نتوانند از خودشان دفاع کنند. در همین زمینه در هنگام اعدام ضدانقلابیون و جواسیس دژمن زبون و استکبار بین المللی ضروری است که هر دو نفر یا حتی سه نفر را با یک طناب اعدام کنند تا در مصرف طناب و جراثقال صرفه جویی شود.
...............- 7
مطلب کامل را اینجا بخوانید
خاطرات سیدعلی- شماره
ره 

جمعه، اسفند ۰۲، ۱۳۹۲

خاطرات سیدعلی خ. رهبر موقت مستضعفان جهان


30 بهمن 1392 
.............
1 - امروز بعداز ظهر سردار فیروز آبادی آمده بودند احوالپرسی. بنده همواره گفته ام از اینکه سرداری با این عظمت و این عرض و طول به ما خدمت می کند، همواره خرسند هستم. عصرانه ای بود و ایشان ماشاءاله چقدر میخورند. البته خودش معتقد است که ورزش و حرکات بدنی او را سر فرم نگه داشته. به نظرم که بنده هم باید کمی از این ورزش ها بکنم. در بحثمان در مورد امریکا، از بنده درخواست کرد که اجازه بدهم که سپاهیان و بسیجیان ما به کمک ناوهای هواپیمابر و زیردریایی های ساخت سپاه، نصف خاک امریکا را تسخیر کنند و اونجا را از زیر سلطه حکومت دست نشانده امپریالیسم خارج کنیم. می گفت نظر اکثر فرماندهان سپاه این است که بهتر است با ناوگان و زیردریائیهامان به یک حرکت انبردستی از قسمت نیویورک و شرق امریکا، تمام منطقه شرق را تسخیر کنیم. می گفت که در نیویورک شرکتهای بزرگی هستند که باید مصادره بشوند و در اختیار بنیاد مستضعفین قرار بگیرند.البته بنده مخالفتی ندارم اما فکر می کنم اگر غرب امریکا را بگیرم بیشتر به نفع ما خواهد بود چون در آن منطقه معادن طلا و نفت وجود دارد. تسخیر امریکا هم جزو حقوق ماست زیرا که به قول امام راحل امریکا از همان صدر اسلام و دوران ائمه اطهار به ما ضربه زیادی زده. به ایشان گفتم که بهتر است در این مورد در جلسه ای با حضور همه سرداران سپاه و فرمانده بسیج بحث کنیم. بین خودمان بماند، فیروزآبادی معتقد است که شیخ اکبر نباید در جریان طرح ما قرار بگیرد چون ممکن است به امریکائیها خبر بدهد. بنده هم به شیخ اکبر مشکوکم. خودش هم که جاسوس نباشد بچه هایش جاسوس هستند.
ادامه..................

جمعه، بهمن ۲۵، ۱۳۹۲

مناظره خاتمی و روحانی!



نخستین بار خاتم گفت چونی؟
شنیدم باز کفتر می پرونی

شنیدم زر و زر کردی دوباره
که گوئی مملکت صاحب نداره

شنیدم خورده ای قند زیادی
تو هم مثل من عضو حزب بادی
........
جوابش را چنین داد آن معمم
بیا باهم بریم قربون عمه م

الا ای خاتم گوگور مگوری
تو پنداری که از اوضاع دوری

اگر خالی نبندم که نمیشه
که خالی بندی از ارکان ریشه

ترا لبخند اگر که گفتمان است
مرا هم گفتمان قول و چاخان است
ادامه

جمعه، بهمن ۱۸، ۱۳۹۲

سالگرد غم انگیز انقلاب!


شانزدهم بهمن ماه 92 
سی و پنج سال بعد از
انقلاب. چی میخواستیم
چی شد!!

میشود هرسال وقتی سالگرد انقلاب
دیده گریان میشود از رنگ زرد انقلاب

آنکه در تبعید صدها وعده ی با حال داد
وقتی آمد در وطن، شد رنج و درد انقلاب

از همان اول کلاهی بر سر مردم گذاشت
چون نبود از اول آن نامرد، مرد انقلاب
................

میشود هرسال وقتی سالگرد انقلاب
میشود این حال بدمصب پریشان و خراب

یاد آن ایام می افتم و آن شور وشعف
آرزوهایی که شد کلا همه نقش بر آب

قولهایی داد آن دجال و یک یک پس گرفت
در عوض خوردند یارانش دو لپی، بی حساب
.....

شنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۹۲

ملای مقوائی از فرنگ آمد: سالگرد انقلاب ضد سلطنتی نزدیک است



چون مقوا آمد از ملک فرنگ
با عبای قهوه ای، ریش دو رنگ

با هواپیمای جت، ساخت بوئینگ
آمد و شد رهسپار راه "کینگ"!

از مقواهای معمولی نبود
ادعای پادشاهی می نمود

ملت راحت شده از دست شاه
شد برون از چاله و افتاد چاه

بود اندر کله اش یک مشت کاه
تکه سنگی جای دل در سینه گاه

یک مقوائی که از کارتن نبود
چون کنه چسبیده و ولکن نبود

با مقوا زیستن را باب کرد
مملکت را پر ز کارتن خواب کرد