سی و چندسال است که طنز و چيزهاي ديگر از جمله نمايشنمامه طنز مي نويسم.در همه اين مدت همراه شوراي ملي مقاومت بوده ام زيرا معتقدم رژيم آخوندي بايد در تماميتش سرنگون شود و يک جمهوري سکولار سر کار بيايد

چهارشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۹۳

گفتگو ی طنزانه.

 با اجازه خواجه حافظ شیخ ستیز

5 شهریور 93
  
گفتم که هسته ها را // شیخا بکن فراموش
گفتا به این نصیحت // آخوند کی دهد گوش

گفتم نمی گذاریم  //  بمب اتم بسازی
گفتا که می خریمش// البته زیر سرپوش

گفتم فشار تحریم// قمصور کرده زرتت
گفتا که توی آشم // انداختی چرا موش

گفتم که مملکت را // آخر به باد دادی
گفتا که خوردم آنرا// یک جرعه قهوه هم روش

گفتم برای قدرت // کردی تو هر جنایت
گفتا تمام عالم // قربان طاق ابروش


گفتم که اختلاست// رسوای عالمت کرد
گفتا که بود از اول // یک ابتکار خودجوش

گفتم که بوی گندت// حال مرا بهم زد
گفتا خبر نداری// یک عده گشته مدهوش

گفتم خیال کردی // ملت به خواب رفته
گفتا برای امت // بیخود نساز پاپوش

گفتم ز زیر پای// ملت کشیده ای فرش
گفتا ولی بجایش// انداختیم کف پوش

گفتم بریده ای تو// نان از دهان مردم
گفتا که نان مردم // بستم به پشت خرگوش

گفتم که بانک ملی// خالی شد از ذخیره
گفتا که شرعی است این// گونی بیار بکن توش

گفتم که داعشت را // با خود ببر به خانه
گفتا اگر بخواهد // می گیرمش در آغوش

گفتم بیا حیا کن// این ملتو رها کن
گفتا خموش پویا،// بیرون کشید چاقوش




هیچ نظری موجود نیست: