پنجشنبه، آذر ۰۹، ۱۳۹۶
داستان شورانگیز زال و رودابه. قسمت هفتم. به نقل از شاهنامه فردوسی. به روایت و با توضیحات حسین پویا زال با خبر می شود که مهراب شاه کابلی دختری زیبادارد و شیفته آن دختر می شود. مهراب شاه به دیدار زال می آید و از او برای مهمانی در دربارش دعوت می کند. زال نمی پذیرد زیرا مهراب شاه دین مردم ایران زمین را ندارد
چهارشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۹۶
داستان زال و رودابه قسمت ششم . به نقل از شاهنامه . به روایت حسین پویا.سام نریمان زال را با خود به دربار منوچهر شاه می برد. سپس به سیستان می روند. سام نریمان برای انجام ماموریت منوچهر شاه به مازندران می رود و حکومت سیستان را به زال می سپارد. زال پس از مدتی برای سرکشی و گرفتن خراج سالانه به کابل می رود. مهراب شاه کابلی به پیشباز می آید و هدایایی به زال میدهد. زال باخبر می شود که مهراب شاه .دختری زیبا دارد و مشتاق می شود که رودابه را ببیند
پنجشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۹۶
چهارشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۹۶
گفتگوی خصوصی عاقا و پوتین.
حسین پویا
یکشنبه 14 آبان 96
گفت با پوتین که ای چابک سوار
خورده ای از ما بسی شام و ناهار
سالهای سال بردی گاز ما
خود نرقصیدی ولی با ساز ما
گرچه بودی یار ما در سوریه
لیک رفتارت بشدت زوریه
گرچه گاهی پول ما را خورده ای
بهر ما رنج فراوان برده ای
بهر نیروگاه برق هسته ای
واقعا زحمت کشیدی، خسته ای
باز هم ما را بیا یاری بده
بنده را یک خورده دلداری بده
باز هم تحریم ها شد برقرار
نیش بر ما می زند مانند مار
بوده ام این بنده کلا چاکرت
ای به قربان اداها و قِرت
داده ای هرچه تقاضا کرده ایم
گرچه ما همواره حاشا کرده ایم
بار دیگر هست ما را حاجتی
کُشته ما را این ترامپ لعنتی
گر که ما را بود یک بمب اتم
در نظام آباد یا فُردوی قم
او نمی دادی به ما گیر اینچنین
برخلاف گفته شرع مبین
پس بیا ای زاده ی پطر کبیر
بار دیگر دست عاقا را بگیر
زان همه بمبی که در انبار هست
یک دو تا ما را بده ای خود پرست
بمب باشد بهر ما راه نجات
پس به ما دِه تو از آن آب حیات
لاکن آن انچوچک اهل کره
بمب را گر ول کند باید بره
هرچه میخواهی ببر از نفت و گاز
لیک یک بمبی بده، ما را بساز
******* پاسخ پوتین در هفته آینده افشا خواهد شد.
چهارشنبه، آبان ۱۰، ۱۳۹۶
قسمت چهارم. داستان زال و رودابه. حسین پویا چهارمین قسمت از داستان شورانگیز و عشقی زال و رودابه به نقل از شاهنامه فردوسی و به روایت و با توضیحات حسین پویا. سام نریمان از زنده بودن فرزندش زال آگاه می شود و به همراه تعدادی از بزرگان دربارش به شهر نزدیک محل زندگی سیمرغ می روند و از مردم در باره زال می پرسنت و به کوه محل اقامت زال می روند تا زال را به خانه بازگردانند
اشتراک در:
پستها (Atom)