سی و چندسال است که طنز و چيزهاي ديگر از جمله نمايشنمامه طنز مي نويسم.در همه اين مدت همراه شوراي ملي مقاومت بوده ام زيرا معتقدم رژيم آخوندي بايد در تماميتش سرنگون شود و يک جمهوري سکولار سر کار بيايد

شنبه، اسفند ۲۴، ۱۳۹۲

خاطرات مقام عظما. قسمت سوم


خاطرات مقام عظما. قسمت سوم
نزدیک چارشنبه سوری 92
1- صبح اول وقت لاریجانی قضائیه آمده بود. قیافه ش عین موش مرده هاس. از اون آب زیرکاه هاست. صددرصد مطمئنم که من سرم را زمین بذارم این برادران لاریجانی یا مملکت رو یه جا به روسها می فروشن یا هم با یک کودتا سلسه لاریجانیان را به سلطنت می رسونن. سرِ این آقا مجتبای ما هم بی کلاه میماند و شاید هم چشم زخمی به او بزنند. باید یک جوری دمشان را قیچی کنم.
گفت حاج آقا این مردیکه، شهید هم داره کار دست ما میده. گفتم آشیخ به شهدا توهین نکن. از قدیم گفتن شهید قلب تاریخ است. گفت حاج آقا این مردیکه آپاندیس تاریخ هم نیست. این نامرد هنوز یک دفعه هم توی عمرش شهید نشده. الکی اسم خودشو گذاشته شهید. ما الان توی برادران سپاه و اطلاعات کسانی داریم که هرکدوم اقلا پنج دفعه شهید شدن. همین برادران بنده هر کدام تا بحال سه دفعه شهید شد.........ن

2- این چارشنبه سوری هم برای بنده شده کابوس.
بقول شاعر:
من از چارشنبه سوری در عذابم
مث کابوس می آید به خوابم
پدرسگ می پراند از سرم خواب
حسابی کرده داغون و خرابم
 دیشب دوباره خواب چارشنبه سوری دیدم و دیدم که جوانها از روی آتش می پرند و با سرعت به سمت بنده میان با چوبهای نیمسوز در دست. از خواب پریدم و دیگه نتوانستم بخوابم. امروز صبح بعد از رفتن لاریجانی گفتم بگن رادان و نقدی زودی بیان. وقتی آمدند در مورد تدارکات و برنامه هایی که برای جلوگیری از برگزاری چارشنبه سوری دارند پرسیدم. از توضیحاتشان قانع نشدم. احمدی نژاد فقط به اندازه یک گاو، گاو بود اما اینا هرکدام به اندازه یک طویله گاوند..............
مطلب کامل را اینجا بخوانید

۱ نظر:

ناشناس گفت...

regime palide akhoondi
regime gavhast
va nang bar irani agar
hamchenan
az gavha farman bebarad
arman