حسین پویا / خرداد 97
ای نشسته صف اول به خدا گند زدی
به چه جرات تو به حرف عاقا لبخند زدی
از اروپا نشود گرم برایت آبی
سیل در راهه پدر جان تو چرا در خوابی
سخت برهم زده اوضاع نظام اقدامت
متوجه نشدم من که چه شد برجامت
ای نشسته صف اول به خدا خیلی خری
دل عاقا شده پر درد مگر کور و کری
برو زودتر بنشین در صفت دوم نامرد
بوی پایت همه را خسته و بی حوصله کرد
بیخودی عطر نزن در عوضش پاتو بشور
بوی جوراب تو کرده همه را زنده به گور
جا کمه، زور نزن، خود رو توی صف نچپون
بهر عظمای دل افسرده نکش خط و نشون
زهر برجام که نوشید ز دستت عظما
تا قیامت شده دلخور ز شکستت عظما
ای نشسته صف اول که از آن روز نخست
گفت عاقا که بسی دلخور از اندیشه توست
همه اقوام تو خوردند از آن رانت بسی
نوبت بنده که شد نیست دگر دسترسی
هم تو و هم رفقایت همگی مفت خورید
در حقیقت همگی گاو و الاغ و شترید
حرف برجام و قاچاق
ار بزنی بار دگر
میروی در صف آخر واسه هشدار دگر
تو ز تحریم مکن ناله و فریاد و فغان
رهنمودی دهد عاقا توی گوشَت بچپان
بعد از این گوش به فرموده عاقا بسپار
ورنه باید بکنی در صف سوم قارقار