سی و چندسال است که طنز و چيزهاي ديگر از جمله نمايشنمامه طنز مي نويسم.در همه اين مدت همراه شوراي ملي مقاومت بوده ام زيرا معتقدم رژيم آخوندي بايد در تماميتش سرنگون شود و يک جمهوري سکولار سر کار بيايد

دوشنبه، اردیبهشت ۲۳، ۱۳۸۷

ماجرای ششم از ماجراهای آیت اله دکتر اصدق الواعظین




"..این حرفها را جای دیگر نزنی. مردم فکرهای بد در باره ما میکنند. اولا پسرهای ما در لندن دارند درس میخوانند که انشاءاله یک کاره ای بشوند و بیایند به مملکت اسلامی خدمت کنند. خود ما هم سرمایه گذاری نداریم. یک خانه کوچک داریم که وقتی برای معالجه به انگلیس میرویم مجبور نباشیم به هتل برویم و دچار مشکلات نجس پاکی و حرام و حلال بشویم. حالا هم بواسیرمان دوباره عود کرده و ممکن است برای ادامه معالجات یک سری به انگلیس بزنیم."





هیچ نظری موجود نیست: