سی و چندسال است که طنز و چيزهاي ديگر از جمله نمايشنمامه طنز مي نويسم.در همه اين مدت همراه شوراي ملي مقاومت بوده ام زيرا معتقدم رژيم آخوندي بايد در تماميتش سرنگون شود و يک جمهوري سکولار سر کار بيايد

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۲

نبرد اکبر کوسه و محمود تارزان


از آنسو تو بشنو ز محمود یل 
گرفته ست زانوی غم در بغل

کنارش نشسته یل اسفندیار
نمک می زند تکه های خیار

شده چهره اش خیس از آب چشم
دوتا جن گرفته پر از ریش و پشم

به جنها بسی التماسیده است
ولی بر لبش خنده ماسیده است

چو محمود او را چنین زار دید
یکی آه سرد از جگر برکشید

بگفتا مخور غم تو اسفندیار
برآرم من از شیخ کوسه دمار

مث تارزان تیز از جا پرید
سپس کفش خود را کمی ورکشید


هیچ نظری موجود نیست: