سیزده بدر سال 86
سیزده بدر در غربت
بازهم سیزده بدر از ره رسید
تلخی غربت امان از ما برید
توی غربت عید ما قلابیه
آتش چارشنبه سوری آبیه
عید غربت قرمزش خاکستریست
هیچ کس اینجا به فکر عید نیست
سیزده را هم میکنیم اینجا بدر
لیک اینجا نیست از شادی خبر
گرچه اینجا هم بهارش خوشگله
می پره در آسمونش چلچله
گرچه اینجا هم شکوفه رنگیه
اما رنگش مایه دلتنگیه
گرچه با حاله هوای پارکهاش
مزه افسردگی میده هواش
هفت سین ما در اینجا هفت سیخ
بی هویت گشته ایم اینجا زبیخ
چهچه بلبل صدای چکشه
غربت بی پیر، زیبایی کشه
ماهی قرمز توی تنگ بلور
اینور و اونور میره، اما به زور
گل به رخ می مالد اینجا رنگ نو
بلبلان مستند ، مست از آبجو
سیزده در غربت و دور از وطن
کی دهد معنا برادر جان من
عید هم عید وطن ای محتشم
دوری از ایران شده اسباب غم
در وطن هم شیخ غوغا می کنه
صبح دزدی، عصر حاشا می کنه
شیخ بر سر داشته این آرزو
تا بیفتد عید ما از رنگ و بو
جان عمه ش کور خوانده شیخ خر
می کند نوروز او را در بدر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر