سی و چندسال است که طنز و چيزهاي ديگر از جمله نمايشنمامه طنز مي نويسم.در همه اين مدت همراه شوراي ملي مقاومت بوده ام زيرا معتقدم رژيم آخوندي بايد در تماميتش سرنگون شود و يک جمهوري سکولار سر کار بيايد

پنجشنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۵

مناظره تلويزيوني بوش و احمدي نژاد


31 آگوست 2006
"احمدی نژاد به بوش پیشنهاد مناظره تلویزیونی داد"
مناظره تلویزیونی احمدی نژاد و بوش

احمدی نژاد
ایا بوش نامرد چش بلبلی
که داری به تن پیرن گل گلی
نشته توی کاخ خود پشت میز
همی بر کمر بسته شمشیر تیز
به یک روز ده ساندویچ میخوری
به جای خیارشور هویچ میخوری
نداری خبر از فسنجون ما
خورشت کدو و بادمجون ما
زبس خورده ای ساندویچ سوسیس
دماغ کسی مثل تو گنده نیس
تو چون غافلی از خورشت کدو
بود خوردن ژامبونت آرزو
الا بوشک کافر بی خیال
منم احمدی عاشق ارتحال
ایا بوش بیکار گم کرده راه
منم احمدی شیر "میدان شاه"
ایا بوش بد ذات کافر سرشت
جهنم بود مر تو را سرنوشت
منم احمدی مرد خوش تیپ شیک
تو را میکنم حذف با یک کلیک
مرا دشمنانم شپش گفته اند
گهی هم به من گیوه کش گفته اند
ولی دوستانم بگویند من
شدم برتر از رستم پیلتن
چنانت بکوبم به بمب اتم
که غوغا شود توی پاریس و رم
همانسان که کشتم هزاران پزشک
به برجت زنم موشک الزرشک
بیا توبه فرما مسلمان بشو
بیا صاحب نفت ارزان بشو
برس خدمت سیدعلی جان ما
توی قصر او باش مهمان ما
بزن یک دو بستی که حال آورد
"کرامت فزاید کمال آورد"
بزن بوسه بر دست آن خوبرو
بده خمس اموال خود را به او
بکن نام خود را عوض ای کذا
بشو بوشعلی یا بشو بوشرضا
پس از آن برو در جهان جنگ کن
بکن ریشه کفر از بیخ و بن
بکش هرچه کافر بود در جهان
پس از آن خر خویشتن را بران

بوش
برو درش را بگذار جوجه.

برای خواندن مطالب حسین پویا به وبلاگ زیر مراجعه کنید
http://hosseinpooya.blogspot.com/

سه‌شنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۵

گفتگو با جمال بامداد در زمينه تبليغات



گفتگوی جمال بامداد با حسین پویا
پیرامون:
سیاستهای تبلیغاتی رژیم آخوندی و وظایف رسانه های اپوزیسیون

26 آگوست 2006

بامداد
حتما خبر داری که اخیرا یک بار دیگر نیروهای نظامی و انتظامی رژیم به خانه های مردم حمله کرده و آنتنهای گیرنده تلویزیونهای ماهواره ای را جمع آوری کردند. در عین حال تبلیغات زیادی در زمینه دعوت از هنرمندان به داخل ایران برای انجام کارهای هنری می کنند و در واقع یک پز هنر دوستی گرفته اند. این نوع حرکات را در چهارچوب سیاستهای تبلیغاتی – فرهنگی آخوندها چگونه ارزیابی میکنی؟

پویا
سیاستهای تبلیغاتی – فرهنگی رژیم همواره مثل یک سکه دو روی داشته. یک روی آن به زبان ساده عبارت است از مقابله با رسیدن حرفها و اخبار مخالفین و یا اپوزیسیون به مردم. در این زمینه، هم آنتهای گیرنده ماهواره را ممنوع و جمع آوری میکنند، هم بر روی کانالهای تلویزیونی ماهواره ای و رادیوهای مخالفین پارازیت می اندازند و هم برای سایتهای اینترنتی فیلتر میگذارند. به علاوه در برنامه های فرهنگی شان و در تبلیغاتشان به شدت روی شیطان سازی اپوزیسیون نیز کار می کنند. روی دیگر این سیاستها هم عبارت است از بسیج رساندن حرف و فرهنگ خودی به مردم. البته در این مورد حرف و فرهنگ خودی الزاما معنایش فقط تبلیغ به اصطلاح اسلام آخوندی نیست. سرگرم کردن مردم با برنامه هایی که مخالفتی با اسلامشان ندارد اما فقط در جهت سرگرمی ساخته شده و محتوای آگاهی بخش هم ندارند نیز جزو همین سیاستهاست؛ زیرا بسیار تمایل دارند که مردم سرشان به کار خودشان باشد و پاپی رژیم نشوند.

بامداد
حتما شنیدی که اخیرا کارگردانان سینما به "حضور خامنه ای شرفیاب شده اند"! و حرفهای قابل توجهی زده اند که بیانگر بسیاری از واقعیات فرهنگی و تبلیغاتی در داخل ایران است. مثلا جواد شمقدری که از کارگردانان حزب اللهی به شمار میرود گفته است که " امروز بیش از هر زمان دیگر مردم با سینمای ایران قهر کرده اند". این "شرفیابی"!! را در چارچوب آنچه که گفتی چگونه می بینی؟

پویا
راستش من هم خبر این به قول تو "شرفیابی" را در "ماهنامه سینمایی فیلم" خواندم. بر اساس گزارش آن نشریه: "130 کارگردان و مدیر سینمایی، روز 23 خرداد در نشستی {صمیمانه!!} با حضرت آیت اله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی حضور یافتند و در باره مسائل سینمایی گفت و گو کردند". بر اساس همین گزارش این نشست که قرار بوده یکساعت و نیم طول بکشد، تا سه ساعت و نیم طول کشیده است. از کارگردانان معروفی که در این نشست بوده اند این نشریه از کسانی مثل تهمینه میلانی، مجید مجیدی، ابراهیم حاتمی کیا، کیانوش عیاری، رسول صدر عاملی و همان جواد شمقدری اسم برده است. واقعیت امر این است که اینگونه اهمیت دادن به سینما به عنوان رسانه ای که بسیار تاثیر گذار است در جهت همان سیاستی است که در باره اش حرف زدم. خود خامنه ای در این جلسه ضمن خواندن یک روضه مفصل در باب "مناقب" هنر و سینما، کلی به این کارگردانان رهنمود داده و از جمله گفته است که: "اعتلای سینمای کشور، نیازی محسوس است و همه باید این حقیقت را دریابند که هنر مهم و بسیار برجسته سینما برای کشور، یک نیاز و ضرورت محسوب میشود. سینما هنری برتر، پیچیده، پیشرفته و متعالی است و اهمیت فراوان این هنر، و کارآمدی و تاثیر گذاری عمیق آن، مسئولیت سینماگران و تمامی دستگاه ها و رده های مدیریتی موثر در این هنر را کاملا سنگین میکند. کلید پیشرفت کشور به میزان زیادی به دست سینما گران است..". البته نگفته که پیشرفت کشور در چه زمینه ای به میزان زیادی به دست سینماگران است اما این حرفها و مدت زمانی که خامنه ای برای این موضوع صرف کرده نشان میدهد که آخوندها تا چه میزان به اینگونه رسانه ها در جهت پیشبردن سیاستهای تبلیغاتی شان اهمیت میدهند.

بامداد
این روشن است که بسیاری از این فیلمها برای پخش در فستیوالهای خارجی ساخته میشوند و هدفشان هم عمدتا اینست که چهره خوب و هنردوست و آزادیخواهی از رژیم حاکم نشان بدهند. این موضوع را حتی کیارستمی در مصاحبه هایی که در سالهای قبل در یکی دو جشنواره داشت به وضوح گفت، ولی مگر فیلمهای سینمایی درداخل چقدر تماشاگر دارند که خامنه ای و در واقع کلیت رژیم اینقدر به سینما اهمیت میدهند؟

پویا
البته ایران از نظر تعداد سینما خیلی فقیر است و تعداد سینماهای فعلی خیلی کمتر از تعداد سینماها در قبل از انقلاب است. در بهترین حالت و در مورد پرفروش ترین فیلمها تعداد تماشاگر نزدیک به هفتصد هزار نفر است. البته این رقم برای فیلمهای متوسط خیلی کمتر از این است. و برای فیلمهای جشنواره ای که بازهم کمتر است. با اینحال قضیه این است که اینها حتی به یک نماز جمعه ی صد و یا پنجاه نفره هم اهمیت میدهند و از هیچ امکانی در جهت پیشبرد سیاستهای تبلیغاتی شان نمیگذرند. بنابراین قابل فهم است که چرا اینقدر به دستگاه سینما و تلویزیون در کشور اهمیت میدهند. حتما یادت هست که در زمانی که مسئله سعید امامی و کارهای وزارت اطلاعات در آن زمان مطرح شد، معلوم شد که یکی از حوزه هایی که وزارت اطلاعات خیلی نسبت به آن حساس است همین حوزه سینما و فیلمسازی است.




بامداد
مدیر سازما ن رادیو تلویزیون هم همواره تحت نظر مستقیم ولی فقیه بوده و به حرف هیچکس غیر از او گوش نمیداده و خط او را پیش میبرده. حالا هم که بعداز آمدن احمدی نژاد یک پاسدار به اسم ضرغامی شده است مدیرعامل. فکر نمیکنی که این پاسدار با روشهای به اصطلاح بسیجی باعث بشود که سیاستهای تبلیغاتی – فرهنگی نتواند با آن ظرافت لازم پیش برود؟

پویا
از شما چه پنهان من هم با آمدن این پاسدار همینطور فکر میکردم. اما مدتی بعد معلوم شد که او هم پیشبرنده سیاستهای خامنه ای و وزارت اطلاعات است و با استفاده از بودجه کلانی که در اختیار دارد دست به کارهای عجیب و غریبی زده است که از یک پاسدار بعید است. از آنجایی که تلویزیون در حال حاضر قویترین و موثرترین رسانه ی فعلی جامعه ایران است و چون در دوره مدیران قبلی، سریال سازهای تلویزیون سابقه چندان خوبی نداشته و نتوانسته اند در جلب تماشاچی خیلی موفق باشند، اخیرا با پرداخت پولهای کلان، از تعدادی از کارگردانان معروف و "متعهد"! سینما مثل داریوش مهرجویی، رسول صدر عاملی، مهدی فخیم زاده و ابراهیم حاتمی کیا دعوت کرده که بروند و با بودجه های کلان سریالهای تماشاگر جذب کن برای تلویزیون رژیم بسازند.

بامداد
چطور شده که این کارگردانها قبول کرده اند که بروند برای تلویزیون سریال بسازند؟ چون قبلا همکاری با تلویزیون را در شان هنری خودشان نمیدیدند.

پویا
شاید نفس مسیحایی و تشویقات حضرت ولی فقیه در روح ظریف حضرات اثر کرده. اما راستش را بخواهی به قول مفسر نشریه "ماهنامه سینمایی فیلم" ، وضعیت باثبات تر تلویزیون در پرداخت دستمزدها و بخصوص غیبت عامل وحشت زایی به نام میزان فروش در تلویزیون این کارگردانها را راهی تلویزیون کرده. مهمتر اینکه تعداد تماشاچی تلویزیون دهها برابر تماشا چی سینماست. به این ترتیب است که آخوندها با استفاده از بودجه های کلان سیاستهای تبلیغاتی – فرهنگی خودشان را پیش میبرند. و البته در این برهوت و چهارشنبه بازار باصطلاح هنری جمهوری جنایت، هستند همیشه هنرفروشان و کلاشانی که آماده اند جنسهای بنجلشان را بقیمت درد و فلاکت مردم عرضه کنند.


بامداد
حالا که صحبت از بودجه های کلان کردی؛ که من میگم بودجه های نجومی، فکر میکنی این رسانه های اپوزیسیون که علاوه بر اینکه مورد هجوم "آنتن شکنی" و پارازیت اندازی قرار میگیرند، پول چندانی هم برای برنامه سازی و پرداختن هزینه های سنگین سرپا نگهداشتن یک رسانه مثل تلویزیون را ندارند، چگونه میتوانند هماورد تبلیغاتی-فرهنگی برای مثلا تلویزیونهای رژیم باشند؟ چگونه میتوانند برنامه های خوب سرگرم کننده که ضمنا ابزار جنگ تبلیغاتی-فرهنگی هم باشند بسازند؟

پویا
راستش این یک واقعیت است که اپوزیسیونها معمولا در زمینه امکانات؛ از جمله امکانات نظامی، اقتصادی و انسانی هیچوقت قابل مقایسه با نیروهای در حاکمیت نیستند. اما یک نکته اساسی این است که اپوزیسیونی که برای سرنگونی یک رژیم ضد دموکراتیک و در مورد ایران ضد بشری فعالیت میکند معمولا از نیروی لایزال مردم برای پرکردن این کمبود نیرو و امکانات استفاده میکند. البته شکی نیست که رسانه های اپوزیسیون و مثلا سیمای آزادی برای تامین هزینه های کمرشکن خودش چاره ای جز دست به دامان هموطنان شدن ندارند. اگر خاطرت باشد همین چند وقت پیش سیمای آزادی برنامه ای برای جمع آوری کمکهای مردمی گذاشت و حقیقتا که مردم بطور شایانی کمک کردند.

بامداد
حق با توست. آن برنامه را یادم هست. از حق نگذریم هموطنان در این زمینه همیشه کمک می کنند. در همان برنامه مدیران سیمای آزادی مخارج یکساله این رسانه را چیزی در حدود پنج ملیون دلار اعلام کردند و واقعیت این است که همه این مخارج را همان مردم و هواداران سازمان مجاهدین و شورا تامین کرده اند. منظورت از دست به دامان هموطنان شدن فقط همین جمع آوری کمکهای مالی است؟

پویا
فقط این نیست. این یک قسمت از کار است. آنچه که بیشتر منظور نظر من است اینکه رسانه ها برای تامین برنامه هایشان باید دست به دامان مردم بشوند. این رسانه ها همانطور که تو گفتی امکان مالی و انسانی ساختن برنامه هایی که بتواند در مبارزه با آخوندهای حاکم هماورد برنامه ها و تولیدات فرهنگی آنها باشد را ندارند. بنابراین باید از هنرمندان و استعدادهایی که در میان مردم به وفور یافت میشود استفاده کنند. منظورم فقط سیمای آزادی نیست. همه رسانه هایی که ادعای اپوزیسیون بودن میکنند، چه آنهایی که به اصطلاح ارگان هستند و چه آنهایی که برنامه های مستقل پخش می کنند، لازم است که برای جذاب شدن برنامه شان از امکانات مردمی استفاده کنند.


بامداد
فکر نمیکنی این حرف که میزنی و به عبارتی این نسخه که میپیچی یک حرف کلی است؟ خوب شاید بهتر باشد که کمی مشخص تر پیشنهادت را مطرح کنی.

پویا
در اینکه این حرف کلی است با تو موافقم. اما خیلی وقتها مدیران رسانه باید این نوع حرفهای کلی را بگیرند و براساس موقعیت و شرایط رسانه خودشان از آن پیشنهاد مشخص در بیاورند. اما برای نمونه میتوانم یک پیشنهاد بدهم که البته نمیدانم با شریط کدامیک از این رسانه های مخالف رژیم جور در میاید. شاید تا حدودی با شرایط سیمای آزادی و یا تلویزیون حزب کمونیست کارگری جور دربیاید. این رسانه ها میتوانند موضوعی را انتخاب کرده و از بینندگان و هوادارانشان بخواهند که در آن زمینه فیلمهای مثلا ده دقیقه ای بسازند. اگر کمکی هم میتوانند به کسانی که استعداد و توان دارند ولی نیاز به کمک دارند، بکنند. بعد از میان فیلمهای ساخته شده آنهایی را که به لحاظ کیفی در حد استاندارد مشخص هستند را پخش کنند. به این ترتیب میتوانند با هنرمندان و افراد با استعداد رابطه برقرار کرده و از این طریق، بدون صرف هزینه چشمگیر برنامه های بسیار ارزنده ای تهیه و پخش کنند.

بامداد
به نظرم پیشنهاد خوبی است. امیدوارم که مورد استفاده ی رسانه های اپوزیسیون قرار بگیرد. موفق باشی.

وبلاگ حسین پویا
http://hosseinpooya.blogspot.com/
ای مایل
Hosseinpouya66@yahoo.com




چهارشنبه، شهریور ۰۱، ۱۳۸۵

احمدي نژاد؛ آخوند مکلا


23 آگوست 2006

احمدی نژاد؛ آخوند "مکلا"*

وقتی صحنه ای را دیدم که پاسدار احمدی نژاد آدمکش و تیرخلاص زن جلوی دوتا آخوند که یکیش یادم نیست مصباح یزدی بود یا یک دایناسور دیگر، نشسته و در باره هاله نوری که موقع سخنرانی در سازمان ملل دورش را گرفته بود تعریف میکرد، اصلا شک نکردم که یارو را یک عده دست انداخته اند و این حرفها را بهش زده اند و او هم به خاطر حماقتش باورش شده. به هیچوجه مشکوک نشدم که این یارو از آن بچه پرروهایی است که دست ده تا آخوند را در پررویی از پشت بسته و آن حرفها ساخته ذهن علیل خودش است. آنروز هم خنده ام گرفت و هم گریه ام. خنده از اینکه به خودم گفتم این یارو واقعا یک طویله خر است که در قرن بیست و یکم که دوران انقلاب آگاهی و علم است این حرفها را میزند و گریه از این بابت که فکر کردم بیچاره ملت و کشوری که این الاغ دوطبقه رئیس جمهورش شده. شک نباید کرد که هم پدر ملت را درخواهد آورد و هم پدر مملکت را. اما همین سه چهار روز پیش که دیدم در مصاحبه با یک خبرنگار خارجی، با پرروئی تمام به نوعی منکر این شد که در حضور آن دوتا آخوند آن حرفها را زده و فیلم آن جلسه را میلیونها نفر دیده اند، آنوقت به خودم گفتم که مردحسابی باز هم گول ظاهر یک آدم بی سروپا را خوردی. این یارو در عین حال پاسدار و جنایتکار بودن، یک آخوند "مکلا"ست.
این شعر هم داستان همان هاله نور و همان حرفهایی است که در حضور آن دوتا آخوند زد:

آن هاله نوری که به دور سر ما بود
البته به مرگ پدرم کار خدا بود

ده سال به درگاه خدا ناله نمودم
این نور گمانم هم از آثار دعا بود

نالیدم و نالیدم و نالیدم و دیدم
آمد ملکی بال و پرش زرد و سیا بود

در دست چپش لامپ، به دست دگرش سیم
آماده تنظیم امور علما بود

بر دور سرم هاله ای از نور بچسباند
یک هاله که انگار یه بشقاب طلا بود

برخی به غرض زیر سوالم بکشیدند
گفتند که آن نور چرا رنگ حنا بود

برخی گله کردند هم از روی حسادت
گفتند در آن نصف شبی نور کجا بود

القصه در آن یو ان و در آنسوی دنیا
آن هاله دور سرم انگشت نما بود

از پشت تریبون نظری کردم و دیدم
مبهوت سخنهام نگاه روسا بود

کس جرات برهم زدن پلک ندارد
انگار که زنبور خرک توی هوا بود

وقتی که به مصباح من آن قصه بگفتم
فرمود که آن هاله که بر گرد شما بود

یا از اثر اشک و دعاهای شبانه
یا از اثر تیر به مغز " کفرا" بود

بسیار زدم تیر به کفار و منافق
نورانی از آن کار شدم. حق با آقا بود

* یعنی آخوند لباس شخصی

برای دیدن نوشته های دیگر حسین پویا به وبلاگ زیر بروید
http://hosseinpooya.blogspot.com/