26 بهمن 1391
خاطرات احمدی نژاد در پایان راه
قسمت اول
از سه شنبه 24 بهمن 1391 تا هفته بعدش
امروز فهمیدیم که
زمان زیادی از دوران دوم ریاست جمهوری مان باقی نمانده و تلاشهای دوستان برای
اینکه ما زیرآبی زده و باز هم رئیس جمهور بشویم به جایی نخواهد رسید. بنابراین تصمیم گرفتیم که بعضی خاطرات دوران هشت ساله
ریاست جمهوریم را برای ثبت در تاریخ بنویسیم. اما از آنجایی که این لاریجانی الدنگ
هرجا نشسته، گفته که ما سوات حرف زدن نداریم و به زبون چاله میدانی حرف میزنیم، ما
هم تصمیم گرفتیم این خاطرات رو با زبان شمال شهری و مثل خاطرات شاهان ها بنویسیم
تا روحش کم بشه. گابساله.
ما، دکتر احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران، رئیس جمهور سوریه و
لبنان، رئیس جمهور رئیس جمهوران، مطمئن هستیم که صدسال دیگه اگر هنوز حضرت ظهور نکرده
باشن، مردمی که میان، از دوران هشت ساله ما به عنوان دوران طلایی محمود کبیر و
افتخار تاریخ ایران یاد خواهند کرد. "شیرین بختانه" در اونروز هیچکس براش
مهم نیست که ما قیافه مان چه شکلی بوده یا
حرف زدنمان. ولی همه ما را به عنوان یک قهرمان ملی و یک نابغه اقتصاد که کشور رو
به سه چارمتری دروازه های تمدن رساند می شناسن. نابغه ای که برای اولین بار در
تاریخ بشریت میخواست نفت رو به سر سفره های مردم ببرد و تصمیم داشت آب و برق و
اتوبوس رو مجانی کند که "شوربختانه" سرماخوردگی نذاشت و دوران ریاست
جمهوریش تمام شد.
این را هم بفرمائیم که ما روزانه..................ه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر