رهنمود خمینی برای نجات رفسنجانی
رفسنجانی مدعی است که بارها خمینی را در خواب دیده و از او رهنمود گرفته. او شرح و تفسیر آخرین خواب خود را در مجلس خصوصی برای دوستانش تعریف کرده است. راست یا دروغش به عهده خودش. راوی بی تقصیر است.
خواب دیدم که امام آمده است
شاخه ای گل به سر من زده است
گفت ای اکبر رفسنجانی
تو چرا اینهمه سر گردانی
موقع خواب چرا غمگینی
خواب آشفته چرا می بینی
از چه ناراحتی ای اکبر من
بخورد درد و بلات تو سر من
پاک کن اشک خودت را تپلی
خط نینداز بر آن لپ گلی
گفتم ای روح خدا در ملکوت
حل کن این مشکل من جان عموت
سیدعلی کرده مرا پاک مچل
سرم از غصه او گشته کچل
بعد از آن روح خدا زد تو سرم
و به من گفت که من خیلی خرم
گفت ای مردک بی ریش الاغ
من ندارم مث تو خنگ سراغ
پیش از اینها تو ملیجک بودی
صاحب دنبک و دستک بودی
تو خودت خامنه را خر کردی
با کلک یکشبه رهبر کردی
سالها جای تو اون بالا بود
عشق می کردی و نیشت وا بود
هرکه می کرد مخالف خوانی
می کشیدیش اوین مهمانی
به نویسنده و چه و چه نگار
میزدی نیش کشنده مث مار
در کفت بود همه بیت المال
جیب های تو پر از مال حلال
توی ایوان زیر "داس مه نو"
قیمه می خوردی و باقالی پلو
حالیا مثل پشه زر می زنی
بر نصیحت هام تو تر می زنی
من نگفتم مگه این شیخ گدا
آخرش می کنه بیچاره ترا
او ترا با چه و چه چیز می کنه
اون دوتا لپ ترا جیز می کنه
گفتم آقا به فدای کلکات
جان صد همچو ملیجک به فدات
تو بگو من چه کنم چاره کنم
تا به کی هی خودمو پاره کنم
شده ام سکه یک پول سیاه
جان به لب گشته ام از دست سپاه
ای امام من و ای مرشد من
خدعه یادم بده و حرف بزن
بعد از آن گفت امام ای اکبر
بیخودی اینور و اونور تو نپر
چاره درد تو لاکن کلکه
مکر کن، حیله بزن ای خرکه
دشمن تو نه فقط سید علیه
احمدی هم پی اون صندلیه
تفرقه بین دوتا شان بنداز
لاکن از پیش خودت حرف بساز
بد بگو پیش یکی از دگری
بش بگو اون یکی گفته تو خری
الغرض یاد بگیر از خود من
خدعه کن با همه و حقه بزن
تا به اینجا برسد صحبت ما
شد امام از نظرم نا پیدا
---------------------
وبلاگ نوشته های حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر