حسین پویا. 13 خرداد 99
نوچه عظما و گرگ هار او
شد رئیس مجلس اشرار او
*******
پاسداری از قماش آل کاپُن
مثل او آدم کش و کار چاق کن
سالها فرمانده اوباش بود
با چماقش حامی عاقاش بود
در امور کشتن اهلِ خرد
گوی سبقت از "امامی"
می برد
"دشمنان" را با
چماقش می نواخت
سیدعلی هم قدر او را می شناخت
کار ایشان نیز "لوله
کردن" است
گفته بود عظما که ایشان از من
است
بعد از آن کلا هواشو داشته
چند تشتک روی دوشش کاشته
چون که با عظما چنین رو راس
بود
لاجرم عظما به او رحمت نمود
با حمایتهای عظما ناگهان
شهردار شهر شد آن "آل
کاپان!"
بر تن ایشان نمودی یک لباس
توی جیبش سبز می شد اسکناس
یک دعایی هم به ایشان یاد داد
تا بخواند تا شود پولش زیاد
چند سالی هم بدین منوال رفت
جیب قالیباف شد انبار نفت
با خودش گفتا که من از کی کمم
من که قالیباف کل عالمم
پس بزد زنگی به عاقا در خفا
گف عاقا جان بکن لطفی به ما
آرزو دارم بشم من انتخاب
تا بگیرم باز هم ماهی از آب
تا برم مجلس بشم اونجا رئیس
خسته گشتم دیگر از رخت پلیس
پاسخش را داد عاقا با عتاب
ای پسرجان مملکت دارد حساب!
پُست اگر خواهی در آن سطح و
لِوِل
اولش باید که بسپاری تو دِل
این چنین پُستی اگر دست شماست
حرف اول، حرف آخر، حرف ماست
لوس اگر گشتی و بی جا زِر زدی
می روی در خانه پیش احمدی
گاهگاهی شاخ بر دولت بزن
تا مبادا شاخ گردد بهر من
اختلاسی هم اگر کردی رواست
گوش داداشت همیشه دست ماست
ساعتی عظما به ایشان پند داد
هم به جان عمه اش سوگند داد
تا که باشد یار عاقا تا ابد
عینهو حاج قاسم و بشار اسد
نوچه عظما و گرگ هار او
شد رئیس مجلس اشرار او
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر